زنان بیوه، پنهان با دردی دو چندان
theeconomist
لیلا ۴۳ ساله بود که همسرش را در یک تصادف رانندگی مرگبار از دست داد و ناگهان با دختری ۶ ساله بیوه شد. همسرش بیمار نبود، جوان بود، سالم بود و مثل بیشتر آدمها هیچیک از آنها به مرگی چنین زودهنگام اصلاً فکر هم نکرده بودند و برای هزار و یک مسئلهی حقوقی و غیرحقوقی زندگی بعد از مرگ دیگری، برنامهای نریخته بودند. مرگ، بهنظر از آنها خیلی دور بود.
هنوز چهلمین روز بعد از مرگ همسرش هم نرسیده بود که دردسرهای لیلا شروع شد. پدر همسرش که از ابتدا با ازدواج آنها مخالف بود، شروع به سنگاندازی کرد. لیلا هنوز در شوک مرگ همسر بود که فهمید سهم او از ارث و داراییهای همسر، تنها یک هشتم است و حضانت فرزندش که به سن قانونی نرسیده، با پدر همسرش. پدربزرگی که نه تنها چشم دیدن لیلا را ندارد و از هیچ فرصتی برای آزار او نمیگذرد، که باورها و عقایدش هم زمین تا آسمان با عقاید پسر و عروس متفاوت است و لیلا و همسر از دسترفتهاش هرگز تمایلی نداشتند که فرزند آنها با چنین نگاه واپسگرا، سنتی و جنسیتزدهای بزرگ شود و چنین فردی برای او تصمیمهای حیاتی بگیرد. در مراسم اولین سالگرد فوت همسر، پدربزرگ به سمت لیلا آمد و او را تهدید کرد که یک وقت دور برندارد که میتواند در سالهای بعد ازدواج کند، چون به محض اینکه چنین کاری کند، ولیّ قهری که او باشد، فرزند لیلا را از او میگیرد و «حسرت زندگی با فرزند» را به دل لیلا میگذارد. لیلا یکی از میلیونها زن در سراسر جهان است که با از دست دادن همسر و بیوه شدن، با لایههای دیگری از قوانین، سنت و عرف مردسالار و تبعیضآمیز مواجه میشوند که زندگی آنها را با دهها چالش و سختی تازه روبرو میکند.
در تقویم سازمان ملل متحد، ۲۳ ماه ژوئن، «روز جهانی بیوهها» نام گرفته است. روزی برای آگاهیرسانی بیشتر و دقیق دربارهی دهها تبعیض، ستم، ظلم و نابرابری که صرف از دست دادن همسر، سر زنان آوار میشود. سازمان ملل متحد خود به صراحت میگوید که این تبعیضهای ناشی از بیوه شدن را زناناند که تجربه میکنند و از دست دادن همسر، مردان را با ظلم و تبعیض قانونی و عرفی روبرو نمیکند.
تخصیص روز ویژهی جهانی به این موضوع که تا سالها کمتر توجهی جلب میکرد، به همت بنیاد«لومبا» انجام شد. بنیاد «لومبا» به همت راجیندار پل لومبا، عضو مجلس اعیان بریتانیا شکل گرفت. لومبا که هندیتبار است، این بنیاد را به یاد و خاطرهی مادرش تأسیس کرد که وقتی در سن ۳۷ سالگی شوهرش را از دست داد و بیوه شد، با دهها تبعیض مالی، قانونی و عرفی مواجه شد و ناگهان تک تک حرکاتش زیر ذرهبین نگاه قضاوتگر و انگزنیِ مردم جامعه رفت. نگاه غالبی که انگار زن بیوه را به شکل بالفطره «مجرم و گناهکار» میدانست و چهار چشمی مراقب بود تا چنین زنی دست از پا خطا نکند!
