تاریخ انتشار: 
1403/07/06

عراق و جهان در لبه‌ی پرتگاه سقوط

اسامه اسبر
خالد سلیمان

arab-reform

 «آب، منبع انسانیِ مشترک میان همهی ماست. وقتی داستانی را درباره‌ی تشنگی در روستایی در جنوب عراق روایت می‌کنم، خواننده در هنگام خواندن این روایت، از ماهیت سیاست در عراق نمی‌پرسد بلکه با این وضعیتِ انسانی احساس همدلی می‌کند.» (خالد سلیمان)

***

در مصاحبه‌ای که ‌در ادامه می‌خوانید، اسامه اسبر با خالد سلیمان، روزنامه‌نگار، نویسنده و پژوهشگر، درباره‌ی کتاب جدید او گفت‌وگو کرده است. کتابی درباره‌ی تغییرات اقلیمی و تهدیدهای احتمالیِ خشکسالی در عراق و نقش ویژه‌ای که فرهنگ و هنر می‌تواند در افزایش آگاهیِ زیست‌محیطی درباره‌ی این بحران ایفا کند. سلیمان توجه ویژه‌ای به آثار علمی و تخیلی‌ای دارد که درباره‌ی دنیای آینده‌ی تنیده در فجایع زیست‌محیطی خیال‌پردازی می‌کنند: جهانی که یخ‌ها در آن ذوب شده‌اند، بصره در آب دریا غرق شده است و تغییرات اقلیمی زمین را چنان گرم کرده که انسان دیگر نمی‌تواند در آن زندگی کند و دوام بیاورد. در این گفت‌وگو به داستان «گرافیتی ۲۰۲۴» به قلم محمد خضیر اشاره می‌شود که در آن ساکنان یک شهر به علت گرمای وحشتناک زمین به سراغ ایجاد یک «شهر زیرزمینی» می‌روند. طی سرک کشیدنی کوتاه به روی زمین، شخصیت اصلیِ داستان یکی از دوستانش را می‌بیند که نقاشی دیواری‌ای با این کلمات کشیده است: «وای از آن پیش‌گویی‌ها که می‌گفتند زندگیِ زشت و ازهم‌پاشیده‌ی ما چگونه خواهد بود.»

خالد سلیمان می‌گوید که به‌رغم وقوع فجایع زیست‌محیطی در عراق، متأسفانه در عمل کسی غیر از نویسندگان به شکل جدی به این تهدیدها نمی‌اندیشد. به نظر می‌رسد که جز نویسندگان، کسی به این پیشگویی‌ها توجه چندانی ندارد.

اسامه اسبر، نویسنده، مترجم، ناشر و شاعر سرشناس اهل سوریه است که اکنون در شیکاگو زندگی می‌کند. او عضو شورای سردبیری نشریه‌ی «فکرة»، مدیر انتشارات «بدایة» و همچنین مدیر بخش آثار عربی در انتشارات «تدوین» است.

***

بعد از انتشار کتاب نگهبانان آب: خشکسالی و تغییرات آب‌وهوایی در عراق (انتشارات المداء، عراق) با خالد سلیمان ملاقات کردیم. نویسنده‌ای که درباره‌ی مسائل زیست‌محیطی از منظر ادبی می‌نویسد. خالد سلیمان از کردهای عراق است. او بازیگر تئاتر، روزنامه‌نگار و پژوهشگر است و در کانادا زندگی می‌کند. از او آثار تحقیقی فراوانی در روزنامه‌های عرب‌زبان و بین‌المللی منتشر شده است. این کتاب در زمانی منتشر شد که کشورهای عربی با تشدید تهدیدهای زیست‌محیطی مثل خشکسالی و بیماری‌های همه‌گیر مواجه‌اند. با این‌ حال، دولت‌های عربی خطرات ناشی از بیابان‌زدایی، کمبود آب، سیل و سیلاب‌ها را نادیده گرفته‌اند و برای جلوگیری از این تهدیدات و تأمین آینده‌ای امن برای نسل‌های بعدی هیچ اقدام معناداری انجام نمی‌دهند. خالد سلیمان در این گفت‌وگو می‌کوشد تا وضعیت وخیم زیست‌محیطی در عراق، به طور خاص، و جهان عرب، به طور عام، را برجسته کند و بر اساس تجربه‌ی جمعیِ منطقه در طول تاریخ راه‌حل‌هایی را پیشنهاد می‌کند.

 

اسامه اسبر: چه انگیزه‌ای باعث شد که به سراغ نگارش کتاب «نگهبانان آب:‌ خشکسالی و تغییرات آب‌وهوایی در عراق» بروید؟ چه زمانی به این بحث‌ها علاقه‌مند شدید؟‌

خالد سلیمان: داستان من و آب و محیط‌زیست به روستایی برمی‌گردد که در آن‌ متولد و بزرگ شدم. با وجود سادگی، زندگی در این روستا بسیار سخت بود، چون برای گذران زندگی و بقا همیشه وابسته به باران‌های موسمی بودیم. اگر در یک فصل بارندگی کم می‌شد، چاه‌ها خشک می‌شدند و ساکنان روستا با سختیِ‌ بسیاری مواجه می‌شدند. گرچه از روستا مهاجرت کردم، در شهر تئاتر خواندم و بعد هم وارد جهان روزنامه‌نگاری شدم، اما تصویر، نوا و بوی آب هرگز مرا رها نکرد. وقتی بچه بودم از لابه‌لای ریحان‌هایی که خاله‌ام در گوشه‌ای از خانه‌ی پدربزرگم کاشته بود، آب را بو می‌کردم. داستان من و آب، در واقع داستان بیش از یک میلیارد انسان است که امروز با تشنگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. قصه‌ای که ارتباط مستقیم با طبیعت انسان دارد؛ به‌ویژه ارتباط انسان‌ها با هم و با محیط زیست، و شیوه‌های مدیریت و اداره‌ی این ارتباطات توسط انسان‌ها.

