تاریخ انتشار: 
1401/08/16

اعتراضات و اتصالات: بازخوانی تجربه‌ی‌ لهستان

مری‌جین اوسا

سال ۱۹۸۰، کارگران بندرگاه گدانسک لهستان در حین اعتصاب در مراسم مذهبی شرکت می‌کنند (Source: flickr / Leszek Biernacki)

اوت ۱۹۸۰ در تاریخ مبارزات کارگران لهستان برهه‌ای کلیدی و به‌یادماندنی است. در این برهه اعتصاب کارگران در بندری کوچک در لهستان خیلی سریع به مناطق دیگر سرایت کرد و یک‌باره آغاز جنبش همبستگی در لهستان را رقم زد. جامعه‌شناسان جنبش‌ اجتماعی بارها روی این جریان کارگری سرنوشت‌ساز تحقیق کرده‌اند تا دریابند چه تغییری در جامعه‌ی لهستان باعث شد که اعتصاب ۱۹۸۰ برخلاف حرکات اعتراضی پیشین آنچنان به‌سرعت گسترده شود و پشتیبانی گروه‌های مختلف را در پی داشته باشد. این پرسشی است که مِریجین اوسا، جامعه‌شناس لهستانی، در کتاب‌ها و مقاله‌هایش به‌دنبال پاسخ‌دادن است. پژوهش اوسا یکی از مهم‌ترین مراجع برای تحلیل‌ چندوچون اعتراض و سرکوب در رژیم‌های اقتدارگرا است. اما پاسخ او به این پرسش مهم چیست؟

 

آغاز ماجرا

جرقه‌ی جنبش رهایی‌بخش سراسری لهستان را یک اعتصاب کارگری کوچک زد. در آگوست سال ۱۹۸۰، هنگامی که حزب کمونیست در لهستان سر کار بود، کارگران بندرگاه گدانسک در لهستان دست به اعتصاب زدند و خواسته‌هایی مشخص را از کارفرمایان خود که درحقیقت منصوبان حزب کمونیست حاکم بودند، تبیین کردند. این اعتصاب پس از افزایش قیمت مواد غذایی در تابستان همان سال اتفاق ‌افتاد اما اعتراض کارگران نه‌فقط به فشار اقتصادی بلکه به فشارها و سرکوب‌های دیگر هم بود. تنها چند روز پیش از این اعتصاب یکی از کارگران و رهبران کارگری به نام آنا ولنتینوویچ از کار اخراج شده بود. مضاف بر آن، یک رهبر کارگری مهم دیگر، لخ والسا چند سال قبل به‌دلیل فعالیت‌های اعتراضی از کار اخراج شده بود. کارگران بندر گدانسک خواستار بازگشت این دو کارگر، احترام به حقوق اجتماعی‌شان و همچنین بهبود وضعیت معیشتی‌شان بودند. آن‌ها همچنین می‌خواستند برای کارگرانی که ده سال پیش‌تر در اعتصاب‌ سال ۱۹۷۰ توسط نیروهای حکومتی کشته ‌شده ‌بودند، مجسمه‌ی یادبود برپا شود.

با شروع اعتصاب‌، دولت به‌سرعت در پی آن برآمد که ارتباط این کارگران با نقاط دیگر را بگسلد و ارتباط خطوط تلفنی گدانسک با تمام نقاط دیگر کشور قطع شد. با این وجود، شبکه‌های زیرزمینی موجود اطلاعات مربوط به این اعتصاب را به نقاط دیگر کشور رساندند و موج اعتصاب به نقاط دیگر کشور نیز سرایت کرد. طی چند روز، نمایندگانی از کمیته‌های اعتصاب کارگری از نقاط دیگر به گدانسک آمدند. نمایندگانی از یک تشکل روشنفکران حامی کارگران هم برای حمایت از اعتصاب در گدانسک جمع شدند. همچنین، کشیشان کلیسای کاتولیک نیز در همان چند روز اول در محل حاضر شدند و به اجرای مراسم مذهبی در حمایت از کارگران اعتصاب‌‌کننده پرداختند. با جلب حمایت گروه‌های دیگر کارگران گدانسک مطالبات خود را افزایش دادند. آن‌ها خواستار توقف ممیزی، برخورداری از حق اعتصاب، ایجاد اتحادیه‌ی کارگری مستقل، آزادی زندانیان سیاسی و بهبود نظام سلامت و خدمات پزشکی در سراسر لهستان شدند. در واقع، کارگران اعتصابی خواسته‌هایی را مطرح کردند که صرفاً حول منافع شخصی آن‌ها در گدانسک نبود، بلکه منافع کارگران و شهروندان دیگر لهستان را نیز در بر می‌گرفت.

