با ناسیونالیسم نمیتوان بر بحران جهانی ویروس کرونا غلبه کرد
theatlantic
میشد که این طور نشود اما یکی از فجیعترین هفتهها در تاریخ پزشکی دنیا و اقتصاد جهان در حالی پایان یافته که کشورها یکی پس از دیگری به دامن ناسیونالیسم پناه بردهاند. آنها دارند تکتک و هر یک به شیوهی خود با ویروس کرونا مبارزه میکند.
بیتردید، هر کشوری بر نظام درمانیِ خاص خود متکی است، بهدرستی خبرگان پزشکیِ خود را ارج مینهد و در مرحلهی متفاوتی با این بیماری دست در گریبان است. اما چرا هنوز از هیچ پروژهی پزشکیِ جهانیِ هماهنگی ــ شبیه به پروژهی منتهن در زمان جنگ جهانی دوم ــ خبری نیست، پروژهای که همهی منابع جهانیِ موجود را برای کشف واکسن ویروس کرونا و تسریع درمان بسیج کند؟
چرا در حالی که این بیماری بیش از ۱۰۰ کشور را در کام خود فروبرده، هیچ رهیافت جهانی منسجم و یکپارچهای نه تنها در زمینهی ردیابی، آزمایش و سفر بلکه دربارهی یادگیریِ علنی از یکدیگر در مورد مزایای نسبیِ قرنطینه و فاصلهگیری اجتماعی وجود نداشته است؟ چرا بهرغم خطر حی و حاضرِ رکود جهانی، دولتها و بانکهای مرکزی در پی ارائهی نوعی پاسخ اقتصادیِ جهانی برنیامدهاند؟
در عوض، دنیا متشتت و متفرق و بیرهبر است و همه از میل به تکروی رنج میبریم: دولت چین ابتدا در ووهان به پنهانکاری متوسل شد و جامعهی جهانی را با تأخیر مطلع کرد؛ سازمان بهداشت جهانی با فرمانبرداری ]از چین[ اعلام کرد که این بحران «جزئی» است؛ و حتی وقتی در ۳۰ ژانویه عذرخواهی کرد و از «وضعیت اضطراری بینالمللی» سخن گفت، باز هم توصیههای درهمبرهم و گیجکنندهای دربارهی سفر به کشورهای مختلف ارائه کرد.
قبلاً میگفتند که خاندان بوربون هرگز از اشتباهات خود عبرت نمیگیرند. چند صد سال بعد از آنها، هنوز به نظر میرسد که رهبران کشورها از بحرانها، از شیوع سارس و ابولا گرفته تا سقوط بازارهای مالی، درس نمیگیرند و نمیفهمند که مشکلات جهانی به پاسخهای جهانی، و نه صرفاً محلی و ملی، احتیاج دارد.
در نخستین روزهای نخست وزیریام در سال ۲۰۰۷، دولت کارگر مجبور شد به سرعت یکی پس از دیگری با مشکلاتی نظیر یک حملهی تروریستی بینالمللی، سیل، شیوع تب برفکی، آنفلوانزای مرغی و نخستین ورشکستگی بانکیِ بحران مالیِ جهانی دست و پنجه نرم کند. لنین میگوید «دهههایی هست که هیچ اتفاقی رخ نمیدهد، و هفتههایی هست که به اندازهی چند دهه پرحادثهاند.» این مشکلات متوالی به من آموخت که زمام امور به سرعت از دست دولتها خارج میشود مگر این که بیدرنگ همهی موانع را از میان بردارند و به علت اصلیِ مشکل پیبرند، و بعد قاطعانه و با عزم جزم اقدام کنند.
در اکتبر ۲۰۰۸، چند روز پس از ورشکستگی بانک لیمَن برادِرز، بانکهای ورشکسته، که بدون سرمایه نظام سرمایهداری را چرخانده بودند، ملی شدند و سرمایهی آنها دوباره تأمین شد. معلوم است که چه درسی باید گرفت: میتوان نرخهای بهره و مالیات حقوقها را کاهش داد و نیروی خود را صرف پرداختن به عواقب بحران کرد. اما موفقیت تنها در صورتی به دست میآید که بتوان این اعتماد را ایجاد کرد که پاسخ پزشکیِ مشخصی برای این وضعیت اضطراری جهانی داریم.