داستانی که بخشی از راه‌حلی است که امروز برای غلبه بر گرسنگی و تشنگی به دنبال آن‌ایم. داستانی که روایت می‌کنم ساده است: رابطه‌ی مردی کُرد با یک درخت توت. این درخت وقتی مرد ازدواج کرد و از خانه‌ی پدری‌اش رفت، در حیاط کوچک خانه‌ی تازه‌ی او کاشته شد. به عبارتی، قصه‌ درباره‌ی ارتباطی است که راه‌حل را از دل طبیعت و منابع طبیعی بیرون می‌کشد. من در آن خانه‌ی کوچک چشم به جهان گشودم و دیدم که پدرم درخت توتی را از روستای دیگری آورد تا در حیاط خانه بکارد. پدرم در کنار درخت چاهی را حفر کرد، ما هرگز از آن چاه آبی ننوشیدیم، همان‌طور که درخت هم آبی نصیبش نشد. اوایل آب از چاه سرچشمه نمی‌گرفت، همان‌طور که ما بچه‌ها و درخت توت بزرگ‌تر می‌شدیم، چاه هم به مرور بازسازی شد. هیچ‌کس در آن روستای دورافتاده به ما یاد نداد که چطور نیاز به آب را با واقعیت کمبود آب سازگار کنیم. اهالیِ روستا از طریق نوعی رابطه‌ی حسی و ارگانیک کمبود منابع آبی و چشم‌انداز خشکسالی را در سرزمینی که اجدادمان در آن سکنی گزیدند، مدیریت کردند.

هر خانواده یک چاه داشت و کاشت درخت توت در کنار این چاه‌ها رایج بود. ما بچه بودیم و از توت‌های شیرینِ رسیده در تابستان خوشحال می‌شدیم. رابطه‌ی بین تشنگی و منابع آب زیرزمینی که پس از مشقت فراوان به آن می‌رسیدیم، براساس شناخت فطریِ درختان و نیاز آن‌ها به آب بود. در آن خانه‌ی کوچک، چاه ما آب نداشت. اما درخت توت رشد کرد و شاخه‌هایش از سر دیوارهای حیاط بیرون زد، یا بهتر است که بگوییم زمینی که خانه‌ی ما در آن واقع بود، همچنان رشد می‌کرد. آبی که هر روز پدرم با آن وضو می‌گرفت، برای آبیاریِ درخت مصرف می‌شد. هیچ‌وقت ندیدم که پدرم باقی‌مانده‌ی آب وضو را هدر دهد. با آبِ باقی‌مانده درخت زیبای توتمان را آبیاری می‌کرد، درختی که پرندگان بسیاری را به شاخ و برگش جلب می‌کرد و خانه‌مان را به واحه‌ا‌ی واقعی در دل خشکی تبدیل کرد. به پیروی از پدرم، ما فرزندانش هم یاد گرفتیم که در مصرف آب صرفه‌جویی کنیم و همیشه باقی‌مانده‌ی هر آبی را برای مصارف دیگری جز نوشیدن و غذا پختن هم ذخیره کنیم. مردم روستا از باقی‌مانده‌ی آب برای دامداری و آبیاریِ باغچه‌های کوچکی استفاده می‌کردند که در فصل تابستان، بسان واحه‌‌ در دل خشکیِ روستا بودند.

این خاستگاه اصلیِ علاقه و دلبستگیِ من به آب و محیط‌زیست است. اما دلیل متأخر و ضروری‌ترم برای نگارش این کتاب، تجربه‌ی سال‌ها نوشتن در رسانه‌های کردی و عربی درباره‌ی بحران و مشکلات آب در عراق است. من اغلب به آن شکاف عظیمی فکر می‌کردم که جهان دانشگاهی و کنفرانس‌های علمی را از واقعیت روزمره‌ی مردم جدا می‌کند. روزنامه‌نگاران براساس روایت کارشناسان و مسئولان درباره‌ی مسائل آب مقاله می‌نویسند یا گزارشی تهیه می‌کنند. شخصاً این روش را نمی‌پسندم و نمی‌خواهم قبل از شنیدن و روایت داستان‌های روزمره‌ی واقعیِ مردم، صرفاً به حرف‌های یک متخصص داخلی یا بین‌المللی در مورد تغییرات اقلیمی تکیه کنم.

 

این کتاب از نظر سبک‌شناسی، رویکردی ژورنالیستی و ادبی دارد و از زبان نظری اجتناب می‌کند. چرا این سبک رواییِ بدیع را برای این کتاب به کار بردید؟ سبکی که شبیه روایت یک رمان درباره‌ی تراژدی‌ای است که عراق و منطقه متحمل شده است؟

اعداد، آمار، داده‌های دولتی و توافق‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به اندازه‌ی کافی در متون دانشگاهی و راه‌حل‌های لازم برای سیاست‌گذاری و تحقیق، واقعیتِ آب و تغییرات اقلیمی را مطرح کرده‌اند. همان‌طور که در پاسخ به پرسش قبلی هم گفتم، بسیاری از روزنامه‌نگاران از اینکه گزارش‌ها و آمار و ارقام رسمی را اعلام کنند، راضی هستند. من نه تنها به روشی دیگر بلکه به فلسفه‌ی دیگری تمایل دارم. فلسفه‌ای که با استفاده از امکانات سبک رواییِ ژورنالیستی، منافع انسانیِ واقعیت را پیش‌زمینه‌ی کار خود قرار می‌دهد و می‌کوشد با این سبک، مردم را از کمبود آب و تغییرات اقلیم پیرامونشان آگاه کند. آب منبع انسانیِ مشترک میان همه‌ی ماست. وقتی داستانی را درباره‌ی تشنگی در روستایی در جنوب عراق روایت می‌کنم، خواننده در هنگام خواندن روایت، از ماهیت سیاست در عراق نمی‌پرسد، بلکه با این وضعیت انسانی احساس همدلی می‌کند.

در بعضی از شهرها و روستاهای عراق، دانش‌آموزان باید برای قضای حاجت و شستن سر و صورت به مساجد بروند، چون مدرسه از امکانات اولیه و پیش‌پاافتاده‌ی دست‌شویی و روشویی محروم است.

افزون بر این، یافتن راه‌حل برای بحران‌های زیست‌محیطی و خشکسالی در عراق و کل منطقه، بدون مشارکت مردم جوامع محلی و تجربه و غریزه‌ی آن‌ها در مواجهه‌ با محیط زیستِ خود و منابع طبیعی‌اش ممکن نیست. در عین ‌حال، این جوامع محلی نیز باید تغییرات اقلیم و پیامدهای آن برای آینده‌شان را درک کنند، پیامدهایی مثل تغییرات آب‌وهوا، تنوع زیستی، تأثیر شهرنشینی و کشاورزی بر منابع آبی، رشد جمعیت، بالا رفتن دمای هوا در سراسر جهان و غیره. به همین علت است که تغییرات آب‌وهوایی و اقلیم را نمی‌توان بر مبنای آمار و اعداد فیزیک‌دانان و شیمی‌دانان برای مردم جوامع محلی تجزیه و تحلیل و تبیین کرد. اکثر مردم به زبان ساده‌تری نیاز دارند که همه‌فهم باشد. به همین دلیل، داده‌های علمی بخشی از روایت ژورنالیستی می‌شود، و این بحث‌های نظری و دانشگاهی را به زبانی همه‌فهم در دسترس مردم قرار می‌دهد. مهم‌تر از همه، جوامعی که بیشترین آسیب را از تغییرات زیست‌محیطی محتمل می‌شوند، باید این بحث‌ها را درک کنند.