بنیاد «لومبا» در هند برای هزاران کودکِ زنان بیوهای که استطاعت مالی ندارند، مدرسهی رایگان راه انداخته و سعی میکند با توانمندسازی زنان بیوه و آموزش مهارتهای شغلی به آنها، کمک کند تا این زنان استقلال مالی داشته باشند و بتوانند ادارهی امور زندگی را در دست گرفته و جلوی قلدریهای مردان خانوادهی شوهرِ خود بایستند. این بنیاد در یک دههی اخیر فعالیتهای خود را در بعضی کشورهای آسیای جنوب شرق و آفریقا نیز گسترش داده است. بنیاد «لومبا» بعد از چندین سال تلاش و مذاکره توانست سازمان ملل متحد را متقاعد کند که «روز جهانی بیوهها» را به تقویم جهانی مناسبتها اضافه کند.
سازمان ملل متحد میگوید بیوه شدن برای زنان در بسیاری از کشورها، به معنای «نادیده گرفته شدن» است، در نتیجه مشکلات پیچیده و متعددی هم که بر سر آنها آوار میشود، اغلب از چشم دیگران پنهان است. زنان بیوه فقر بیشتری را تجربه میکنند، خشونت فیزیکی و جنسی و کلامی بیشتری بر سر آنها میآید، سلامت جسمیشان آسیب بیشتری میبیند و اگر در کشوری بحرانزده و در میانهی جنگ بیوه شوند، بهمراتب از دیگر زنان آسیبپذیرترند.
آمار جهانی در سال ۲۰۱۷ حاکی از آن بود که از هر ۱۰ زن در سراسر جهان، ۱ نفر از آنها بیوه شده است. این رقم در کشورهایی مثل افغانستان یا اوکراین به ۱ زن در میان هر ۵ زن میرسد. در مجموع یک سوم زنان بیوهی جهان در هند یا چین زندگی میکنند. در همین سال که آمار جهانی شمار زنان بیوه اعلام شد، دفتر آسیبهای اجتماعی وزارت رفاه اعلام کرد که در ایران شمار زنان بیوه بیش از یک میلیون نفر است و ایران در بین ۴۰ کشوری قرار دارد که بالاترین شمار زنان بیوه را دارد.
سازمان ملل متحد میگوید یکی از رایجترین تبعیضهایی که زنان بیوه در سراسر جهان تجربه میکنند، از دست دادن خانه و زمین و اموال غیرمنقول است. در بسیاری از کشورها قوانین ارث هنوز به شکلی است که زن بیوه حداقل ارث را از اموال غیرمنقول میبرد یا در مواردی هیچ حقی ندارد و به آسانی ممکن است بیخانمان شود. در بسیاری از کشورها زنان برای تأمین حداقل مایحتاج و گذران زندگی، وابسته به کمک مالی خانوادهی همسر از دسترفته میشوند و اغلب مردان خانوادهی همسر، بابت این چندرغاز کمک، به زن بیوه زور میگویند، برای او تعیینِ تکلیف میکنند و یا با او به خشونت رفتار میکنند.
سازمان ملل تأکید میکند که بهویژه در سراسر قارهی آسیا و آفریقا، زنان بیوه به دلیل طلب سهم و حق از خانه، زمین و ارث با انواع خشونتهای فیزیکی و روانی از سوی خانوادهی همسر، بزرگان باهمستان، و جامعه مواجه میشوند و این یکی از اصلیترین تبعیضها علیه زنان بیوه است. «دیدهبان حقوق بشر» در گزارشی توضیح میدهد که در بعضی کشورها سهم زنان از زمین و خانه و ارث، کاملاً وابسته به مرد است. اگر این مرد از دنیا برود یا به هر دلیلی میانهاش با زن بر هم بخورد، زن به سادگی هیچ حقی از زمین و خانه ندارد. زیمبابوه یکی از کشورهایی است که در آن زنان بیوهی بسیاری با این وضعیت بغرنج مواجهاند. این گزارش همچنین تأکید میکند که زنان مسنتر نه تنها با تبعیض به دلیل بیوه شدن مواجهاند، بلکه لایههای پیچیدهتری از تبعیض ناشی از سنگرایی هم نصیب آنها میشود. از جمله اینکه اعضای خانواده با این تصور که این زنان مسن دیگر «هوش و حواس درستی ندارند»، به دنبال سوءاستفاده از آنها میروند تا سهم اندک اموال آنها را هم غصب کنند.
