ارزشمندتر از پیروزی
USSports
برای رسیدن به سکوی قهرمانی دقیقاً چند بار باید مسابقه داد؟ چقدر باید تمرین کرد؟ بهتر است که در کدام زمین و زیر نظر کدام مربی تمرین کنیم؟ برای برنده شدن، برای کسب سهمیه یا دریافت مدال از چه سنی باید وارد میدان شد؟ به غیر از زمین و زمان، مربی و ابزار مناسب، چه چیز دیگری لازم است؟
شاید برای بعضی بسیار ظالمانه باشد، شاید هم عدهای آن را مصداق تام و تمام عدالت بدانند که پیشتر و بیشتر از همهی آن مسیری که یک ورزشکار یا یک تیم ورزشی باید برای رسیدن به موفقیت طی کند، دولتی که بر جغرافیای محل زندگیِ ورزشکاران حکمرانی میکند دارای اهمیت است. اینکه آن واحد سیاسی، آغازگر جنگ نباشد، با موشکها و هواپیماها و سلاحهایش به خاک یک کشور دیگر حمله نکند، خیابانها را به خاک و خون نکشد و مسبب آوارگی چند میلیون انسان نباشد، قطعاً در آیندهی یک ورزشکار مؤثر خواهد بود.
تقریباً یک سال پیش بود که تیم ملی فوتبال روسیه با قرار گرفتن در گروه H مسابقات مقدماتی جام جهانی قطر و در قارهی اروپا، اولین مسابقهی خود را مقابل تیم ملی مالت برگزار کرد و برنده از زمین خارج شد. اولین گام برای رسیدن به معتبرترین رقابت ورزشیِ جهان محکم برداشته شده بود. پس از آن ملیپوشان روسیه ۹ بار دیگر به میدان رفتند، دویدند، مبارزه کردند و تنها با یک امتیاز کمتر از کرواسی ــ نایب قهرمان جهان ــ بهعنوان تیم دوم گروه پا به مرحلهی بعدی گذاشتند و خود را آمادهی رقابتهای حذفی کردند تا در برابر تیمهای دوم دیگر گروهها قرار بگیرند. تا به رؤیای خود دست یابند. تا مثل چهار سال قبل که در خاکشان اسپانیا را حذف کردند و به جمع هشت تیم برتر رسیدند، شگفتیساز باشند. تا دنیس چریشف دوباره جشن گل برپا کند. تاریخ دقیق بازیهای تیم فوتبال روسیه از همان یک سال پیش مشخص است. اولین گل در اولین بازی: آرتم زیوبا دقیقهی ۲۳. آخرین گل هم به نام اروخین ثبت شد. روسیه دوم شد و همه به خط شدند تا گلزن مسابقهی حذفی را حدس بزنند. همه چیز به ساعت و دقیقه مشخص بود. قرعهکشی و تیمهای شرکت کننده و محل انجام مسابقات هم همینطور. در این میان اما تنها تاریخ یک چیز مشخص نبود: تاریخ دقیقی که افسر سابق کاگب ولادیمیر ولادیمیروویچ پوتین، پروراندن نقشهی حملهی نظامی به اوکراین را در سر آغاز کرد.
با شروع حملهی ارتش روسیه به خاک اوکراین گمانهزنیها آغاز شد. کسی میزبان دور قبلی جام را دوست نداشت. موضعگیریها به مرور مشخصتر میشد و آرزوهای ملیپوشان روسیه برای حضور در مسابقات کمرنگتر. در روزهایی که گلولهها و موشکها شلیک شده بودند و تصاویر ساختمانهای مسکونیِ ویران بهسرعت در حال مخابره شدن به سراسر جهان بود و هر روز بر تعداد مردمی که خانههایشان را ترک میکردند افزوده میشد، تیم فوتبال روسیه باید به مصاف لهستان میرفت. روسیه حالا دیگر یک تیم صرفاً ورزشی نبود. نمایندهای بود که باید آبروی ساختار سیاسی و اقتصادی یک کشور را حفظ میکرد. درست مثل چهار سال قبل که در بازی افتتاحیه مقابل عربستان، پوتین برای هر کدام از پنج گل تیمش لبخندی غرورآفرین نثار دوربینها میکرد، امروز هم تیم روسیه فقط یک تیم ورزشی نبود. نمایندهای بود که نمیشد حضورش را تحمل کرد. در این شرایط، شاید برای هر تیمی سخت باشد که در برابر روسیه قرار بگیرد. برای لهستان اما سخت نیست؛ برای آنها محال است! لهستان در زمین سبز بازی مقابل روسیه به میدان نمیرود. این، مدنیترین شکلِ مبارزه با روسیه خواهد بود. هر چند زمان زیادی از سپتامبر ۱۹۳۹ گذشته اما به نظر میرسد که لهستان هنوز آن خاطره را فراموش نکرده است!