تلاش برای یافتن راه‌حل‌ها از طریق روایت‌های ژورنالیستی، شیوه‌ی موفقی است که امروزه رسانه‌های دنیا از آن استفاده می‌کنند. این رویکرد از یک سو شیوه‌ی رواییِ آموزش‌گر را اتخاذ می‌کند و از سوی دیگر برای رفع مشکلات، راه‌حل‌هایی را پیشنهاد می‌دهد. اتخاذ چنین رویکردی در نگارش این کتاب، من را پای صحبت آدم‌هایی نشاند که در روند نگارش کتاب با آن‌ها آشنا شدم. ابتدا به سخنان آن‌ها گوش کردم، و بعد با روایت‌هایشان درگیر شدم. بعد، علاقه‌مند شدم که اطلاعات علمیِ لازم برای نگارش روایت‌های آن‌ها را پیدا کنم.

 

کتابتان با افسانه‌های کهن عراق شروع می‌شود و از مسیر گفت‌وگوهای شفاهی به ادبیات مدرن امروز عراق مثل داستان‌های محمد خضیر می‌رسد. این کتاب را می‌توان سفری در فرهنگ عراق با تمرکز بر موضوع آب دانست. اضطراب ناشی از کم‌آبی و خشکسالی در عراق از چه قرار است و به چه شکلی در فرهنگ و ادبیات عراق منعکس می‌شود؟‌

آب در ادبیات، هنر و فرهنگ عراق ــ در اسطوره‌ها، در دوران اسلامی و ادبیات مدرن عراق ــ حضور پررنگی دارد. حتی داستان سومری آفرینش با آب شروع می‌شود. در حماسه‌ی گیلگمش، چه در روایت‌های سومری و چه در روایت‌های بابلی آن، در قانون حمورابی، در ادبیات مدرن عراق و در هنر و فرهنگ عامه، روایت سیل وجود دارد. حتی در فرهنگ غذا و دسر عراق کهن و امروزی نیز حضور گسترده و نمادین آب همیشه به چشم می‌خورد. به علت همین حضور پررنگ آب بود که در نگارش کتابم تصمیم گرفتم به متون، ادبیات و ترانه‌های عراقی برگردم تا نقش مهم آب در تاریخ این سرزمین را بهتر بفهمم؛ برای مثال به ترانه‌ی معروف «میخانه میخانه» اثر ناظم غزالی بازگشتم. برای حفظ این میراث هنری و فرهنگی در حافظه‌ی جمعیِ مردم عراق، باید با صدای بلند بیندیشیم و درین‌باره صحبت کنیم که اگر خشکسالی و کم‌آبی بدتر شود، برای ما و سرزمین و فرهنگمان چه اتفاقی می‌افتد. بله، اگر آب نباشد، فرهنگ و هنر از بین می‌رود.

 

می‌توان داستان «گرافیتی ۲۰۲۴» اثر محمد خضیر را هشداری برای آینده دانست. او درباره‌ی زندگی روی زمینی نوشته است که آن‌قدر گرم شده که مردم فقط به دنبال فرارند. آینده‌‌ی پیش ‌روی عراق در این پیش‌گویی‌ها از چه قرار است؟‌ چه سناریویی برای آینده تصور می‌شود؟

محمد خضیر آثار بسیاری درباره‌ی محیط زیست در جنوب عراق و رابطه‌ی آن با آب و باتلاق‌ها نوشته است. اما چیزی که در داستان «گرافیتی ۲۰۲۴» از منظر ادبی عالی است و من را شگفت‌زده کرد، این است که چطور بالا رفتن دمای هوا که زیستن برای انسان را ناممکن می‌کند، آدم‌ها را به زیر زمین و ایجاد «شهر زیرزمینی» سوق می‌دهد. در همین چارچوب، می‌توانیم به داستان زن کشاورزی در جنوب «دیوانیه» بازگردیم که با او درباره‌ی اینکه چطور با گرم‌تر شدن هوا مواجه می‌شود، گفت‌وگو کردم. او تصویر کاملاً واضحی از گرمای فعلی زمین را ترسیم کرد، تصویرش واضح بود چون هر روز روی زمین کار می‌کند و جزئیات روزمره را زیر هرم آفتاب تابستان احساس و تجربه می‌کند. کارهایی که او در دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی در ماه سپتامبر انجام می‌داد، حالا باید در اوت و حتی گاهی در نوامبر انجام شود، زیرا نهال‌ها حالا در برابر هرم گرمای شدیدی که گاه تا نوامبر ادامه دارد، شکننده‌اند و نمی‌توان سر وقتِ قبلی به سراغشان رفت.

محمد خضیر داستان‌نویسی است که حساسیت ادبیِ شدیدی نسبت به آب‌ و اقلیم دارد. او تاکنون در بیش از یک داستان به این موارد پرداخته و مقالات متعددی هم درین‌باره نوشته است. این واقعیت که خضیر در بصره زندگی می‌کند، اهمیت این موضوع را افزایش می‌دهد زیرا بصره نه تنها منبع آب و شوری آب، بلکه یکی از علل اصلی گرما در عراق است. بنابراین، نه تنها تمام آثار او درباره‌ی مسئله‌ی اقلیم و آب را خواندم، بلکه برای دیدار با او به بصره رفتم تا با وی درباره‌ی اهمیت و نقش آب گفت‌وگو کنم. به طور خلاصه، او سیر حرکت جمعیت را از طریق جریان آب بررسی می‌کند. اما نکته‌ی مهمی وجود دارد که در این بحث باید به آن اشاره کرد. ساکنان بصره که از افزایش دمای زمین رنج می‌برند، با خطر بالقوه‌ی دیگری در اواسط قرن جاری هم مواجه‌اند: خطر بالا آمدن سطح دریاها و سیل که ناشی از آب شدن یخ‌ در قطب جنوب و گرینلند است. و هیچ‌کس امروز در عراق از این خطر محتمل و قریب‌الوقوع حرف نمی‌زند. وقتی سعی کردم که از محققان و مسئولان اطلاعاتی درباره‌ی این فاجعه‌ی قریب‌الوقوع کسب کنم، فهمیدم که به‌رغم عکس‌های دیجیتال پایگاه‌های فضایی و دانشگاه‌های بین‌المللی درباره‌ی این فاجعه‌ی محتمل، هیچ‌کس در عراق به این اطلاعات دسترسی ندارد.