سازمان ملل متحد خود به صراحت میگوید که این تبعیضهای ناشی از بیوه شدن را زناناند که تجربه میکنند و از دست دادن همسر، مردان را با ظلم و تبعیض قانونی و عرفی روبرو نمیکند.
در برخی کشورهای صحرای بزرگ آفریقا، هنوز رسم هولناکی به اسم «غسل زن بیوه» رایج است. در این رسم زن بیوه را مجبور میکنند که همان آبی را که با آن جنازهی شوهرش را شستند، جلوی همه سر بکشد تا «پاک» شود یا زن مجبور میشود که با یکی از مردان خانوادهی شوهرش همخوابگی داشته باشد تا «پاک» شود. در این کشورها باور دارند که فقط به این شکل است که «روح مرد متوفی» از بدن زنش خارج میشود و زن دیگر «عامل انتشار بیماریها» در جامعه نخواهد بود! در این کشورها باور بیپایه و اساس خطرناکی هم وجود دارد که زن بیوه را عامل انتقال ایدز میدانند و اگر همسر زن از بیماری ایدز بمیرد، همه زن را مقصر میدانند و او را تنبیه و طرد خواهند کرد.
آمارها نشان میدهد بیوه شدن برای زنان در اکثر موارد مترادف با فقر است. از هر ۷ زنی که بیوه میشود، ۱ نفر از آنها در فقر شدید به سر خواهد برد و بنا به آمار سال ۲۰۱۷ شمار این دست از زنان در جهان، بیش از ۳۸ میلیون نفر است. در برخی جوامع بسیاری از زنان بیوه هرگز کاری پیدا نمیکنند، چون جامعه با انگ و پیشداوری به آنها نگاه میکنند و کاری به آنها نمیدهند یا تنها مشاغل موجود برای زن بیوه، کارگری و کارهای خدماتی با حداقل دستمزد است. ترکیب این مسئله با از دست دادن خانه و زمین، زنان بیوه را به بدترین وضعیت فقر پرتاب میکند.
برخی تحقیقات دیگر نشان میدهد که وضعیت سلامت عمومی زنانی که بیوه میشوند، از دیگر زنان آسیبپذیرتر است. سازمان ملل متحد نیز میگوید فقری که بر زنان بیوه تحمیل میشود، در کنار از دست دادن سرپناه مناسب، بیمه و امکان دسترسی به خدمات درمانی و فشار روانی و کنترلی که از سوی اقوام شوهر و جامعه بر آنها تحمیل میشود، سلامت جسمی و روانی زنان بیوه را به مراتب آسیبپذیرتر از زنان دیگر میکند.
نتیجهی یک تحقیق مفصل مؤسسهی بینالمللی «افکار عمومی جهانی» در ۱۸ کشور جهان نشان داد که زنان بیوه در این کشورها تبعیضهای متعدد و بیشتری را نسبت به دیگر زنان تجربه میکنند. این تحقیق در میان ۱۸ کشور ایالات متحده آمریکا، مکزیک، بریتانیا، آرژانتین، فرانسه، روسیه، اوکراین، مصر، ترکیه، ایران، فلسطین، آذربایجان، نیجریه، چین، کره جنوبی، هند، تایلند و اندونزی انجام شد.
