«چهرهی مطبوعات معاصر»؛ یک مرجع بیهمتا
سیروس علینژاد
چهرهی مطبوعات معاصر عنوان کتابی است که در سال ۱۳۵۱ منتشر شده و هرگز تجدید چاپ نشده است. پس چرا حالا به سراغ آن رفتهام و دربارهاش مینویسم؟ چون یک کتاب مرجع است و کتابهای مرجع کهنه نمیشوند.
چهرهی مطبوعات معاصر عنوان کتابی است که در سال ۱۳۵۱ منتشر شده و هرگز تجدید چاپ نشده است. پس چرا حالا به سراغ آن رفتهام و دربارهاش مینویسم؟ چون یک کتاب مرجع است و کتابهای مرجع کهنه نمیشوند.
۷۵ سال پس از پایان جنگ، ما آلمانیها باید از بسیاری دستاوردها خوشحال باشیم. اما هیچ یک از این دستاوردهای مثبت جاودانه نیست. به همین دلیل است که نباید از یاد برد که ۸ مه پایان آزادسازی نبود ــ حفظ آزادی و دموکراسی وظیفهای ابدی است که از آن روز به ما سپرده شده است!
آدمی که برای ما قابل درک شد، قابل توجیه نیز خواهد بود؛ و اگر خطایی را متوجه او بدانیم، خطاپوشی نیز در پی فهم او از راه خواهد رسید. همین دوگانه را در فیلم «دو پاپ» جستوجو میکنیم تا به دوگانهای بزرگتر در تفاوت بین نوع نگاه به راهنمایان دینی برسیم: در ایران بعد از انقلاب به آنها چگونه نگاه میشود و در جهان معاصر، چگونه؟
اصلِ زندگی فانوسی در برابر باد است، لرزان و متزلزل. دیگر لازم نیست در هیچ مسجد و منارهای و دیر و کلیسایی کسی ناقوس تو را به صدا درآورد و یاد تو را به دلها اندازد. کرونا از آنجا که سایهی مرگ است خودکار چنین میکند. بشر تاکنون هرگز یکدست در همهی عالم خدا را این چنین یاد نکرده بود که آن را.
پس از گذشت کمتر از یک دهه از انقلاب تونس که خاورمیانه را لرزاند و الهامبخش انقلابهای دموکراتیک در دیگر کشورهای عربی شد، دیدگاههای انقلابیون تونسی در حال تغییر است. سالهای طولانی تورم و بیکاری سبب شده که بسیاری از تونسیها باورشان به سیاست و حتی خود انقلاب را از دست بدهند.
شمارهی ویژهی «بررسی ادبی نو» به حکومت استعماری تزاری و اتحاد جماهیر شوروی، و همینطور نفوذ پسااستعماری روسیه میپردازد. مقالاتی در مورد ادبیات و استعمارزدایی در تاجیکستان، بازگشت افکار ضدفمینیستی در قزاقستان، و زدودن تاریخ استعماری در روسیه از دیگر مطالب این شماره محسوب میشوند.
کرونا که به ایران رسید، مدام یاد سال ۸۲ بودم که بم لرزید و به فاصلهی کوتاهی دهها سازمان غیردولتی در دفتر یکی از انجمنها جمع شدند و با تشکیل ستاد هماهنگی برای جمعآوری کمک و رفتن به منطقهی زلزلهزده برنامهریزی کردند. حالا اما در بحبوحهی بحرانی فراگیرتر از زلزلهی بم، جامعهی مدنیِ زخمخورده و سرکوب شدهی ایران چه توان و ظرفیتی برای سازماندهی کمکهای داوطلبانهی مردمی دارد؟
ولید مؤانس در نخستین فیلم بلند خود، با الهام از خاطرات دوران کودکیاش میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که «چه بر سرمان آمد؟». «۱۹۸۲»، که نمایندهی رسمی لبنان در بخش بهترین فیلم بلند خارجی جوایز اسکار سال ۲۰۲۰ بود، در ماههای اخیر در جشنوارههای گوناگونی نظیر رم و پالم اسپرینگز به نمایش درآمده و موفق به کسب جوایزی در جشنوارههای تورنتو و الجونه شده است.
بعد از فراگیری بیماریِ کووید ۱۹ و با توجه به بحرانهایی که نوع برخورد ما با محیط زیست پدید آورده آیا راهحلی بینالمللی وجود دارد تا بتوان فرد یا مملکتی را دربارهی آنچه اتفاق افتاده، مسئول دانست؟ در چه شرایطی میتوان سازوکارهایی بینالمللی ایجاد کرد تا از وقوع چنین اتفاقاتی جلوگیری کند و در صورت وقوع بتواند حکومتها را پاسخگو کند؟
بر اساس سوءتعبیر رایج هر کس که رواقیمسلک باشد خم به ابرو نمیآورد و از امواج خروشان احساسات در امان است. اما ایرادی که این گزاره در باب رواقیگری دارد اینجاست: احساسات ما، حتی دردناکترینشان، لزوماً دشمن ما نیستند؛ به شرط آن که یاد بگیریم به آنها به چشم راهنما نگاه کنیم.