البته نمی‌توان راهی را که محمد خضیر در این داستان‌ به‌عنوان راه مقابله‌ با گرمای زمین تخیل کرده، در واقعیت دنبال کرد. امکان مقابله با دمای بالاتر از وضع فعلی، که در تابستان پنجاه درجه‌ی سانتیگراد را هم رد می‌کند، وجود دارد. اما اگر زمین‌ از آن هم گرم‌تر شد چه؟ مسئله فقط زندگیِ انسان‌ها نیست، ما شاید بتوانیم به شهرهای زیرزمینی عقب‌نشینی کنیم، اما حیوانات، حشرات و گیاهان چطور؟‌ آیا انسان بدون این تنوع زیستی می‌تواند زنده بماند؟‌ قطعاً نه. به همین دلایل، عراق در آینده با چالش‌های عظیمی روبه‌روست و باید برای مواجهه با آن‌ها آماده شود.

 

در کتابتان اشاره می‌کنید که خدای انلیل (خدای باستانی میان‌رودان) با فرستادن سیل و خشکسالی، مردم را به دلیل زادوولد بسیار و ازدحامی که در زمین ایجاد کردند، مجازات کرد. این نشانه‌ای از حواس‌جمعیِ پیشینیان نسبت به خطرات برهم زدن محیط زیست است. آیا امروز در مواجهه با بحران‌های زیست‌محیطی جدی عراق، کسی هست که چنین خشمی را بروز دهد؟

خدای بابلیِ انلیل، بعد از اینکه مردم زمین را شلوغ‌تر از حد کردند و ازدحام زیادی بر روی زمین ایجاد کردند، عزم جدی داشت تا از شر تعدادی از مردم خلاص شود. او برای از بین بردن بخشی از مردم، بیماری‌های همه‌گیر را بر سر مردم آوار کرد. اینجاست که قهرمان داستان «سیل بابلی»، یعنی اتراهاسیس، دخالت می‌کند. او ناجی تنوع زیستی است، زیرا در کشتی خود از هر حیوان یک جفت را نگه داشته است؛ او از خدای خرد و آب می خواهد تا مردم را از بیماری واگیر نجات دهد. خدای آب و خرد درخواست اتراهاسیس را اجابت کرد و او را راهنمایی کرد تا مردم را از مصیبت نجات دهد. انلیل دوباره بازمی‌گردد تا یک‌بار دیگر مردم را با همه‌گیری ناشی از سیل و خشکسالی مجازات کند. چرا انلیل دوباره بازگشت؟ چون مردم مصیبت را فراموش کرده و دوباره به شیوه‌ی پیشینیانِ خود بازگشته و زمین را جوری شلوغ و پر ازدحام کرده بودند که خارج از تحمل انلیل بود.

اگر سیاستمداران و حاکمان عراق تاریخ باستانیِ کشور خود را خوانده بودند، شاید از برخی قواعد و قوانینی که خرد جمعیِ پیشینیانِ ما وضع کرده بود برای مقابله با وضعیت فعلی بهره می‌بردند. اما امروز عراق درگیر بحران‌ها و مشکلات بسیار پیچیده‌ای است:‌ نظام سیاسی مبتنی بر سهمیه‌بندی، فساد مالی و اداری، رشد شدید جمعیت، زیرساخت‌های قدیمی و فرسوده‌ی شهری که منجر به راه افتادن سیل می‌شود و آب کثیف را تنها چند دقیقه بعد از بارش باران راهیِ شهر می‌کند، قطع مداوم برق در تابستان و زمستان، و آلودگی هوا و خاک و آب.

هر برنامه‌ای برای بهبود محیط زیست و کاهش آسیب‌های جمعیت محلی باید ۵ گروه اصلی را درگیر کند: دولت‌های محلی (در سطح استان‌ها یا مناطق)، بخش خصوصی، دانشگاه‌ها و نهادهای علمی، جوامع محلی و سازمان‌های بین‌المللی.

شاید بتوان گفت که یکی از دلایل غیرمستقیم آغاز اعتراضات مردمی در اوت گذشته همین خشم ناشی از زندگی در این وضعیت زیست‌محیطی است. تصور کنید که ساکن شهر بزرگی مثل بغداد هستید که در آن ۹ میلیون نفر در گرمای شدید، قطع برق، کمبود خدمات عمومی مثل کتاب‌خانه‌های عمومی و رایگان، باغ و پارک، مراکز فرهنگی و اجتماعی زندگی می‌کنند. مردم کجا می‌روند؟‌ می‌روند مسجد یا زیر همین هرم گرما به تجمعات اعتراضی می‌پیوندند. یکی از پارادوکس‌های امروز عراق این است که خدمات اولیه‌ی زندگی را مساجد ارائه می‌کنند، در حالی که مدارس و کتاب‌خانه‌ها از این امکانات بی‌بهره‌اند. در بعضی از شهرها و روستاهای عراق، دانش‌آموزان باید برای قضای حاجت و شستن سر و صورت به مساجد بروند، چون مدرسه از امکانات اولیه و پیش‌پاافتادهی دستشویی و روشویی محروم است. همین حالا که این‌ها را می‌گویم، دارم از خودم می‌پرسم که آیا اصلاً کسی می‌تواند مثل خدای باستانیِ انلیل از بروز فاجعه‌ در عراق جلوگیری کند؟‌

 

سیاستمداران فاسد جهان عرب، علاوه بر تخریب سیاسی و اقتصادی سرزمین‌های خود، محیط زیست را هم از بین می‌برند. این روند خصوصی‌سازی مزارع، دریاچه‌های مصنوعیِ پرورش ماهی، پروژه‌های سرمایه‌گذاری انحصاری، دزدی آب و انشعابات مصنوعی آب به منظور حمایت از پروژه‌های خصوصی سرمایه‌داران و حمایت از داراییِ آن‌ها، چه بلایی به سر محیط زیست می‌آورد؟‌

آنچه امروز در عراق به دلیل دزدی و فساد گسترده رخ می‌دهد، فراتر از تصور است. من در جریان تدوین این کتاب چیزهایی دیدم و شنیدم که موهای آدمی را سفید می‌کند. به علت فقدان داده‌های شفاف و مدون نتوانستم این‌ها را در کتاب بگنجانم. بله، در عراق سیاستمدارانی هستند که علناً برای مزارع خصوصی آب می‌دزدند و هیچ قانونی آن‌ها را پاسخگو نمی‌کند. اعضای دولت محلی، شوراهای شهر و روستا و نمایندگان مجلسی وجود دارند که مزارع کشاورزی یا پرورش ماهی و دامداری‌ای دارند که هر روز دارد به تنوع زیستی آسیب می‌زند و منابع آب را هدر می‌دهد. هزینه‌ی همه‌ی این‌ها هم از جیب ملت است و بس.