«تمایل ما به همکاری دارد نسبت معکوسی با نیازمان به همکاری پیدا میکند.» زنی ماسک بر صورت در مقابل بانک انگلستان. عکس: هنری نیکولس/رویترز
اما بحران مالی جهانی در عین حال به من آموخت که علاوه بر تحلیلها و توصیههای سازمانهای خبرهای مثل صندوق بینالمللی پول و سازمان بهداشت جهانی، در هر قاره به رهبران سیاسیای نیاز داریم که نه تنها شجاعت رهبری بلکه شهامت همکاری با یکدیگر داشته باشند. و بهترین راه برای انجام این کار نوعی گردهمایی جهانی است که در آن بتوان بر سرِ تصمیمها توافق کرد ــ در سال ۲۰۰۸، این اتفاق در اجلاس رهبران کشورهای عضو گروه ۲۰ رخ داد. در این صورت، این تصمیمات نفوذ و مشروعیت خواهد داشت.
اما این بار کدام گفتوگوی عمیقی میان بازیگران اصلی جهان ــ شی جین پینگ، دونالد ترامپ و مون جائه این (رؤسای جمهور چین، آمریکا و کرهی جنوبی) و جوزپه کونته (نخست وزیر ایتالیا) ــ انجام شده تا از آموختههای یکدیگر دربارهی محدودیتهای مسافرتی، قرنطینهها و فاصلهگیری اجتماعی بهره برند؟ آزمایش ابتلا به ویروس کرونا را در نظر بگیرید: هر چند بریتانیا در این زمینه از آمریکا بسیار جلوتر است اما تا ۱۰ مارس تعداد آزمایشها در بریتانیا کمتر از نصف ایتالیا و کمی بیش از یکدهم کرهی جنوبی بود. ما در مورد آزمایش بیمارانی که به چین، ایتالیا و کرهجنوبی سفر نکرده بودند، کُند عمل کردیم اما آیا نمیتوانستیم از تصمیم چین مبنی بر آزمایش حتی کماهمیتترین موارد درس بگیریم؟ تأخیر در انجام آزمایش نشان میدهد که چرا به طور فزاینده نسبت به ایمنی خود نگرانایم: بهرغم مهارت پزشکان بریتانیایی، به نظر میرسد که دولت از ویروس کرونا عقب مانده است.
البته ایدهی همکاریِ جهانی ــ و برگزاری اجلاس «مجازی» کشورهای عضو گروه ۲۰ ــ با ملیگرایی پوپولیستیِ مبتنی بر شعارهای «اول آمریکا»، «اول چین»، «اول هند» و «اول روسیه» که دنیای ما را دچار تفرقه کرده است، جور درنمیآید. از زمان اوج همکاری بینالمللی در سال ۲۰۰۹، ناسیونالیستها روزبهروز قویتر شدهاند ــ دیوار ساختهاند، مرزها را بستهاند، مهاجران را سرکوب کردهاند و تعرفه وضع کردهاند. آنچه ابتدا ناسیونالیسمِ طرفدارِ حمایت از محصولات داخلی بود به نوعی یکجانبهگراییِ ستیزهجویانهی «ما علیه آنها» تبدیل شده است.
تمایل ما به همکاری دارد نسبت معکوسی با نیازمان به همکاری پیدا میکند. این انزواجوییِ کوتهبینانه سبب شده تا سازمانهای بینالمللی از منابع کافی برای مبارزه با بیماری عالَمگیرِ کنونی محروم باشند. این امر بهویژه در مورد سازمان بهداشت جهانی صادق است که مسئولیتهایش بیش از پیش افزایش یافته بی آنکه از امکانات مالی برای انجام این مسئولیتها بهرهمند باشد. در واقع، بهرغم برخی نوآوریهای ستودنی پس از ابولا ــ از جمله ایجاد صندوق جدیدی برای تهیهی واکسن ــ در حوزهی تحقیق و توسعهی پزشکی و برنامهریزی برای حوادث احتمالی با کسری بودجهای ۹ میلیارد دلاری مواجهایم. متأسفانه رهبران یا مثل الان هول میکنند یا تا پیش از وقوع فاجعه بیتوجهی و غفلت میکنند.
افزون بر این، این ناسیونالیسمِ «ما علیه آنها» به مسئولیتگریزی دامن زده است و دولتهای تحت فشار اشتباهات خود را به گردن دیگران میاندازند و مسئولیت نمیپذیرند. اما ایدئولوژیِ «هر کسی باید به فکر خود باشد» عملی نیست زیرا سلامتیِ هر یک از ما ناچار به سلامتی همهی ما بستگی دارد.
