تو را از قلبم راندهام؛ مروری بر زندگی بَرگن، خوانندهی آرابسک ترکیه
از روز جمعه ۴ مارس ۲۰۲۲ فیلمی در سینماهای ترکیه بر روی پرده رفته است که رکورد فروش را در هفتهی اولِ نمایش شکست. «بَرگَن» بر اساس زندگی بَلگین ساریلمیشر، با نام هنری بَرگَن، خواننده و هنرپیشهی سبکِ «میخانه» و «آرابسک»، است که در سال ۱۹۸۹ در سن سیسالگی بهدست شوهر سابقش، هالیس سِربَست، کشته شد. هنرمندی که زندگی و مرگش به یکی از نمادهای خشونت علیه زنان در ترکیه بدل شده است.
این فیلم در ۳۶۹ سالن در سراسر ترکیه بهجز شهر کوزان در استان آدانا، محل زندگی قاتل، به نمایش درآمده است. شهردار کوزان علت عدم نمایش فیلم در این شهر را صحنههای خشونتبار آن خواند؛ اظهارنظری که در شبکههای اجتماعی جنجالآفرین شد. فرح زینب عبدالله، بازیگر نقش برگن، با انتشار توئیتی و تگکردن شهردار کوزان از او خواست تا در آزمون سنجش هوش شرکت کند. این توئیت در مدتزمانی کوتاه هزاران لایک دریافت کرد و بارها ریتوئیت شد. به نظر کاربران، علت اصلی بهنمایشدرنیامدن این فیلم تهدید از سوی گروههای مافیاییِ کوزان است زیرا نیت اصلی فیلم نه تشویق به خشونت بلکه رد و نکوهش خشونت است. در نمایش افتتاحیهی فیلم در استانبول هم، پلیس ضدشورش حضور داشت و گفته میشود که کارگردانان فیلم با محافظ رفتوآمد میکنند. در ترکیهای که یکی از بالاترین آمارهای خشونت و قتل زنان را دارد، داستان واقعی این فیلم و حواشی آن در روزهای پیش و پس از «روز جهانی زنان» (هشت مارس)، جلبتوجه میکند.
بَرگَن؛ زن دردمند
بَلگین ساریلمیشر در ۱۵ ژوئیهی ۱۹۵۹ در مرسین به دنیا آمد. او آخرین فرزند خانوادهای نُهنفره بود که بعد از جدایی والدینش، در سال ۱۹۶۶ همراه با مادرش به آنکارا نقلمکان کرد. او که بهشدت به موسیقی علاقهمند بود، با کسب رتبهی اول در آزمون کنسرواتوار دولتی آنکارا وارد دپارتمان پیانو شد. برگن دو سال به تحصیل پیانو و ویلنسِل پرداخت اما بهعلت مشکلات مالی ترکتحصیل کرد و در سازمان پست و تلگراف ترکیه مشغول به کار شد. در سال ۱۹۷۹ شبی برای تفریح با دوستانش به باشگاه شبانهی «فیمن» رفت و به دعوت مالک باشگاه، همکاری با گروه ارکستر «لوکوموتیو» را آغاز کرد. سبک برگن «موسیقی کلاسیک ترک»، «موسیقی پاپ ترک» و سایر سبکهای موسیقی رایج در آن دوره بود. بعد از یک سال همکاری با این باشگاه شبانه، بنا به دعوت کازینوی «کویوباشی» به آدانا رفت. در همین زمان بود که با شوهر آیندهاش، هالیس سِربَست آشنا شد. هالیس که هر شب و در تمام مدت اجرای برگن در کازینو حضور داشت، پانزده شب به هتل محل زندگی برگن، ناشناس، گل میفرستاد. هالیس ادعا میکند که در این مدت کسی خبر نداشت که فرستندهی گلها اوست. بعد از این مدت، هالیس از برگن درخواست ملاقات کرد. کمتر از چند ماه بعد، برگن و هالیس ازدواج کردند، با این شرط که برگن دیگر در صحنه آواز نخواند. این ازدواج تنها چند ماه دوام داشت ــ رفتار هالیس با برگن خشونتآمیز بود و افزون بر آن، برگن فهمید که هالیس همسر و سه فرزند دارد. برگن به آنکارا و نزد مادرش بازگشت و دوباره در باشگاههای شبانه به آوازخوانی پرداخت. او در سال ۱۹۸۲ آلبوم «شکایتی دارم» را منتشر کرد. در ژانویهی ۱۹۸۲ هالیس که رسماً از همسرش جدا شده بود، دوباره با برگن ازدواج کرد؛ ازدواجی که بهزعم برگن این بار عاشقانه بود. اما تنها چند ماه بعد از این ازدواج، برگن دوباره و در پی خشونتهای هالیس، از آدانا به ازمیر گریخته و در باشگاه شبانهی «نیویورک» مشغول به کار شد.