سیاستمداران عراق به محیط زیست، تنوع زیستی، سیستم‌های طبیعی و منابع طبیعی کشور اهمیت نمی‌دهند. آن‌ها کشور را به انبار محصولات غذاییِ ترکیه و ایران تبدیل کردند. عراق قبلاً کشوری بود که کشاورزی مولد داشت اما امروز هیچ چیزی تولید نمی‌کند. همه‌ی ما دیدیم که وقتی در دوران همه‌گیریِ ویروس کرونا قیمت جهانی نفت افت شدیدی پیدا کرد، شرایط اقتصادی مردم عراق چقدر سخت شد. در حین کار و تحقیق برای تدوین این کتاب، از مردم درباره‌ی اهمیت حفاظت از آب و تنوع زیستی پرسیدم. جواب آن‌ها روشن بود:‌ این سؤالات را باید از سیاستمداران، حاکمان و سرمایه‌دارانِ مهم عراق‌ پرسید زیرا آن‌هایند که دارند طبیعت، منابع آب و تنوع زیست‌محیطی را نابود می‌کنند.

مسئله صرفاً بهره‌برداری از آب و دیگر منابع طبیعی توسط افراد بانفوذ و سیاستمداران نیست. فقدان قانون برای حفاظت از محیط‌ زیست و منابع طبیعی هم مسئله‌ای است که به تخلف روزمره در عراق میدان می‌دهد. یک محقق در جنوب کشور به من گفت که می‌توانید هر جانور جنبنده‌ای را بکشید زیرا هیچ قانونی وجود ندارد که مانع شما شود. به همین علت است که اکوسیستم عراق بر اثر کشتار بی‌رویه‌ی حیوانات و شکار به شدت آسیب‌پذیر شده است. این هم دلیل دیگری است که نشان می‌دهد دولت عراق و نهادهای دولتی‌ در مورد تخریب هولناک محیط زیست در کشور مسئولیت دارند.

 

صدام حسین چطور از آب به‌عنوان سلاحی برای سرکوب مردم استفاده کرد؟ او دقیقاً چه شیوه‌ای را به کار برد؟‌

آسیب‌های زیست‌محیطیِ دوران دیکتاتوریِ صدام نیازمند تحقیقات تخصصی و مستقل است زیرا ابعاد تخریبی که رخ داد بسیار ویران‌گر بود:‌ تخریب نخلستان‌ها در دوران جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق، خشک کردن باتلاق‌های جنوب کشور بعد از جنگ دوم خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، رها کردن مواد شیمیاییِ به‌کاررفته در تولید سلاح در رودخانه‌ها و حوضه‌های آبی کشور، جابجایی جوامع محلی و ریشه کردن آن‌ها از زمین آبا و اجدادیِ خود و تخریب زمین‌های کردستان عراق از طریق مین‌گذاری. هر کدام از این فجایع نیازمند تحقیقات بیشتر است تا بتوان برای بهبود وضعیت چاره‌اندیشی کرد. پس از سقوط رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳، تخریب محیط زیست در عراق متوقف نشد و فجیع‌ترین، غیرقانونی‌ترین و غیراخلاقی‌ترین بهره‌برداری‌ها از بقایای محیط زیست ادامه یافت. من از مشاهده‌ی کشتی‌های نظامی‌ای که در دهه‌ی ۱۹۸۰ در شط‌العرب در بصره نابود شدند، شوکه شدم؛ کل رودخانه به موزه‌ی کشتی‌های جنگیِ مخروبه تبدیل شده بود.

 

گفتید که صدها روستا در عراق به علت فقدان شبکه‌های زهکشی در زمستان و کمبود آب در تابستان از وضعیت نامناسب بهداشتی رنج می‌برند. آیا این وضعیت بدتر خواهد شد؟ ادامه‌ی این وضع چه پیامدهایی دارد؟‌

شرایطی که اکثر روستاهای عراق با آن مواجه‌اند، به معنای واقعیِ کلمه تراژیک است. این روستاها از امکانات بهداشتی‌ای مثل آب آشامیدنی، شبکه‌ی فاضلاب و برق‌ محروم‌اند. در بعضی از روستاها به دلیل اینکه اهالی ناچارند از آب شور آلوده به انواع مواد شیمیایی مضر مثل گوگرد بیاشامند، بیماری‌های پوستی رایج است. بله، این واقعیت وضعیت زیست‌محیطی و بهداشتی در بسیاری از روستاهای عراق است. ادامه‌ی این روند منجر به بروز بیماری‌های جدی بین ساکنان، به‌ویژه زنان و کودکان، خواهد شد زیرا زنان و کودکان به دلیل کارِ خود بیش از بقیه با آب آلوده تماس دارند. می‌خواهم به‌طور ویژه از آسیب‌پذیری زنان در این روستاها بگویم، زیرا زن‌ها باید به شیوه‌های سنتی، آب آلوده را از رودخانه‌های آلوده به خانه بیاورند تا صرف شستشو و نظافت کنند. خلاصه این ‌که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، عراق در آستانه‌ی نوعی فاجعه‌ی بهداشتی و زیست‌محیطیِ تمام‌عیار قرار می‌گیرد.

