تاریخ انتشار: 
1399/03/15

واقعیتی انکار‌شده به نام سالمندی

رضا پیامی

orangecoast

کرونا فراگیر شد و بسیاری از خدمات دولتی و غیردولتی آنلاین و غیرحضوری شدند. به مردم تأکید می‌کردند که برای در امان ماندن از شر کرونا، کارهای خود را اینترنتی انجام دهند و از مراجعات حضوری پرهیز کنند. از آنها می‌خواستند که به اپلیکیشن وزارت بهداشت با نام «ماسک» یا وبسایت این وزارتخانه بروند تا هم از توصیه‌ها و اخبار وزارت بهداشت درباره‌ی کرونا مطلع شوند و هم اطلاعات مربوط به سلامت خود را وارد کنند تا آمار درستی از میزان مبتلایان به دست آید. دسترسی تمامی شهروندان به این اپلیکیشن یکسان و بدیهی فرض شده بود. تأکید بر دولت الکترونیک که از سال‌ها قبل و از زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی آغاز شده بود، در دوران کرونا به اوج خود رسید.

اما چه کسانی واقعاً می‌توانند از خدمات دولت الکترونیک بهره‌مند شوند؟ جواب این است: فقط جوانان شهرنشینِ سالمِ باسوادِ به نسبت برخوردار. کسانی که ناتوانی جسمی دارند، سالمندان بی‌سواد و کم‌سواد، سالمندانی که کار با گوشی هوشمند و اپلیکیشن‌های مختلف را بلد نیستند و آدم‌های کم‌بضاعتی که دسترسی به اینترنت ندارند، از این خدمات محروم‌اند. دولت در ارائه‌ی خدمات الکترونیکی، شرایط بسیاری از شهروندان را در نظر نگرفته است. نمونه‌اش تأکید بر استفاده از اپلیکیشن «شاد» در زمان تعطیلی مدارس در روزهای شیوع کرونا بود که بسیاری از دانش‌آموزان به دلیل اینکه اینترنت پرسرعت نداشتند یا اصلاً اینترنت و گوشی هوشمند و تبلت نداشتند، نمی‌توانستند از آن استفاده کنند و برنامه‌ی آموزشی مدرسه را پی بگیرند و همین مسئله شکاف و تبعیض آموزشی بین دانش‌آموزانی را که با تعطیلی مدارس در خانه مانده‌اند، عیان کرد.

سالمندان، افرادی که ناتوانی جسمی دارند یا در خانه به اینترنت دسترسی ندارند، برای انجام کارهای خود وابسته به دیگران‌اند. ثبت‌نام‌ها اینترنتی است و بسیاری خدمات فقط الکترونیکی ارائه می‌شود. در نتیجه کسب و کارِ کافی‌نت‌ها پررونق شده است. کافی‌نت‌ها در حقیقت شکل مدرن شده‌ی عریضه‌نویسانی هستند که تا همین یک دهه پیش در پیاده‌روهای دادگستری می‌نشستند و برای مراجعان بی‌سواد و غیرمطلع عریضه و شکواییه می‌نوشتند. حالا همان عریضه‌نویسان در قالبی مدرن برای مراجعان فرم‌های اینترنتی را پر می‌کنند و حساب کاربری می‌سازند.

این‌طور که از شواهد برمی‌آید، «دولت الکترونیک» فقط به فکر فراهم‌سازی زیرساخت‌های فنی است و برنامه‌ای برای آموزش و توانمندسازی شهروندان ندارد. در نتیجه بخشی از جامعه عملاً به حال خود رها شده‌ و نه تنها از نوگرایی بوروکراسی خیری ندیده‌ بلکه برای انجام امور روزمره‌ی خود هم به اطرافیان وابسته شده‌ است. روی کاغذ از حقوق برابر برخوردارند اما به ابزار بهره‌مندی از این حقوق برابر دسترسی ندارند ــ از سالمندان و معلولان گرفته تا اقشار محروم و حاشیه‌نشینان، هر یک به نوعی. راه‌حل متولیان کشور چیست؟ غالباً انکار مسئله. مگر آنکه «مسئله» آنقدر بزرگ باشد که نشود انکارش کرد. مثل مسئله‌ی سالمندان.