برگن میگوید: «بهمجرد آنکه فهمید فرار کردم، به دنبالم آمد. سرانجام در پانسیونی در ازمیر پیدایم کرد... تهدید کرد که به صورتم اسید میپاشد اما من باور نمیکردم.»
در شب ۳۱ اکتبر ۱۹۸۲ پس از اجرا، وقتی برگن داشت همراه با مادرش سوار تاکسی میشد، مردی به او نزدیک شد و به صورت و بدنش اسید پاشید. برگن بهشدت آسیب دید. اسیدپاش را هالیس استخدام کرده بود. برگن میگوید:
در آن لحظه هر دو چشمم را از دست دادم... فقط صدای فریاد میشنیدم... لباسهایم را پاره کردند و دورم پیچیدند. در آن لحظه همهچیز تاریک بود، هیچچیزی نمیدیدم، نمیتوانستم چشمهایم را باز کنم. کمی بعد ماشین پلیس آمد. مرا به بیمارستان «دانشگاه اِگه» بردند. ۴۵ روز در بیمارستان ماندم و به زخمهایم رسیدگی شد.
«اونور ارول»، جراح پلاستیک معروف آن زمان، که حادثه را از طریق روزنامهها دنبال میکرد، داوطلب کمک به برگن شد و برگن را از ازمیر به آنکارا منتقل کرد. ارول در سال ۲۰۱۰ در مصاحبهای با روزنامهی ملیت در مورد وضعیت برگن گفت: «به یاد دارم که دستکم سه بار او را عمل کردم. زیرا در این نوع از سوختگی ماهها طول میکشد تا بافتها بهبود یافته و رشد کنند. پوست برگن را با روش سنباده لایهبرداری کردیم. چشم راستش بیرون زده بود و پلکهایش بسته نمیشد...»
پزشکان موفق شدند که بیناییِ چشم چپ برگن را حفظ کنند. اما بهعلت تخلیهی چشم راست، برگن از آن پس اغلب با موهایی که سمت راست صورتش میریخت و گاهی با عینک آفتابی در مجامع ظاهر میشد.
هالیس فراری بود و بعد از دو ماه دستگیر شد. او را به سیزده سال و یازده ماه زندان محکوم کردند.
فیلمنامهنویس فیلم «بَرگن» زن است و کارگردانانش، جانان آلپر و مهمت بینای، یک زوج همجنسگرا هستند.
پس از درمان، برگن به تشویق چنگیز اوزکرِ آهنگساز، به دنیای موسیقی بازگشت و با بودجهای ناچیز آلبوم «سرنوشت، ما خواهریم» را به بازار عرضه کرد. او در سال ۱۹۸۵ به صحنهی اجرای زنده برگشت و در سالنی که اوزکر در اختیار داشت، به اجرای موسیقی پرداخت. برگن در ۲۹ مارس ۱۹۸۵ برای اولین بار به دعوت یاشار کِکِوا، مالک «یاشار رکوردز»، در استانبول برای دوستدارانش به اجرای آواز پرداخت.
در سال ۱۹۸۶ برگن با انتشار آلبوم «زن دردمند» به شهرت بسیاری دست یافت. این آلبوم با فروش بیش از هفتصدهزار نسخه، به «پرفروشترین آلبوم زن آرابسک سال ۱۹۸۶» تبدیل شد و جایزهی ضبط طلایی و کاست طلایی به برگن اهدا شد.
در سال ۱۹۸۷، در هنگام اجرای کنسرت در آدانا، عکاس کازینو با چاقو به برگن حمله کرد. برگن با جراحاتی جزئی از این حمله جان سالم به در برد و پس از درمانی سرپایی، بهسرعت بهبود یافت. او یک سال بعد از این حادثه، در مصاحبهای با روزنامهی بولوار گفت:
این حمله با قصد و نیت قبلی نبود... دعوایی بین صاحب کازینو و دیگران بود و از بخت بد، من آن موقع روی صحنه بودم. همه فکر میکنند که کار شوهرم بوده. من قبول ندارم... گفتم که، زندگیام مثل یک رمان است؛ رمانی گریهدار و در این رمان، صفحهی تازهای باز شد. اما با سرسختی و تلاش، خودم را سرپا کردم.