ایدئولوژیِ «هر کسی باید به فکر خود باشد» عملی نیست زیرا سلامتیِ هر یک از ما ناچار به سلامتی همهی ما بستگی دارد. مرد سالخوردهای در خیابانی خلوت در ونیز قدم میزند. عکس: مانوئل سیلوِستری/رویترز
در بحران مالی، دولتها ــ با کاهش هماهنگ نرخ بهره در دنیا، مشوقهای مالی، مبادلات ارزی، و رفع محدودیتهای تجاری ــ دست به دست هم دادند. یک دههی بعد، ناسیونالیسم فزاینده احتمالاً از همکاری بانکهای مرکزی و رفع محدودیتهای تجاری جلوگیری خواهد کرد. علاوه بر این، اکنون نرخ بهره آن قدر پایین است که جای زیادی برای اتخاذ سیاستهای پولی باقی نمانده است. حالا دارد بیش از پیش معلوم میشود که بانکهای مرکزی جهان ــ که در ۱۰ سال گذشته تقریباً مهمترین بازیگران دنیا بودهاند ــ همچون پادشاهی برهنهاند.
به عقیدهی من دولتهای جهان هنوز میتوانند پاسخی جهانی بدهند. تکتک کشورها باید نسبت به رفع موانع موجود در زنجیرهی عرضهی کالا متعهد شوند؛ آماده باشند که تعرفهها را کاهش دهند (نه این که بر آنها بیفزایند، همان چیزی که تعجیل در برگزیت شاید به آن بینجامد)، اعتبارات را تمدید کنند و اجازهی دیرکرد در پرداخت مالیاتها را صادر کنند، همان کاری که دولت بریتانیا به درستی انجامش را به صاحبان کسبوکارها وعده داده است؛ و پرداخت پیش از موعد کمکهای مالی به کارگرانی را که خانهنشین میشوند یا ساعتهای کاریشان کاهش مییابد تضمین کنند. و در مواردی که بعضی از کشورها استطاعت انجام چنین کارهایی را نداشته باشند باید، مثل سال ۲۰۰۹، از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول خواست تا به آنها کمک کنند.
اما شوک اقتصادیِ کنونی ــ گسست در زنجیرهی بینالمللی عرضهی کالا و، به زودی، دورکاریِ اجباری میلیونها نفر ــ تفکر نوآورانهای را میطلبد که با زمانهی دیجیتالی ما سازگارتر است. سیاستی صنعتی، به پشتوانهی قدرت مالی، میتواند انقلاب فعلیِ محیط کار را تسریع کند: از اتخاذ تصمیمهای تجاری از طریق کنفرانس تلفنی گرفته تا تمهید و تأمین آموزش، بهداشت و دیگر خدمات آنلاین. به این ترتیب، میتوان به میلیونها نفر اجازه داد که به کار، تحصیل، ادارهی زندگی و امرار معاش از خانه ادامه دهند.
اما هیچ نوآوری فردیای جایگزین اعلانی جمعی نخواهد شد، اعلانی مبنی بر این که دولتهای دنیا با همکاری یکدیگر از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد. ویروس کرونا نه آخرین بیماری عالمگیر خواهد بود و نه بدترینِ آنها. اما اگر در دههی ۱۹۴۰ پروژهی منهتن توانست گروهی از مردم را برای تولید مرگبارترین سلاح در تاریخ بشر دور هم جمع کند، بیتردید در قرن بیست و یکم میتوانیم برای نجات زندگی و امرار معاش میلیونها نفر با یکدیگر متحد شویم. در دوران «طرح تازه»ی روزوِلت میگفتند چیزی برای ترسیدن جز خودِ ترس وجود ندارد؛ شاید امروز نتوان این حرف را تکرار کرد اما بازیابی اعتماد به آینده تنها با اقدامات بینالمللی شجاعانهای ممکن است که امروز اعتماد بیافریند.
برگردان: عرفان ثابتی
گوردون براون فارغالتحصیل دورهی دکترای تاریخ از دانشگاه ادینبورو و نخست وزیر پیشین بریتانیا (۲۰۱۰-۲۰۰۷) است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Gordon Brown, ‘In the coronavirus crisis, our leaders are failing us’, The Guardian, 13 March 2020.