 

تغییرات اقلیمی چطور بر وضعیت آموزش در عراق تأثیر گذاشته است؟

تغییرات اقلیمی پیامدهای متعددی برای روند آموزش در عراق داشته است. برای مثال، سیل، گرم شدن زمین و خشکسالی همه بر روند آموزش تأثیر دارند. افزایش دما در عراق و طولانی‌تر شدن تابستان در وضعیتی رخ می‌دهد که اکثر مدارس در عراق کولر ندارند. در پایان ژوئن ۲۰۱۹، در شهرهای جنوبیِ عراق دمای هوا حتی تا ساعت ۷ شب کماکان بالای پنجاه درجه‌ی سانتیگراد بود. سیاست‌های آموزشی در عراق، تغییرات آب‌وهوایی را نه از منظر زیرساخت‌ها و نه از منظر آموزش در نظر نمی‌گیرد. راه‌حل‌های موقتی برای نوسانات آب‌وهوا وجود دارد که بیشتر به تغییرات روزانه یا هفتگی بستگی دارد، اما به تأثیرات بلندمدت تغییرات اقلیمی اصلاً توجه نمی‌کند. این راه‌حل‌های موقت به چالش‌های پیش‌رو که ناشی از گرمایش زمین است، به اندازه‌ی کافی اعتنا نمی‌کند. برای مثال، در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۹، اداره‌ی کل آموزش در بغداد، در مراکز امتحانی کولر توزیع کرد تا دانش‌آموزان بتوانند در گرمایی که به نقطه‌ی جوش شباهت دارد، تمرکز کنند و امتحان دهند. اما تغییرات اقلیمی نیازمند راه‌حل‌های بلندمدت و دائمی است، راه‌حل‌هایی که با ویژگی‌های اقلیم عراق همخوانی داشته باشد.

در عراق دانش‌آموزان نمی‌توانند دست و صورت خود را در مدرسه بشویند زیرا می‌ترسند که به بیماری‌های پوستیِ ناشی از آلودگی آب مبتلا شوند. به گفته‌ی صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف)، آب آلوده در عراق یکی از دلایل اصلی ترک تحصیل بسیاری از دانش‌آموزان عراقی است. همچنین باید به توفان‌های گردوغبار در عراق هم اشاره کنم که به بخشی از واقعیت روزمره‌ی مردم تبدیل شده است. افزایش بیابان‌زداییِ ناشی از عقب‌نشینیِ رودخانه‌ها در عراق و کمبود بارندگی، فعالیت‌های کشاورزی و چرخه‌ی تولید مواد غذایی در عراق را مختل کرده است. همین حالا اثرات گسترش شهرنشینی در عراق و تغییرات آب وهوا بر تولید خرما، کنجد، برنج و دیگر مواد مغذیِ اصلی در عراق مشهود است. حالا اصلاً از بحث تأثیر آن بر صید و دامداری بگذریم.

کاهش تولید مواد غذایی اصلی به سوء‌تغذیه‌ی بسیاری از کودکان، به‌ویژه در مناطق روستایی که ۱۲ میلیون نفر از جمعیت عراق را شامل می‌شود، انجامیده است. همه می‌دانیم که کودکان برای یادگیری در مدرسه، به تغذیه‌ی خوب و مقوی و کالریِ کافی نیاز دارند. بدون تغذیه‌ی مناسب، کودک در معرض رفوزه شدن، خستگی مفرط، ناامیدی و ترک‌تحصیل قرار می‌گیرد. در سال‌های اخیر، سیل‌های ویرانگر در عراق منجر به تعطیلی مدارس در برخی مناطق شده، و در نتیجه‌ی این سیل‌ها بسیاری از مدارس، پل‌ها، جاده‌ها، خانه‌ها و برق نابود شده است. مدارس بیش از دیگر نهادهای دولتی از سیل‌ آسیب دیدند زیرا از ابتدا ساختمان مدارس را مقاوم نساختند. این واقعیت و فقدان زیرساخت‌های آموزشیِ کافی در عراق، دانش‌آموزان، به‌ویژه در مقاطع دبستان و راهنمایی، را در معرض خطرات بهداشتی و آموزشی بسیاری قرار داده است.

 

جنگ‌های پی در پی در عراق و آزمایش تسلیحات چه نقشی در تخریب محیط‌زیست کردستان عراق داشت؟‌ چه تأثیری بر زیست‌بوم پرندگان و حیوانات گذاشت‌؟

کردستان به دلیل نزدیکی به دریای مدیترانه و تفاوت‌هایش با سایر مناطق عراق، برای تنوع زیستی مناسب است. در فصل تولیدمثل، بسیاری از گونه‌های پرندگان سراسر جهان به این منطقه مهاجرت می‌کنند. با این‌ حال، این منطقه در تاریخ طولانی خود، اغلب کانون جنگ‌های ویرانگر بوده است. برای مثال، بر اثر جنگ‌هایی که صدام حسین به راه انداخت و سیاست «زمین سوخته» در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، بیش از چهار هزار روستا در جریان نسل‌کشی «انفال» به دست نیروهای دولتی ویران شد. همین یک مورد نشانگر عمق ویرانی‌ای است که رژیم صدام به بار آورد. این منطقه همچنین در معرض بمباران‌های مداوم در مرزهای خود با ترکیه و ایران، آتش سوزی در جنگل‌ها، تخریب زیستگاه حیوانات، آسیب به محیط زیست بر اثر جنگ‌های داخلیِ احزاب کرد و قطع گسترده‌ی درختان در دهه‌ی ۱۹۹۰ به دست ساکنان محلی بوده و هست. قطع گسترده‌ی درختان به این دلیل رخ داد که صدام حسین کردستان را محاصره کرده بود، و مردم برای پخت‌وپز و گرم کردنِ خود نیازمند هیزم بودند و ناچار دست به قطع درختان محل زندگی‌شان زدند تا زنده بمانند.

موضوع دیگری که به‌هیچ‌وجه کم‌اهمیت نیست، صید بی‌رویّه در منطقه است که در برخی مناطق به نابودی گونه‌های پرندگان و حیوانات انجامید. جنگ با داعش منجر به رواج بازار سیاه شکار غیرقانونی و کشتار بی‌رویّه و غیرقانونی حیوانات در کردستان شد و وضعیت محیط زیست کردستان را وخیم‌تر کرد. در کردستان پروژه‌هایی برای ایجاد ذخایر طبیعی وجود دارد، اما دولت محلیِ کردستان تمام نیروی خود را بر نفت و سرمایه‌گذاریِ گروه خواص حاکم متمرکز کرده است و به مسائل محیط زیست توجهی ندارد.