در ادبیات رسمی آلمان از ۸ مه ۱۹۴۵ به عنوان «روز آزادسازی» یا «روز رهایی» یاد میشود، نمونهای کمنظیر از این که کشورِ مغلوبِ یک جنگ روز پایان را روز آزادسازی مینامد و جشن میگیرد. امسال در ایالت برلین ۸ مه تعطیل رسمی است. سایر ایالتها هم یاد این روز را گرامی میدارند.
حکایتی هست که میگوید یوزف استالین از هملت نفرت داشت. شاید داستان شکسپیر دربارهی فتنهی خونین در دربارِ دانمارک استالین را به یاد سیاستهای کرملین میانداخت ــ آیا نقد از اولی به نوعی نقدی ضمنی از دومی نبود؟ در روایتی دیگر آمده است که استالین به شاهزادهی دانمارکیِ شکسپیر بسیار علاقه داشت و هملت در میان معدود شخصیتهای شکسپیری بود که استالین از آنها نام میبرد.
شیوع جهانی کووید-۱۹ موجب احساس وحشتزدگی شده است. اما وحشتزدگی چیست؟ آیا مسری است، و اگر هست چگونه به ما سرایت میکند؟ آیا نقطهی عطفی وجود دارد؟ یعنی قبل از آن که وحشتزدگی به یکباره بروز کند، مجموعهای از اتفاقات کوچک در کنار هم آستانهای هراسانگیز به وجود میآورد؟
هر فاجعهای در برابر ما این پرسش را میگذارد که آیا خواست خداوند چنین بوده یا قصوری انسانی در کار بوده است؟ اگر خدا را به کلی از جهان حذف کنیم طبیعتاً این پرسش بیمعنا میشود. در گفتوگو با یاسر میردامادی، پژوهشگر دین و فلسفه، میکوشیم دستکم احتمال وجود خدا را جدی بگیریم و از این فاجعه بپرسیم.
آیینشکن (unorthodox) سریال پرسروصدا و پربینندهای است که اخیراً از شبکهی نتفلیکس پخش شده، و داستان زندگی زن جوانیست در یک فرقهی یهودی حسیدی که در جامعهای پر از مقررات سختگیرانهی دینی، تن به ازدواجی از پیش برنامهریزیشده و یک زندگی بیروح داده است. تا این که روزی دل به دریا میزند و با اندکی پول و یک گذرنامه به برلین میگریزد تا راه خود را پیدا کند.
چرا مارکس تلویحاً سرمایه را با شاهکاری ادبی مقایسه میکرد؟ خود او پیشتر در نامهی دیگری به انگلس در ژوئیهی ١٨۶۵ نوشته بود: «اکنون در مورد اثرم حقیقت را به تو میگویم. مزّیت نوشتههای من صرفنظر از نقائصشان این است که یک کل هنری را تشکیل میدهند.»
وقتی که دوریس کرنز گودین، تاریخنگار، کتاب «رهبری در زمانههای پرآشوب» را نوشت، نمیدانست که در آیندهای نزدیک چه آشوبی به پا خواهد شد. این کتاب که سال ۲۰۱۸ منتشر شد، آموزههای چهار رئیس جمهور آمریکا را میآزماید؛ آموزههایی از آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، فرانکلین دلانو روزولت و لیندون بی.جانسون، و این که آنها چه رویکردی در مواجهه با سختترین لحظات دوران مسئولیت خود داشتند.
روز معلم، سالهاست که دیگر صرفاً مناسبتی برای اهدای گل و هدیه به معلمان نیست. آنچه در این روز بیش از هر چیز دیگری به گوش میرسد، صدای اعتراض معلمان است. معلمانی که در سالهای اخیر در پاسخ اعتراضهای خود با تهدید، احضار، بازداشت و شلاق مواجه شدهاند و با این حال از مطالباتشان دست برنداشتهاند.
سرنگونی هواپیمای اوکراینی موجی از خشم و اندوه برانگیخت. نزدیکی زمانی این تراژدی با اعتراضات آبان ماه باعث شد تا این خشم و اندوه به اعتراضات گستردهتر مردم گره بخورد. تا چه حد این نزدیکیِ زمانی میتواند به نزدیکی سیاسی و اجتماعی بینجامد؟ در این باره با دکتر سعید پیوندی، استاد جامعهشناسی دانشگاه لورن فرانسه، گفتوگو کردیم.