تقریباً ۸۳ سال پیش بود که نیروهای نظامی لهستان با آغاز جنگ جهانی دوم از نیروهای ارتش مجهز آلمان شکست خوردند. سنگرها یکییکی از دست رفته بود و برای تشکیل مجدد خطوط دفاعی مقابل سربازان رایش سوم مجبور به عقبنشینی شده بودند. اوضاع تلخ و دردناک بود اما تاریخ ثابت کرده که همیشه برای تلختر و دردناکتر کردن شرایط توانایی عجیبی دارد! کمی بیشتر از دو هفتهی بعد بود که ارتش سرخ شوروی از سمت شرق به خاک لهستان حمله کرد. لهستان تنها ماند. لهستان شکست خورد. لهستان اشغال شد. لهستان اما مأیوس نشد و هیچگاه به طور رسمی تسلیم نشد.
سال ۲۰۲۲. فقط دو مسابقه تا رسیدن به قطر باقی مانده است. لهستان اما قطعاً در این مسابقه شرکت نخواهد کرد. آنها دیگر عقبنشینی نخواهند کرد. سزار کولزا، رئیس اتحادیهی فدراسیون فوتبال لهستان، تنها با یک توئیت به جنگ دولت روسیه رفت و با همین توئیت هم پیروز شد: «دیگر حرفی نیست! با توجه به تشدید تجاوزات روسیه به اوکراین، تیم ملی لهستان قصد ندارد که در مسابقهی حذفی مقابل روسیه بازی کند.»
رابرت لواندوفسکی، کاپیتان و ستارهی سرشناس تیم ملی لهستان، هم واکنش نشان داد: «تصمیم درستی است! نمیتوانم تصور کنم در حالی که تجاوزات مسلحانه در اوکراین ادامه دارد، مقابل تیم ملی روسیه بازی کنم. فوتبالیستها و هواداران روسیه در این مورد مقصر نیستند. اما ما نمیتوانیم وانمود کنیم که هیچ اتفاقی رخ نداده است.»
پس از تصمیم فدراسیون فوتبال لهستان، هیئت رئیسهی اتحادیهی فوتبال سوئد (رقیب احتمالی بعدی تیم فوتبال روسیه) هم اعلام کرد که «فارغ از اینکه فیفا چه کار خواهد کرد، ما در ماه مارس مقابل روسیه بازی نخواهیم کرد.»
اوکراین تنها نماند. هر چند احتمالاً برای سالهای طولانی خسارتهای جنگ، زندگیِ مردم این کشور را تحت تأثیر قرار خواهد داد اما اقدام لهستان و سوئد یک تسلی ساده یا یک واکنش دراماتیک نبود. این امتناع، تمام آن چیزی بود که فوتبال لهستان و سوئد در توان داشتند.
فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، در اوایل ماه مارس تیم ملی فوتبال روسیه را از ادامهی مسابقات محروم کرد. شکایت فدراسیون فوتبال روسیه به جایی نرسید و دادگاه بینالمللی حکمیت ورزش (CAS) هم حکم فیفا را تأیید کرد. فیفا بارها و بارها تلاش کرده با نظامهای سیاسی کنار بیاید تا خللی در روند مسابقات ایجاد نشود. این بار اما ماجرا خیلی متفاوت بود. به نظر میرسد که دیگر فدراسیون جهانی فوتبال تنها مرجع برای تصمیم گیری نبود. احتمالاً به واسطهی همان یک جمله: «فارغ از اینکه فیفا چه کاری انجام میدهد». ظاهراً مشروعیت همین یک جمله کل سازوکار ثروتمندترین سازمان ورزشی دنیا را به حاشیه راند و همصدایی در برابر جنگ و آوارگی را در متن ماجرا قرار داد. احتمال این که همهی تیمهای ملی از مسابقه مقابل روسیه امتناع کنند فاجعهبار بود. فیفا نمیتوانست این احتمال را در نظر نگیرد. فدراسیون جهانی محاسباتش را انجام داد. برای شعار جدایی سیاست از ورزش دیر شده بود. اوکراین حالا برای همه بزنگاه بود.