در روزهای گذشته آمار تازه‌ای از ترکیب جمعیتی ایران منتشر شد. این آمار نشان می‌داد که ۸ میلیون و ۲۳۱ هزار نفر، یعنی ۹/۹ درصد از جمعیت کشور را سالمندان تشکیل می‌دهند. به گفته‌ی مسئولان مرکز آمار با توجه به اینکه نرخ رشد سالمندان ۳/۶۲ درصد و نرخ کلی رشد جمعیت ۱/۲۴ است، در واقع نرخ رشد جمعیت سالمندان سه برابر رشد کلی جمعیت است و در سال ۱۴۰۰ شمار سالمندان کشور از ۱۰ درصد عبور و در سال ۱۴۲۰ نیز طبق پیشبینی‌های رسمی مرکز آمار، ۱۹/۴ درصد از افراد جامعه سالمند خواهند بود. در واقع با این روند، تا ۲۰ سال دیگر از هر پنج ایرانی یکی سالمند خواهد بود.

ترکیب جمعیتی ایران تا شش سال پیش چندان مورد توجه نبود. شش سال پیش سیاست کنترل جمعیت که در دهه‌های گذشته در ایران اجرا شده بود و سازمان بهداشت جهانی آن را برنامه‌ای تحسین شده و مثالزدنی می‌دانست، با فرمان رهبر ایران به یکباره به سیاست افزایش جمعیت تغییر کرد و برنامه‌های ضربتی هم برای آن تدارک دیده شد و به سرعت در مجلس ایران به تصویب رسید. از آن پس مسئولان مدام هشدار می‌دهند که رشد جمعیت دارد منفی می‌شود. انگار در کوتاه‌مدت می‌توان این رویه را تغییر داد و تا زمانی که رشد جمعیت دوباره مثبت شود می‌توان پیر شدن جمعیت را نادیده گرفت.

«دولت الکترونیک» فقط به فکر فراهم‌سازی زیرساخت‌های فنی است و برنامه‌ای برای آموزش و توانمندسازی شهروندان ندارد

حکومت جلوی گذر زمان را نمی‌تواند بگیرد. 20 سال دیگر پنجاه ساله‌های امروز هفتاد ساله‌اند. اما به جای برنامه‌ریزی و فراهم کردن امکانات برای یک کشور سالمند، هشدار می‌دهند و انکار می‌کنند. هیچ نهادی خود را مسئول کارهای زیربنایی نمی‌داند. نه شهرها مناسب‌سازی شده‌اند نه خدمات، و نشانی از تغییر رویه نیست. انگار تفاوت فیزیکی، فرهنگی و اقتصادی یک شهروند با «شهروند مرجع» مشکل خود آن شهروند است. انگار حق شهروندی فقط مال شهروند جوان و سالم شهری است. بی‌دلیل نیست که این همه بر طبل جوان‌گرایی می‌کوبند. هرچه جمعیت پیرتر می‌شود، صدای شعارها هم بلندتر می‌شود و تضادی که در نگاه مسئولان با واقعیت‌های جامعه وجود دارد بیش از پیش به چشم می‌آید. آقای خامنه‌ای می‌گوید دولت آینده از آنِ جوانان است. این یعنی هر چند نام رئیس جمهور آینده را نمی‌دانیم اما می‌دانیم که حتماً جوان خواهد بود.