برگن در آوریل ۱۹۸۹ از هالیس که یک سال قبل، از زندان آزاد شده بود، طلاق گرفت و آخرین آلبوم خود بهنامِ «سالهای نابخشودنی» را منتشر کرد. این آلبوم با استقبال فراوانی روبهرو شد و برگن تور تبلیغاتی آن را آغاز کرد. در شب ۱۴ اوت ۱۹۸۹ در پی مشاجرهای، هالیس ماشین حامل برگن و مادرش را در جادهی پوزانتی در استان آدانا متوقف کرد و برگن را با شلیک شش گلوله به قتل رساند و مادرش را مجروح کرد. جسد برگن روز بعد در قبرستان «آکبلنِ» در مَرسین به خاک سپرده شد.
هالیس به آلمان گریخت اما مدتی بعد دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شد. اما بهعلت «خوشرفتاری»، حکمش به سه سال کاهش یافت که از این مدت، یازده ماهِ آن را در آلمان و هفت ماه را در ترکیه گذراند و سرانجام پس از هجده ماه حبس، آزاد شد.
فیلم
فیلم به زندگی برگن، ملکهی آرابسک و رابطهی پرفرازونشیب او با همسرش هالیس سربرست میپردازد. فیلم با استقبال فراوان تماشاگران و منتقدان مواجه شده است. روایت جذاب فیلم و تمرکز آن بر خشونت علیه زنان و زنکشی، توجه کاربران شبکههای اجتماعی را جلب کرده است.
آتیلا درسای، منتقد سینمایی، مینویسد:
داستان برگن را بهشکل مبهمی به خاطر میآوردیم. روزنامهها کم به موضوع پرداختند. وقتی که در سال ۱۹۸۹ شوهرش، هالیس سربست، او را با گلوله کشت، به یکی از آن «قربانیان زنِ» بیشماری تبدیل شد که کشور ما حالا به آن عادت کرده است. اما واقعیت این است که ما درام بزرگ، بینظیر و غمانگیزی را که در پس این رویداد نهفته است، فراموش کردهایم. فیلم، آن را به یادمان میآورد. در دورانی بسیار ضروری و بهصورتی که بهراحتی آن را فراموش نخواهیم کرد...
فیلم با داستان جدایی برگن از پدر و همراهی با مادرش آغاز میشود. مادر به برگن میگوید که بعد از این، خودمان سرنوشتمان را مینویسیم و در پاسخِ برگن که میگوید «اما من که نوشتن بلد نیستم»، میافزاید: «پس میتوانی آواز بخوانی.» از اینجا مسیر زندگی برگن در فیلم بهخوبی روشن میشود. برگن به آکادمی موسیقی میرود و شبی همراه با دوستانش و به درخواست آنان در باشگاه فیمن آوازِ «لعنت به این دنیا» (Batsın Bu Dünya) را اجرا میکند. توجه صاحب باشگاه به او جلب میشود و وی را دعوت به همکاری میکند. این سرآغاز داستان دردناک برگن است. در آدانا با هالیس آشنا میشود و با او ازدواج میکند. در صحنهای از فیلم در واکنش به مخالفت مادرش با این ازدواج میگوید: «خیلی من را دوست دارد، حتی به یک تار مویم هم ضرر نمیزند.» اما در طول زندگی مشترک، برگن در خانهای بزرگ، تنها و بیهیچ همنشینی منتظر هالیس میماند؛ هالیسی که برای جوابدادن به سؤالهای برگن از مشتهایش استفاده میکند. عشق، به شکنجه و خانه، به زندانِ برگن تبدیل میشود. برگن بارها از این قفس میگریزد اما هر بار به اصرار یا به تهدید هالیس دوباره بازمیگردد. حتی بعد از آزادی هالیس پس از اسیدپاشی، دوباره رابطهی نیمبندی میان آنها شکل میگیرد. یکی از خویشاوندان برگن دربارهی این رابطه میگوید:
برگن میترسید چون آدمهای هالیس او را تعقیب میکردند. چند باری که سعی کرد تا از هالیس جدا شود، هالیس به خانهی من حمله کرد. او با مردانی به خانهی من هجوم آورد که ما در مرسین آنها را مافیا مینامیم. هالیس به من میگفت اگر حرکت اشتباهی بکنی، شلیک میکنم. برگن در تمام این مدت در خانهی من و زیر تخت پنهان شده بود.[1]
فرح زینب عبدالله بهخوبی از عهدهی ایفای نقش برگن برآمده است. او تصویر دختری جسور اما بیتجربه را ترسیم میکند که مجدّانه در پی دنبالکردن رؤیای خود است و در مراسم دریافت جایزهی پرفروشترین آلبوم زن آرابسک میگوید: «به من گوش کنید اما برایم غصه نخورید. اگر از مرگ میترسیدم، برگن نمیشدم.»
