جغرافیا علیه تاریخ
هامون نیشابوری
میخواهیم نشان دهیم که چگونه ممکن است برداشتی از زمان به نفی تاریخ منجر شود و پیامدهای ناگواری برای تعاملات بشری داشته باشد.
میخواهیم نشان دهیم که چگونه ممکن است برداشتی از زمان به نفی تاریخ منجر شود و پیامدهای ناگواری برای تعاملات بشری داشته باشد.
هیچکس نمیداند چه نوع حکومتی تشکیل خواهد شد یا این که طالبان چقدر کنترل و نفوذ خواهد داشت اما برای جوانانی که در سال 2001 و در زمان سقوط طالبان به دست آمریکا و همپیمانانش خردسال بودند، چشمانداز صلح با اسلامگرایان تندرو آمیزهای از ترس و امید میآفریند.
آیا بحرانهای امروز ایران ریشه در مسئلهای بنیادی و تاریخی دارد؟ مسایل اصلی ایران چیست؟ آیا این مسائل مختص به ایران است و نیاز به نگرش و راهحلهای ایرانی دارد یا باید از تجربههای جهانی بیاموزیم؟ در ادامهی سلسله گفتگوهای آسو دربارهی مسائل بنیادی ایران، این سؤالات را با دکتر تورج اتابکی، پژوهشگر ارشد در پژوهشکدهی بینالمللی تاریخ اجتماعی در آمستردام مطرح کردهایم.
چرا امروزه بسیاری از آدمها این قدر مضطرب و نگران به نظر میرسند؟ این پرسش، هم در بین متخصصان سلامت روانی و هم در میان مردم عادی رواج دارد اما این مسئلهای بسیار پیچیده و مبهم است. چه کسی را سراغ دارید که در هر ساعت از هر روزش گرفتار نگرانی نباشد؟ افزون بر این، نگرانی در شرایط ناامنی و سرگردانی افزایش مییابد و امروزه دنیا پر از تهدیدهای بالقوهای است که نه کاملاً از آنها سر در میآوریم و نه میتوانیم مهارشان کنیم.
ویکتور فرانکل معتقد بود که بسیاری از آنها که توانستند از اردوگاههای مرگ نجات پیدا کنند، یک تفاوتی با سایر زندانیان داشتند: معنا و هدفی در زندگی داشتند و دو دستی به آن معنا چنگ زده و رهایش نمیکردند. در سال ۲۰۱۳ یافته های یک تحقیق مهم علمی ضمن تأیید ادعای فرانکل نتایجی فراتر از این هم به دست داد.
چه میشود اگر مهمترین دلیل پیوستن افراد به گروههای راستگرای افراطی، هویت مردانه باشد و نه ایدئولوژیِ نژادپرستانه؟ این همان ادعای اصلیِ مایکل کیمِل، جامعهشناس آمریکایی، در کتاب جدیدش است. عنوان این کتاب چنین است: شفایافتن از نفرت: مردان جوان چطور به افراطگراییِ خشونتآمیز روی میآورند و از آن دست برمیدارند. او در این کتاب علل پیوستن (و گسستن) مردان جوان از گروههای راستگرای افراطی در آلمان، سوئد و آمریکا را بررسی کرده است.
انسان بودن به چه معنا است؟ این پرسش در کانون حقوق بشر قرار دارد. انسان بودن پیامدهای منطقیِ خاصی دارد: خودآگاهیِ انسانی و کنشهای معطوف به رعایت کرامت انسانی-اینها معنای ویژهای به مفهوم انسانیت میبخشد.
من در ترکیه به دنیا آمدم و اکنون در لوند، در جنوب سوئد، زندگی میکنم. به احتمال زیاد، در اکثر عمرم جهانوطنی اصیل بودهام، و به این امر افتخار میکردهام. اما در عین حال، آنقدر در کنسولگریها و فرودگاههای کشورهای مختلف اروپایی در حسرت دریافت روادید بلندمدت شِنگِن یا زیر نگاههای حاکی از بدگمانیِ مأموران گمرک بودهام که دیگر باور نمیکنم که میتوان با گذرنامهی ترکیه «شهروند ناکجا» بود.
در میان خویشاوندان نزدیک ما در جنس حیوان، فقط نوع انسان است که دارای پدری همدل و شریک در زندگی کودک است. چرا فرایند تکامل، پدر ازخودگذشته را مطلوب دانسته و ترجیح داده است؟
آیا آدمها در عین ناقص بودن، ذاتاً موجوداتی مهربان، حسّاس و خوشطینتاند؟ یا تمایل به بدی دارند، تنگنظر، تنبل، بیفایده، انتقامجو و خودخواهاند؟ این پرسشی است که در طول تاریخ وجود داشته و پاسخ روشنی هم برای آن به دست نیامده است. میان افراد مختلف نیز قطعاً تفاوتهای زیادی وجود دارد. با این حال، میخواهم بر اساس بعضی شواهد علمی، پرتوی بر ده یافتهی مأیوسکنندهای بیفکنم که جنبههایی نسبتاً تاریک و ناشناخته از سرشت آدمی را روشن میسازند.
