قتلهای ناموسی در ترکیه از دریچهی دوربین
cineart
«زاگرس» (2017)، نخستین فیلم بلند سهیم عُمَر خلیفه، از منظری تازه و دلهرهآور به معضل اجتماعیِ قتلهای ناموسی میپردازد، معضلی که به رغم محکومیت گسترده هنوز از بین نرفته است. بر خلاف بسیاری از فیلمهایی که به این مسئله پرداختهاند، «زاگرس» به اوضاع زنان و مردانی میپردازد که با این معضل مواجهاند. این فیلم نه تنها شخصیت زن اصلی را قربانیِ سنتهای بیرحم و عقاید منسوخ معرفی میکند بلکه شخصیت مرد اصلی را هم به خودیِ خود قربانیِ این شرایط نشان میدهد. این قربانی با تصورات پیشپنداشتهی ما همخوانی ندارد: این مرد همسر ظاهراً خیانتکارش را تعقیب نمیکند تا او را بکشد بلکه دار و ندارش-گلهی گوسفند، کوهستان محل زندگی و خانوادهاش-را رها میکند و به دنبال همسرش]از ترکیه به بلژیک[میرود تا بیگناهی زنش را ثابت کند.
شخصیت اصلیِ داستان، زاگرس (با نقشآفرینیِ فیاض دومان) چوپانی ساده اما خوشبخت است. او به همسر زیبا و ظاهراً متجددش، هاوین (با نقشآفرینیِ حلیمه ایلتر) و دختر خردسالشان عشق میورزد. هاوین شهرنشین بوده، صریحاللهجه است و محیط روستا برایش تنگ و خفقانآور است. هر وقت زاگرس چند روز با گلهاش در کوهستان میماند این احساس در هاوین تشدید میشود. شخصیت و روحیهی او با تنگنظری و انتظارات اهالیِ سنتیِ یک دهکدهی کوهستانی سازگار نیست. کار به جایی میرسد که دیگر طاقت نگاههای سنگین و شایعات مربوط به بیوفاییاش را ندارد و از خواهر چریکش میخواهد که او را فراری دهد. زاگرس حامیِ او است و به شایعات گوش نمیدهد اما هاوین بدون او به بلژیک میرود. زاگرس، که همسر باردار و دخترش او را ترک کردهاند، با اتهامات فزایندهی خانوادهاش علیه همسرش روبهرو میشود و تصمیم میگیرد که دار و ندارش را رها کند و به بلژیک برود.
وقتی به بلژیک میرسد، درمییابد که (احتمالاً به علت دشواریهای سفر ]غیرقانونی[) جنینی که در رَحِم همسرش بوده سقط شده است. او دربارهی جزئیات ماجرا چیز زیادی از زنش نمیپرسد و تقریباً خوش و خرم به زندگیِ مشترک ادامه میدهند. به لطف عموزادهی هاوین، زاگرس به سرعت درخواست پناهندگی میدهد و حتی در کشتارگاهی متعلق به ترکها مشغول به کار میشود. برای مدتی کوتاه همهی اختلافات قدیمی رنگ میبازد اما پدر زاگرس با شواهد و مدارک بیشتری به بلژیک میرود و به حسادت زاگرس دامن میزند. پدرش حتی این تصور را به او القاء میکند که دخترش فرزند او نیست، و سرانجام از وی میخواهد که برای اعادهی حیثیت خانواده هاوین را بکشد. پس از ورود پدر زاگرس، مرکز ثقل داستان از میل پدر به اعادهی «حیثیت» خانوادگی به حسادت سوزان زاگرس منتقل میشود. پایان فیلم به تراژدیهای باستانی شباهت دارد و به قصهی سه سیب در «هزار و یک شب» یا حتی «اتللو» شبیه است.
خلیفه تصورات پیشپنداشتهی ما دربارهی قتلهای ناموسیِ بیرحمانه را تغییر میدهد و قصهی عاشقانهای تعریف میکند. افزون بر این، تهرنگهای سیاسیِ متفاوتی به فیلم میبخشد. نام شخصیت اصلی فیلم از رشتهکوههای زاگرس گرفته شده که از غرب ایران تا شمال غربی عراق و جنوب شرقی ترکیه امتداد دارد: استعارهای از کردستان مستقل. کارگردان یک کرد عراقی است و گویا نه تنها میخواسته قصهی عاشقانهی جهانشمولی تعریف کند بلکه قصد داشته که فیلم کُردی بدونمرزی بسازد. در فیلم اشارههای بسیار اندکی به ترکیه وجود دارد و تنها وقتی به ملیت شخصیتهای داستان صریحاً اشاره میشود که زاگرس را به زندانی در ترکیه انتقال میدهند. اگر بیننده با هر دو زبان ترکی و کردی آشنا نباشد، متوجه نمیشود که شخصیتهای فیلم به هر دو زبان حرف میزنند. زیرنویسها به فهم این تمایز کمک نمیکنند و بینندهی ناآشنا با این زبانها درنمییابد که بسیاری از افرادی که در بلژیک میبینیم، از جمله رئیس زاگرس در کشتارگاه، ترکی حرف میزنند. در وبسایتهایی مثل آیامدیبی نوشتهاند که زبان فیلم کردی و فلامان است، و از زبان ترکی نام نبردهاند. یکی از دیگر پیامهای سیاسیِ جالب فیلم این است که با ارائهی تصویر مثبتی از زنان چریک عضو «حزب خلق کردستان» (پکک) آنها را نماد رهایی زنان جلوه میدهد. علاوه بر این، به سیاستهای مهاجرتیِ اروپا (بلژیک) هم به طور مختصر اشاره میشود.