فیلم در مراحل ساخت هم بحثانگیز بود. این فیلم یکی از معدود فیلمهای پرهزینهی سینمای ترکیه است که چندان از روال جاری در این کشور پیروی نکرده است. فیلمنامهنویس آن زن است و کارگردانانش، جانان آلپر و مهمت بینای، یک زوج همجنسگرا هستند.
فیلم اما در زمینهی شخصیتها در سطح میماند و به عمق نمیرود. برگن در حد تیپ میماند و چیزی بیشتر از زندگی جنجالبرانگیز و آوازهایش نمیبینیم. فیلم بر بستر روایت داستان برگن پیش میرود و کودتا و فضای متشنج سیاسی دههی ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ترکیه در آن مغفول میماند؛ فضایی که در آن، سازمانهای اطلاعاتی و گروههای شبهنظامی، برای سرکوب گروههای سیاسیِ عمدتاً چپگرا، با مافیا ارتباط تنگاتنگی داشتند. این ارتباطات سبب افزایش قدرت گروههای مافیایی شده بود و دست آنها را برای فعالیتهای جنایی باز گذاشته بود. هالیس هم عضو مافیا بود. در فیلم هرگز به شغل هالیس اشاره نمیشود. از طرف دیگر، برگن با ابراهیم تاتلیس و دیگر خوانندگان سبک آرابسک در آن دوره همکاری نزدیکی داشت. آلبوم «زن دردمند» حاصل همکاری این دو با یکدیگر است اما روابط برگن با دیگر خوانندگان و حتی فضای هنری آن دهه هم نمودی در فیلم ندارد.
زنان در اکثر فیلمها و سریالهای ترکی از عاملیت بیبهرهاند؛ آنها یا در چهارچوب «امن» خانه میمانند یا در صورت تلاش برای خروج از چهارچوبهای سنتی و ازپیشتعیینشده، مجازات سنگینی همچون مرگ در انتظارشان است.
نقطهی قوت فیلم اما تمرکز بر خشونت علیه زنان و زنکشیِ برآمده از آن است. فیلم با اشاره به طرد برگن از سمت پدرش زمینه را برای دلبستن او به مردی مقتدر و خشن آماده میکند. بازی زینب فرح در نقش برگن، واردال بشیکچی اوئلو در نقش هالیس سهم زیادی در موفقیت فیلم داشته است. اردال بشیکچی اوئلو چرخش مردی عاشق به قاتلی که دوستداشتهنشدن را برنمیتابد، بهخوبی نشان میدهد.
در موقعیتهای حساس فیلم، هریک از آوازها بهنوعی بیانگر وضعیت روحی شخصیت و تصمیمات او هستند. برگن بعد از نخستین فرار از چنگ هالیس، آهنگ «چه چیزهایی که به من وعده دادی» را میخواند:
«نابودم کردی، جوانیام را سوزاندی،
روز محشر تلافی میکنم.
چه وعدههایی که به من دادی، همهی چیزهایی را که داشتم از دست دادم،
بدنام شدم، شرم بر تو از آنچه کردی.
از کجا آمدی؟ چطور به تو باور داشتم؟»
برگن در اولین حضورش بر روی صحنه و پس از حادثهی اسیدپاشی، در آهنگ «تو را از قلبم راندهام» چنین میخواند:
«تو را از قلبم راندهام،
راهی دوباره به آن نداری.
نفرینت کردم،
راهی برای بازگشت دوبارهات نیست.
نفرینت کردم،
نمیتوانی کسی را دوست داشته باشی.
شادی حق تو نیست،
نمیتوانی دوست داشته باشی، نمیتوانی بخندی.
اگر بیهوده پشیمان شدی،
راهی برای بازگشت دوبارهات نیست.
به تو عشق دادم، تو چه کردی؟
گرفتی و به زمین انداختی.
هر دویمان را سوزاندی،
گذشته زدودنی نیست.»