در واقع خیلی از امیدهای ما توهم بودند. عمدهترین توهم هم در رابطه با شناختمان از جامعه بود. آن روزها، من یک جوان ۱۷-۱۸ ساله بودم، اما حتی کسانی که بیشتر از ما تجربه داشتند هم شوکه شدند، چرا که شناخت ما از جامعه شناخت درستی نبود و احساسات و تفکرات مذهبی مردم را نمیشناختیم.
ایران و عربستان ممکن است با هم دشمن باشند اما وجه اشتراکشان برخورد وحشیانه با زنان است. این دو کشور دارند سعی میکنند تا صدای این دو زن را خاموش کنند و دهانشان را ببندند. بنابراین، وظیفهی ما این است که نامشان را بلندآوازه سازیم.
فیلم مستند «رهگذر نیمهشب»، در فاصلهی کوتاهی در دو جشنوارهی معتبر ساندنس و برلیناله به نمایش درآمد. در ساندنس موفق به کسب جایزهی ویژهی هیئت داوران در بخش مستند و در برلین دومین فیلم محبوب مخاطبان در بخش پاناروما شد. رهگذر نیمهشب که تنها با سه گوشی موبایل فیلمبرداری شده، قصهی مهاجرت یک خانوادهی فیلمساز است که به دنبال امنیت و آیندهی بهتر از وطنشان متواری میشوند.
پس از فروریختنِ دیوارِ برلین که به وحدت آلمان انجامید، قرن ۲۱ نوید دورانی بدون مرز و دیوار را میداد. اما این روزها انگار دیوارها و نردههای مرزی در حال بازگشتاند، دیوارهایی که گویی قرار است همهی مشکلاتِ بشر را حل کنند. دیوارهایی که نظم و حاکمیت ملی را وعده میدهند و قرار است از ورودِ مهاجران غیرقانونی جلوگیری کنند.
همدلی یعنی این که تصور کنیم که در ذهن دیگران چه میگذرد، بفهمیم که آدمهای مختلف دیدگاههای متفاوتی دارند، و به افکار و احساساتشان واکنش عاطفی مناسبی نشان دهیم. پس از سالها تحقیق دربارهی اوتیسم و ماهیت همدلی، دریافتهام که همدلی یکی از ارزشمندترین منابع طبیعی ما است. همدلی رهیافت بسیار مناسبی برای حل اختلاف است، رهیافتی که در مقایسه با دیدگاههای عمدتاً نظامی، اقتصادی یا حقوقی امتیازاتی دارد.
نسرین ستوده، به پدر مضطرب من گفته بود که «سرش را بالا بگیرد و به دخترش افتخار کند.» گفته بود لحظهای هم از یاد نبرد که من مطلقاً هیچ جرمی مرتکب نشدم و بداند که سکوت آنها، حاصلی جز ضرر برای من ندارد. پدرم بعدها گفت که آن چند جملهی نسرین ستوده با آن صدای آرام و دلنشینش «مثل آب روی آتش بود».
پرسش دربارهی مسایل بنیادی ایران را این بار با دکتر عباس امانت مطرح کردهایم. عباس امانت استاد دانشگاه ییل و از سرشناسترین مورخان ایرانی است، و تازهترین کتاب او، «ایران، تاریخ دوران نوین» به تاریخ پانصد سالهی ایران از آغاز دوران صفوی تا عصر حاضر میپردازد.
نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر، که از خرداد ۹۷ در خانهاش بازداشت شده بود اخیراً به حبس طولانی محکوم شده است. خانم ستوده که پیشتر هم سه سال را در زندان به سربرده بود در یکی از نامههایش به پسرش در آستانهی آغاز سال تحصیلی نوشته بود: «لطفاً سر وقت مدرسهات را برو، مشقهایت را بنویس، درسات را بخوان، و پسر خوبی باش تا ما برگردیم.»
خیزش ملیگرایی هندو به تجدید حیات سنت «شاعری» در دهلی انجامیده است، سنتی که از نظر تاریخی با سیاست مقاومت گره خورده است. ورزشگاه هاکیِ دهلی از چهاردهم تا شانزدهم دسامبر گذشته میزبان «جشنِ ریخته»، جشنوارهی فرهنگی اردو بود. حدود ۱۰۰ هزار زن و مرد از سنین و طبقات گوناگون به این ورزشگاه رفتند تا از برنامههای شعرخوانی، میزگردهای بحث و گفتوگو، و غرفههای آشپزی و خطاطی دیدار کنند. محبوبیت این جشنواره بازتاب ارج و قربی است که مردم برای شعر اردو قائلاند.