فیلمبرداری و نقشآفرینیها چشمگیر است. خلیفه در فیلمهای کوتاه قبلیاش از بازیگران غیرحرفهای استفاده کرده بود اما در این فیلم از چند بازیگر بااستعداد در حال ترقی بهره میبرد. دومان، در نقش زاگرس، داستان را جلو میبرد و سبب میشود که احساس کنیم داستان واقعی است. البته سِیر داستان در نیمهی دوم فیلم نقائصی دارد و گهگاه تصنعی جلوه میکند.[1]
kifkif.be
اوروره انگلن: لطفاً کمی از داستان زندگیِ خودتان بگویید.
سهیم عمر خلیفه: من اهل کردستان هستم. پدرم فعالیت سیاسی داشت و در سال 1996 مجبور به ترک کشور شد. سه سال بعد، مادر و برادرها و خواهرانم هم از کشور خارج شدند. من چون به سن بلوغ رسیده بودم، نتوانستم روادید بگیرم. در کردستان در دانشگاه حسابداری خواندم و در سال 2001 تصمیم گرفتم که به خانوادهام در بلژیک بپیوندم. باید به طور غیرقانونی از کشور خارج میشدم و به قاچاقچیها متوسل میشدم. این کار سخت بود و حتی یک بار با خودم فکر کردم که به خطر انداختن زندگیِ خود به امید زندگیِ بهتر باز هم در درجهی اول به خطر انداختن زندگیِ خود است.
وقتی در بلژیک در رشتهی حسابداری فارغالتحصیل شدم، یکی از دوستانم به من گفت: «تو همیشه از فیلم حرف میزنی؛ چرا سینما نمیخوانی؟» بنابراین، در سال 2004 در مدرسهی هنرهای سن لوکاس ثبت نام کردم. فیلمی که به عنوان پایاننامهام ساختم برندهی جایزهی بهترین فیلم دانشجوییِ فلامان شد. این برایم افتخار بزرگی بود اما از همه مهمتر این بود که به کارم جانِ تازهای بخشید.
انگلن: ایدهی این فیلم از کجا به ذهنتان رسید؟
خلیفه: من همیشه فیلمهایی میسازم که پیوند نزدیکی با تجربهام دارد. من هم، مانند زاگرس، در زندگی مجبور بودهام که به علت فشارهای فرهنگی یا خانوادگی تصمیمهایی بگیرم. من هم اهل منطقهی زیبایی هستم که مناظر باشکوهی دارد، و به سختی به بلژیک آمدم. بر خلاف زاگرس، من توانستم که جذب جامعهی بلژیک شوم. دهکدهای که در آن بزرگ شدم بسیار محافظهکار بود. وقتی ترکها رفتند و کردها ادارهی امور را به دست گرفتند، مبارزان به روستای ما آمدند، زنان قدرتمندی که تأثیر بسیار خوبی بر من به جا گذاشتند، مخصوصاً چون آزادیِ آنها با زورگویی به زنان در دهکدهی ما تضاد آشکاری داشت.
انگلن: شما با ترسیم چهرهی یک مرد به مسئلهی جایگاه زنان میپردازید. چرا چنین تصمیمی گرفتید؟
خلیفه: زاگرس چوپان است اما چوپانی متجدد است، هر چند خانوادهاش بهشدت محافظهکارند. او بهواسطهی چریکهای مخفی در کوهستان با همسرش، هاوین، آشنا شده، زنی بسیار آزاد که به هیچ چیز به اندازهی آزادیاش بها نمیدهد. وقتی هاوین به بلژیک میرسد، گویی به بهشت وارد شده است-برای زاگرس این طور نیست اما او میخواهد که همسرش خوشحال باشد. برای او زنش از پیوندش با طبیعت مهمتر است. اما در نهایت، آزادیِ مردان هم به اندازهی زنان محدود است.
انگلن: آیا بارِ سنت بر دوش مردان هم سنگینی میکند؟
خلیفه: پدر زاگرس دیگر نمیتواند سرش را در روستا بلند کند. او برای حفظ جایگاهش حاضر است که دیگران را قربانی کند. در خاورمیانه به ندرت به طور مستقل تصمیم میگیرید؛ این نظرِ دیگران است که نقش تعیینکننده دارد.
انگلن: سرنوشت سوگناک زاگرس بینندگان را فوقالعاده متأثر میکند...
خلیفه: شخصیتهای فیلمهای من همیشه با تصمیمهای خود کلنجار میروند. آنها از خود میپرسند آیا انجام این کار درست است یا نه؟ در کل، تصمیمهای آنها اشتباه است. سرانجام، زاگرس همهجا مجازات میشود، هم در اروپا و هم در ترکیه. اشتباه او نابخشودنی و جبرانناپذیر است. در هیچ جامعهای واکنش او راهحل درستی نیست.
انگلن: طرحهای بعدی شما چیست؟
خلیفه: اخیراً بودجهی لازم برای ساختن فیلم بلندی از فیلم کوتاهم «مسیِ بغدادی» تأمین شده است. امیدواریم که فیلمبرداری را در پاییز 2018 شروع کنیم.[2]
برگردان: عرفان ثابتی
[1] مریم قربانکریمی مدرس فیلمسازی در دانشگاه لنکستر در بریتانیا است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Maryam Ghorbankarimi, ‘Zagors’, Eye For Film, 10 August 2018.
[2] اوروره انگلن خبرنگار وبسایت سینهیوروپا در بلژیک است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Aurore Engelen, ‘Zagors and his wife are victims of the burden of tradition’, Cineuropa, 20 October 2017.