بنا بر این تحقیق در میان این ۱۸ کشورِ مورد بررسی، در مجموع تنها ۲۹ درصد مردم میگویند که تبعیضی علیه زنان بیوه وجود ندارد. یکی از یافتههای مهم این تحقیق همین نکته است که سازمان ملل متحد بر آن تأکید میکند: «زنان بیوه، انگار زنان پنهاناند و مشکلات و تبعیضی که از سر میگذرانند هم پنهان است و بسیاری از مردم حواسشان به این تبعیضها نیست.» یک مصداق از این وضعیت را میتوان در پاسخهای شهروندان ایران به پرسشهای این نظرسنجی دانست: تنها ۱۴ درصد از پاسخدهندگان در ایران گفتند که زنان بیوه، تبعیضهای آشکاری را تجربه کرده و رفتار قانون و جامعه با آنها بدتر است. واقعیت اما اینجاست که ایران یکی از کشورهایی است که قوانین علنی تبعیضآمیز علیه زن بیوه دارد و کمترین حق و حقوق را برای زن بیوه قایل میشود. در میان بسیاری از ایرانیان نیز کماکان نگاه عرفی جامعه به زنان بیوه، با بدبینی و قضاوت همراه است و مردان خانواده، بهخصوص پدر همسر که ولی قهری کودکان است، از قدرتهای قانونی خود استفاده کرده و زن بیوه را با سختیهای بیشتری مواجه میکند.
شاید بد نباشد این مطلب را با ذکر ضعف دردناکی در این حوزه در ایران تمام کنم. در جستوجوهای خود برای یافتههای پژوهشی و آماری دربارهی معضلات زنان بیوه در ایران به چندین و چند گزارش در رسانههای داخل و خارج ایران برخوردم که همه به پژوهشی از دکتر انور صمدی راد، استاد مددکاری اجتماعی ارجاع میدهند. اگر این گزارشها را ببینید، متوجه میشوید که همهی آنها طی ۱۵ سال، متنی را از روی دست یکدیگر کپی کردند. نخستین ردی که از این پژوهش (آن هم نه اصل متن و نه حتی ارجاع کامل به پژوهش) در اینترنت در دسترس است، به گزارشی در روزنامهی «همشهری»، مورخ ۲۶ مهر ماه ۱۳۸۴ میرسد که خود این گزارش هم به نقل از خبرگزاری ایلنا است. گزارش نمیگوید که یافتههای این پژوهشِ دکتر صمدی راد دقیقاً در کجا منتشر شده است. در این گزارش صرفاً به شکلی مبهم اشاره شده است که این پژوهش به سفارش معاونت آموزش «مرکز امور مشارکت زنان» نهاد ریاستجمهوری تهیه شده است. این پژوهش صرفاً یک پیمایش است از نمونهای ۵۴۴ نفری از زنان شهر تهران.
پانزده سال است که بریدههای همین پژوهشِ نادیده که اصل آن در دسترس نیست، دست به دست در میان رسانههای فارسیزبانِ داخل و خارج میچرخد و همه برای صحبت از «آمار زنان بیوه و مشکلات آنها» این دادههای پراکنده از پژوهش غیرقابلدسترس را از رو دست هم کپی میکنند. کار آنچنان بالا گرفته است، که حتی روزنامهی معروف «۸ صبح» افغانستان، همین ارقام و بریدهها را با عنوان «پژوهشی دربارهی زنان بیوهی شهر هرات» منتشر کرده است و دکتر صمدی راد را به عنوان «یکی از استادان ولایت هرات» معرفی کرده است!
اینجا میتوانید چند نمونه از کپی کردنهای از رو دست یکدیگر از این پیمایش محدودِ نمونهای را در رسانهها ببینید: وبسایت خبری «فردا» (۱۳۸۶)، روزنامهی «شرق» (۱۳۹۰)، سایت «تابناک» (۱۳۹۱)، روزنامهی «شهروند» (۱۳۹۴)، روزنامهی «تعادل» (۱۳۹۶) و مجلهی «بانوی ایران»(۱۳۹۷) و … . متأسفانه این رشته، سرِ دراز دارد. در روز جهانی بیوهها، شاید وقتی نوبت به کشورمان میرسد، ضروریترین خواستهی ما یک بررسی آماری جامع و همچنین پژوهشهای میدانی بهروز و کارآمد و برمبنای دادههای واقعی و مستدل باشد تا در آغاز کار تصویری دقیق و روشن از میزان مشکلات و پیچیدگیها داشته باشیم و بر مبنای آن بتوانیم، فکر چارهای باشیم.