سینمای ترکیه و بازتاب خشونت
یکی از علل رواج خشونت علیه زنان و زنکشی در ترکیه فقدان مجازات جدی مجرمان است. قاتلان قتلهای ناموسی اغلب مشمول تخفیف مجازات میشوند. این همدستی دولت و مجرمان نهتنها در دادگاهها بلکه در فیلمها و سریالهای ترکی هم بهوفور مشاهده میشود.
صنعت پردرآمد سینما و سریال در ترکیه که مخاطبان فراوانی هم دارد، اغلب صحنهی خشونتهای عریان است. قتل، خشونت فیزیکی، روانی و کلامی رواج بسیاری دارند. این بازنماییِ بصریِ مداومِ خشونت به عادیسازیِ خشونت در جامعه و بازتولید آن میانجامد. زنان در اکثر فیلمها و سریالهای ترکی از عاملیت بیبهرهاند؛ آنها یا در چهارچوب «امن» خانه میمانند یا در صورت تلاش برای خروج از چهارچوبهای سنتی و ازپیشتعیینشده، مجازات سنگینی همچون مرگ در انتظارشان است. در صنعتی که زنان تیپهای ازپیشتعیینشدهی فرشته یا اغواگر را دارند، عشق «تقدیر» است و گریز از تقدیر مجازاتی سنگین در پی دارد. این امر مفهوم ازپیشتأییدشدهی ساختار سنتی را به تماشاگران منتقل میکند: دختران، زنان و مادران، ناموس مردان خانوادهاند و قتل برای حفظ ناموس مباح است.
در بازهی زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱، تنها در سال ۲۰۱۱ و پس از امضای «کنوانسیون استانبول» بود که آمار زنکشی در ترکیه به میزان چشمگیری کاهش یافت. اما در سال گذشته، بهرغم مخالفتهای گسترده و اعتراضات خیابانی جامعهی مدنی، ترکیه از این کنوانسیون خارج شد.
خشونتی که مرگ به آن پایان نمیدهد
مزار برگن در مرسین با قفسی بزرگ و ششقفله محافظت میشود. یکی از اعضای خانوادهی برگن در مصاحبهای با روزنامهی صباح میگوید: «آن آدم، ۳۲ سال قبل و پیش از قتل برگن، نیمهشب تلفن میزد و میگفت: میکشمش و نمیگذارم دستتان به استخوانهایش هم برسد. مادرم به همین دلیل قبرش را با قفس پوشاند.»
در دورانی که استخوان برگن از دستبرد هالیس در امان نیست، هالیس در صحنهای پیش از قتل، به برگن میگوید که موفقیت امروزش مرهون خشونتی است که تجربه کرده است؛ نشانهای از تفکر مردسالارانهای که موفقیت زن را مدیون خشونت مردان میداند، نه تلاش خود زن. این تفکر هنوز هم وجود دارد. سلجوق اورال، موسیقیدان ترک، در مصاحبهای در ۲۴ مارس ۲۰۲۲ مدعی شد: «شهرت برگن مدیون رسواییاش بود... اگر به صورتش اسید نمیپاشیدند، اسمی از او نمانده بود.»
هالیس سربست نهتنها ابراز پشیمانی نکرده بلکه در مصاحبهای گفته است: «من قاتل نیستم. اگر به زمان حادثه برگردیم، از کاری که کردم پشیمان نیستم. برای برگن در مجللترین منطقهی آدانا، خانهای مثل قصر خریدم. به بهترین شکل تمام نیازهایش را برآورده کردم، بارها به او تذکر دادم...» او در جایی دیگر از این مصاحبه میگوید: «من پنج بار دیگر ازدواج کردم، بقیه زندهاند... خیلی ناراحتم که مادرش نمرد.»
این مصاحبه واکنشهای فراوانی در رسانههای ترکیه و شبکههای اجتماعی در پی داشت. پس از لغو نمایش فیلم در منطقهی محل زندگی قاتل، سازمانها و انجمنهای سینمایی بیانیهی مشترکی صادر کردند و به عدم نمایش فیلم و سانسور اعتراض کردند. در بخشی از این بیانیهی آمده است: «با فریادی بلند میگوییم که صدای مجرم را بِبُر، صدای زنان باش! ما در کنار سینمای آزاد و زنان آزاد ایستادهایم.»
آخرین آهنگی که برگن پیش از مرگش نوشت، «از او به من نگو» بود که هرگز آن را اجرا نکرد.
[1] Bergen - Katiline Aşık Bir Kadın, Yeşim Demir, Destek Yayınları, 2020