جوان‌گرایی چیز بدی نیست، البته اگر بقیه‌ی ‌شهروندان فراموش‌شدگانی نباشند برای تزئین مناسبت‌های تقویمی. اما اینجا اگر ناتوانی جسمی دارید، مشکل خودتان است و قرار نیست ما زندگی اجتماعی را برایتان آسان یا حتی ممکن کنیم، اگر سالمند شده‌اید و کسی نیست که بعضی مهارت‌ها را به شما بیاموزد تا بتوانید از خدمات دولتی استفاده کنید، باز هم مشکل خودتان است. اما واقعیت این است که پیری جمعیت مشکل همه است.

نهضت‌ سوادآموزی متولی آموزش به کسانی است که از تحصیل بازمانده‌اند. سیاستش در این سال‌ها همچنان مبتنی بر مراجعه‌ی موردی داوطلبانی است که می‌خواهند باسواد بشوند. اما آن‌ها که زمانی مدرسه رفته‌اند و به مرور آموخته‌هایشان از دست رفته است چه؟ یادمان باشد که نرخ بازگشت به بی‌سوادی در ایران ۴۶/۸ درصد است. یعنی تقریباً نیمی از کسانی که با حداقل آموزش به جمع «باسواد»ها پیوسته‌اند، به مرور «بی‌سواد» می‌شوند. آمار رسمی می‌گوید در مجموع، یازده میلیون ایرانی بی‌سواد و کم‌سوادند، که سهم زنان و سالمندان در آن بیشتر است. و تازه تعریف این «سواد» شامل آنچه برای بهره‌مندی از دولت الکترونیک لازم است، نمی‌شود. با این همه، نهضت سوادآموزی کاری برای به‌روز کردن درس‌ها و آموزش استفاده از ابزارهای فناوری نمی‌کند. وزارت آموزش و پرورش سال‌هاست که از ضرورت تشکیل «معاونت آموزش بزرگسالان» می‌گوید اما به نظر می‌رسد که اعتقاد ندارد که آموزش نباید فقط محدود به سنین پایین و تعریف سنتی «سواد» باشد. اصل ۳۰ قانون اساسی آموزش و پرورش رایگان را حق «همه‌ی ملت» می‌داند اما در عمل خیلی‌ها از دایره‌ی ملت بیرون مانده‌اند.

دولت در این باره تلاش نمی‌کند، شهرداری‌ها هم در حد برنامه‌های مناسبتی و گذری به سالمندان و گروه‌های «به حاشیه رانده شده» توجه می‌کنند. مثلاً شهرداری تهران «ستاد شهر دوستدار سالمند» تشکیل داده است. ببینیم که مهم‌ترین برنامه‌های آن در سال ۱۳۹۸ چه بوده است: جلسات فصلی کانون سالمندان، طراحی ربات تلگرامی دوستدار سالمند، صدور کارت منزلت ویژه‌ی سالمندان، دوشنبه‌های سالمندی و اجرای برنامه‌های ویژه به مناسبت هفته‌ی ملی سالمند، برنامه‌هایی که نه آسیب‌شناسی می‌کند نه حل مشکل.

وقتی سالمندان، ناتوانان جسمی، و طبقه‌ی محروم در تصمیم‌گیری‌ها دخالت داده نمی‌شوند و «جوانان سالم شهرنشین» برای همه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی می‌کنند، نتیجه چیزی جز همین برنامه‌های تزئینی نخواهد بود. برنامه‌هایی که «ویژه»‌ی سالمندان‌اند و به نوعی بر جداسازی سالمندان از بقیه‌ی جامعه تأکید می‌کنند. در حالی که بزرگ‌ترین مشکل همین جدا افتادن و جا ماندن است. برخورد حکومت طوری است که انگار جمعیت سالخورده را می‌توان مثل معلولان و محرومان نادیده گرفت و به حال خود گذاشت. اما سالمندیِ جمعیت، سرنوشت محتوم این کشور است. مثل سیل خروشانی است که از دور آن را می‌بینیم. می‌توانیم به فکر چاره باشیم یا آسمان را نگاه کنیم و وانمود کنیم که چیزی ندیده‌ایم.