 

در فصل دهم کتاب شما عکسی هست که به نقش تغییرات آب‌وهوایی در درگیری‌ و تنش‌های اجتماعی اشاره دارد. قبلاً در مقاله‌ای در نشریه‌ی «الحیات» به تأثیر تغییرات آب‌وهوا در بحران و جنگ داخلی سوریه اشاره کردم. تغییرات اقلیمی به چه شکل بر تنش‌های اجتماعی تأثیر می‌گذارد؟

از اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی، سوریه با بحران کمبود آب و خشکسالی مواجه شد. در ۲۵ اوت ۲۰۱۵، گزارش مفصلی از سوی «مؤسسه‌ی منابع جهانی آب» منتشر شد که اعلام کرد بین نیم میلیون تا یک میلیون کشاورز در سوریه به دلیل کمبود آب و خشکسالی، روستاهای خود را ترک و به شهرها مهاجرت کردند، مهاجرتی که بر ثبات کلیِ سوریه تأثیر منفی گذاشت. بر اساس این گزارش، ۱۴ کشور عرب در صدر فهرست ۳۳ کشور جهان‌اند که در دو دهه‌ی گذشته با کمبود آب مواجه شدند. از میان این کشورها می‌توان به عربستان سعودی، بحرین، کویت، امارات متحده‌ی عربی، لبنان، فلسطین، قطر و همین‌طور دو کشور غیرعرب در منطقه یعنی ایران و اسرائیل اشاره کرد. این گزارش جامع همچنین نشان داد که علاوه بر خشکسالی، مدیریت ضعیف، ازدیاد جمعیت و هدر دادن منابع آبی از جمله دلایل وخیم‌تر شدن بحران آب‌وهوایی و اقلیم در این منطقه است. خاورمیانه یکی از مناطق جغرافیایی‌ای است که در آینده بیشترین آسیب را از خشکسالی و کمبود شدید آب متحمل خواهد شد.

به زبان ساده، داستان از این قرار است که مهاجرت ناشی از کمبود آب و خشکسالی به درگیری‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌انجامد؛ افرادی که از این شرایط سخت آب‌وهوایی به شهرها می‌گریزند به کار و غذا و آب و منابع نیاز دارند. اما اکنون شهرها امکان ارائه‌ی خدمات، زیرساخت‌های لازم و فرصت‌های شغلیِ کافی برای این جمعیت را ندارند. در موارد دیگر، همان‌طور که در سال ۲۰۱۷ در عراق دیدیم، کمبود شدید آب می‌تواند به درگیری‌های جدی میان گروه‌های مختلف بینجامد. از منظر تاریخی، این مهاجرت‌ها در خاورمیانه همیشه به «بی‌ثباتی» دامن زده است. اگر مهاجرت‌های قبلی ناشی از جنگ و خشونت بود، امروز بسیاری از این مهاجرت‌ها به دلیل تغییرات آب‌وهوایی و کمبود آب و منابع اولیه رخ می‌دهد. اگر دولت‌ها راه‌حلی برای این مشکل پیدا نکنند و جوامع محلی برای مدیریت محیط زیست و منابع محدود خود توانمند نشوند، این امر می‌تواند به خشونت‌ در این منطقه دامن بزند. اگر طبیعت و محیط ‌زیست این منطقه بهبود پیدا نکند، دستیابی به راه‌حل‌هایی برای مدیریت این مهاجرت‌ها دشوارتر می‌شود.

 

اثرات گرمایش زمین مرزها را درمی‌نوردد. عراق و برخی دیگر از کشورهای منطقه ادعا می‌کنند که تنها بیش از ۵ درصد از گازهای گلخانه‌ای در جهان را تولید می‌کنند که عامل تشدید گرمایش زمین‌اند، اما اگر زمین از این هم گرم‌تر شود چه تأثیری متوجه‌ی عراق خواهد شد؟

اثرات تغییرات آب‌وهواییِ ناشی از انتشار گازهای گلخانه‌ای، محدود به کشوری نیست که عامل تولید و انتشار این گازها است. برای مثال، ایالات متحده‌ی آمریکا و چین بزرگ‌ترین عوامل تولید گازهای گلخانه‌ای در جهان‌اند، اما تأثیر اقداماتِ آن‌ها در سراسر کره‌ی زمین احساس می‌شود. بله، نه تنها عراق بلکه کل خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا در مجموع بیش از ۵ درصد از گازهای گلخانه‌ای را تولید نمی‌کنند. اما این منطقه بیش از دیگر مناطق جهان بر اثر تغییرات آب و هوا متحمل سختی و بحران خواهد شد، چرا که این منطقه نیمه‌خشک است، پوشش گیاهیِ کافی ندارد و از کمبود منابع طبیعی تجدیدپذیر رنج می‌برد؛ حالا از بحث افزایش جمعیت در این منطقه و افزایش تقاضا برای غذا، آب و انرژی بگذریم. برای مثال، در این منطقه نسبت آب شیرین کمتر از ۲ درصد از آب شیرین موجود در جهان است، در حالی که جمعیت این منطقه بیش از ۶ درصد از کل جمعیت جهان است. فقدان تعادل بین منابع طبیعی و جمعیت، یکی از عوامل اصلی‌ای است که خاورمیانه و شمال آفریقا تأثیر تغییرات اقلیم را شدیدتر تجربه خواهند کرد.

از دوران انقلاب صنعتی در اواسط قرن نوزدهم میلادی، کشورهای صنعتی حجم عظیمی از گازهای گلخانه‌ای را تولید کردند و طبعاً آن‌ها مسئول اصلیِ تغییرات آب‌وهوایی‌اند. با این ‌حال، هزینه‌ی اصلی را مناطق شکننده و آسیب‌پذیری مثل خاورمیانه می‌پردازند که منابع تجدیدپذیر کمتری دارند. این فقط محدود به خاورمیانه نیست. امروزه در قاره‌ی آفریقا بیش از ۵۰ میلیون نفر از فقر و کمبود منابع در نتیجه‌ی تغییرات اقلیم رنج می‌برند، و در همین حال بسیاری از مردم کشورهای آسیایی نیز به علت سیل‌های پیاپی ناشی از تغییرات آب‌وهوا، از فقر رنج می‌برند.