اینکه فیفا دست به انتخابی اخلاقی زده یا با تصمیمی عاقلانه مقابل روسیه ایستاده شاید چندان اهمیتی نداشته باشد. انصراف از شرکت در مسابقه مقابل تیم ملی روسیه برای همهی فوتبالدوستانی که جهان را بدون جنگ، و فوتبال را تنها در صلح میخواهند یک معنا میدهد: در زمان درست، در سمت درست. جوامع ورزشی به این ترتیب میکوشند تا هزینههای جنگ را برای آغازکنندهی آن بالا ببرند.
دود تصمیم دولت روسیه برای حمله به اوکراین تنها به چشم ملیپوشان فوتبال این کشور نرفت. ورزشکاران روسیه و بلاروس هم بر اساس تصمیم کمیتهی بینالمللی پارالمپیک، از شرکت در مسابقات پارالمپیک زمستانی پکن محروم شدند. اندرو پارسونز، رئیس کمیتهی بینالمللی پارالمپیک که عمیقاً خواهان جدایی ورزش از سیاست است، اعتراف میکند که «برخی از کمیتههای ملی پارالمپیک و ورزشکاران دیگر کشورها تهدید کردهاند که در صورت حضور روسیه و بلاروس در پارالمپیک پکن، این رقابتها را تحریم خواهند کرد.»
ماجرا به هیچوجه به همین جا ختم نمیشود. میزبانیِ فینال لیگ قهرمانان فوتبال اروپا هم از سن پترزبورگ پس گرفته شد و مسابقات اتومبیلرانی فرمول ۱ نیز در این کشور لغو شد. از سوی دیگر، بسیاری از تیمهای ورزشی از قطع همکاری خود با حامیان مالی روسی خبر دادند. سریع، صریح و قاطع. مسابقات زیادی به هم خورد. تا حدودی مثل لغو مسابقات جام جهانی در سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۶ به دلیل وقوع جنگ. اما اینبار نه جنگ، بلکه واکنش کشورها به جنگ به اخذ چنین تصمیماتی انجامید.
مسئله صرفاً تحریم تیمهای ورزشی روسیه توسط فدراسیونهای مختلف نبود. در گذشته، بعضی از تیمها از مسابقات محروم یا حتی در میانهی یک تورنمنت جهانی از محل بازیها اخراج شدهاند. فدراسیون فوتبال اروپا، یوفا، یوگوسلاوی را به علت جنگ در بوسنی از مسابقات جام ملتهای اروپا در سال ۱۹۹۲ محروم کرد. در سوابق فیفا، تعلیق فدراسیونهای یونان، کنیا و عراق به چشم میخورد. اما تحریم ورزش روسیه یک تفاوت اساسی دارد. نگرانی جوامع ورزشی در کشورهای مختلف به جایی رسید که پیش از اخذ تصمیم نهایی توسط نهادهای حقوقی، خواستی جهانی در سطحی وسیع برای این تحریم به وجود آمده بود. ظاهراً در دنیایی که تصاویر کودکان گریان و وحشتزدهی اوکراینی با سرعتی خیرهکننده در حال انتشار است، تبعات بیاعتنایی بسیار سنگینتر است.
در نوامبر سال جاری، مسابقات جام جهانی در قطر بدون تیم فوتبال روسیه و با حضور لهستان آغاز خواهد شد. تحریم تیم ملی روسیه توسط دیگر کشورها و ورزشکاران اقدامی بر ضد فوتبال و ورزش این کشور نبود بلکه ارسال علامتی مبنی بر تنها نبودن اوکراین بود. اوکراین دیده میشود. اوکراین درک میشود. اوکراین احساس میشود. «فارغ از اینکه فیفا چه کاری انجام خواهد داد.»