 

آیا به نظرتان هنجارهای فرهنگی رایج باید تغییر کند تا افراد رابطه‌ی خود با محیط زیست‌شان را بهتر درک کنند؟‌ چطور می‌توان این هنجارها را در منطقه‌ای مثل خاورمیانه تغییر داد که سنت‌ها و سیاست استبدادی اساساً نسبت به سرنوشت جمعیِ مردم بی‌تفاوت و ناآگاه از خطرات پیش‌رو است؟‌

همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردم، سیاست رسمی در اکثر کشورهای خاورمیانه فاقد برنامه‌ریزی برای مقابله با تغییرات آب‌وهوایی است. هر برنامه‌ای برای بهبود محیط زیست و کاهش آسیب‌های جمعیت محلی باید ۵ گروه اصلی را درگیر کند: دولت‌های محلی (در سطح استان‌ها یا مناطق)، بخش خصوصی، دانشگاه‌ها و نهادهای علمی، جوامع محلی و سازمان‌های بین‌المللی. با توجه به این‌ که اکثر دولت‌های این منطقه سیاست تمرکزگرا دارند و اغلب هیچ نهاد خاصی متولی و مسئول سیاست‌های محیط زیستی نیست، حرف زدن از نقش و تأثیر بخش خصوصی هم سخت‌تر می‌شود چون درگیر کردن بخش خصوصی وابسته به این است که جوامع و دولت‌های محلی را هم درگیر حل بحران کنیم. بنابراین، در وضعیت فعلی، بحث از یک سو بر نقش نهادهای علمی و دانشگاهی و تحقیق درباره‌ی تغییرات آب‌وهوایی و خشکسالی، و از سوی دیگر بر مشارکت جوامع محلی و مهارت‌ها و تجارب آن‌ها در سازگاری با تغییرات محیط متمرکز می‌شود. در نتیجه، تقویت نقش جامعه‌ی مدنی، با کمک‌های سازمان‌های بین‌المللی، در درگیر کردن هرچه ‌بیشتر مردم محلی بسیار مهم است.

هنجارهای فرهنگیِ کهن در این منطقه مبتنی بر تخیلات و افسانه‌ها است، افسانه‌هایی که آب را یک منبع طبیعی پایان‌ناپذیر می‌شمارد. اما شرایط کنونیِ بشر ما را در لبه‌ی پرتگاه سقوط و نابودی کامل شهرها، تمدن‌ها و فرهنگ‌ها قرار داده است، سقوطی ناشی از کمبود آب در برخی مناطق، یا بالا آمدن سطح دریاها در مناطق دیگر یا ذوب شدن سریع یخچال‌های طبیعی در گرینلند و قطب جنوب.

به نظرم هنجارهای فرهنگیِ ما و روش مصرف، مدیریت و بازیافت آب باید تغییر کند، باید فاضلاب یا آب‌های راکد را احیا کنیم و آب درختان، غذا و هوا را در نظر بگیریم. هدر دادن غذا مساوی است با هدر دادن آب؛ تخریب مناطق سبز به نفع گسترش شهرنشینیِ بی‌رویّه یعنی هدر رفتن بیشتر آب زیرا فضای سبز نه تنها نشانه‌ای از سیستمی سالم و طبیعی و هوای پاک‌تر است، بلکه فضای سبز (هرچند که رنگش سبز است و نه آبی) منابع آب بیشتری به همراه دارد. فاضلاب سنگین، برخلاف نام‌اش، واقعاً فاضلاب و یک چیز هدررفته نیست. از آن می‌توان برای بازیافت و مصرف استفاده کرد. زباله‌های انسانی را اغلب می‌توان به انرژی تبدیل کرد، کاری که امروز بسیاری از کشورهای اروپایی انجام می‌دهند. وقتی به همه‌ی جنبه‌های این مسئله فکر کنیم، می‌بینیم که باید فرهنگ رایج خودمان در مواجهه با آب را تغییر دهیم، باید نگاه‌مان به آینده باشد، نه این‌که در دوران کهنی بمانیم که منابع با شیوه‌ای مدیریت می‌شد که انگار حرف زدن از این کمبودها «کفرآمیز» است.

 

اغلب می‌گویند که وقتی آدام اسمیت سعی کرد که «ارزش آب» را محاسبه کند، آب ارزش بیشتری از نفت داشت. این مسئله می‌تواند به چه تغییرات سیاسی‌ای بینجامد؟ و مناقشه بر سر آب چطور می‌تواند ماهیت جنگ‌ها در خاورمیانه را تغییر دهد؟‌

جنگ بر سر آب همین حالا هم شروع شده است. کشورهایی که منابع رودخانه‌های بین‌المللی را کنترل می‌کنند، این موضوع را به حربه‌ای علیه کشورهای ضعیف‌تر منطقه یا کشورهایی تبدیل کردند که رودها از آن‌جا هم عبور می‌کند. سیاست‌های فعلیِ دولت ترکیه در قبال دو رود دجله و فرات نمونه‌ی کاملی از این عرض اندام‌ها و درگیری‌ها است؛ همین‌طور است سیاست دولت اتیوپی در قبال رود نیل یا سیاست‌های اسرائیل در قبال رود اردن. اما این سیاست‌هایی که جریان آب را محدود می‌کند، ممکن است به خود کشورهایی هم که در بالادستِ رود زندگی می‌کنند آسیب بزند، زیرا اگر مردم محلی در معرض خشکسالی، تشنگی و از دست رفتن معیشت خود قرار بگیرند، در زمین‌های خشک باقی نمی‌مانند. مهاجرت در جست‌وجوی آب یک انتخاب و یک حق بشری است و تشنگی، مرزهای بین‌المللی را به رسمیت نمی‌شناسد. آب هم مثل هوا است، نمی‌توان آن را به دام انداخت و مانع حرکت‌اش شد.

وقتی آدام اسمیت در قرن هجدهم در مورد ارزش آب بحث می‌کرد، اروپا، به طور عام، و اسکاتلند، به طور خاص، به علت باران‌های شدید از سرما و رطوبت به شدت رنج می‌بردند. با این ‌حال، آب کماکان جایگاهی مهم در اندیشه‌ی اقتصادی او داشت. مقایسه‌ی آب با الماس توسط آدام اسمیت، یادآور اهمیت کلیدی آب است: آب نه تنها در اسطوره‌ها، داستان‌های خلقت، فلسفه و ادبیات بلکه در زندگی انسان اهمیتی اساسی دارد و از هر منبع طبیعی دیگری مهم‌تر است. بله، امروز قیمت آب از قیمت نفت بیشتر است، اما هر روز مقدار زیادی از آب هدر می‌رود. و این در حالی است که شرکت‌های بین‌المللیِ نفتی از منابع نفت حفاظت می‌کنند و مراقب‌اند که یک قطره‌ی آن هم هدر نرود. به‌رغم این ‌که آدم اسمیت درباره‌ی ارزش آب صحبت کرده بود، بشر هنوز الماس را به آب ترجیح می‌دهد و از ارزش واقعی آب آگاه نیست. این پارادوکس بزرگ فرهنگ امروز ماست.

 

برگردان: فرناز سیفی