اعتصاب آگوست ۱۹۸۰ آغاز جنبش همبستگی در لهستان بود که ده سال بعد، پس از طی مسیری پرفرازونَشیب، منجر به سقوط حکومت کمونیستی و استقرار نظام دموکراتیک در ۱۹۸۹-۱۹۹۰ در لهستان شد. این اما اولین اعتصاب یا حرکت اعتراضی در لهستان نبود که در مواجهه با رژیم کمونیستی صورت می‌گرفت. پیش از آن، در دهه‌های ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نیز اعتراضات و اعتصابات متعددی توسط دانشجویان، روشنفکران و کلیسای کاتولیک در مواجهه با رژیم کمونیستی صورت گرفته بود اما هیچ‌یک از آن اعتراضات مانند اعتصاب تابستان ۱۹۸۰ به نقاط مختلف کشور گسترده نشدند و حمایت عملی گروه‌های اجتماعی مختلف را جذب نکردند. پیش از آن، کارگران، دانشجویان و روشنفکران و کلیسای کاتولیک هریک به‌تنهایی و بدون حمایت گروه‌های دیگر دست به حرکات اعتراضی زده ‌بودند. وجه تمایز سال ۱۹۸۰ با پیش از آن چه بود؟

 

برقراری اتصالات

اوسا به دو عامل مهم در پاسخش اشاره می‌کند؛ یکی تشکل‌یابی گروه‌های مستقل جامعه‌‌ی ‌‌مدنی و دیگری شکل‌گیری شبکه‌های ارتباطی بین این تشکل‌ها. نمودارهایی که در انتهای این مقاله می‌بینید، شکل‌گیری تشکل‌های مخالفان، ارتباطات بین آن‌ها و تعداد اعتراضات در لهستان از سال ۱۹۶۶ تا سال ۱۹۸۱ را نشان می‌دهد. در نمودارها می‌توانیم تعداد اعتراض‌های رخ‌‌داده در عرض هر سه ‌ماه را ببینیم. در بخش بالای نمودار هریک از اشکال کوچک‌تر نشان‌دهنده‌ی یک سازمان مستقل مدنی است و خطوطی که بین آن‌ها وجود دارد، نشانگر اتصالات و پیوند‌های بین این گروه‌هاست.

اوسا برای جمع‌آوری تعداد اعتراضات به روزنامه‌های موجود در آن زمان از جمله انتشارات مستقل و زیرزمینی مخالفان مراجعه کرده و برای ترسیم شبکه‌های مخالفان با یک پژوهش گسترده‌ی تاریخی، اعضای گروه‌های مستقل مخالفان را استخراج کرده و بر اساس اعضای مشترک بین دو گروه، خطوط اتصال بین آن‌ها را ترسیم کرده. در واقع، هر خطی که سازمان‌های بالای شکل را به هم متصل می‌کنند، اعضایی هستند که بین آن دو گروه عضویت مشترک دارند. هر‌چه تعداد این اعضا بیشتر باشد، خطوط متصل هم پررنگ‌تر هستند. تمرکز اصلی در این بررسی بر سازمان‌هایی بوده که در پی ایجاد و کسب نفوذ اجتماعی بوده‌اند، یعنی هدف آن‌ها تغییر یا حفظ وضعیت اجتماعی بوده، نه فعالیت‌های تفریحی ورزشی یا صرف برآوردن نیازهای اعضای سازمان. معیار دیگر، استقلال کامل این سازمان‌ها از حزب کمونیست بوده که محدودیت‌های فراوانی را برای شکل‌گیری گروه‌های مدنی در لهستان قرار داده بوده است.

چنان‌که در نمودارهای انتهای این مطلب مشاهده می‌کنیم، در طی دوره‌ی مورد بررسی، چهار موج اعتراضی در لهستان قابل تشخیص‌اند. این موج‌های اعتراضی به‌ترتیب در سال‌های ۱۹۶۶، ۱۹۶۸، ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ که همان سال تشکیل جنبش همبستگی است. در سال ۱۹۶۶ اعتراض‌ها عمدتاً از سوی کلیسای کاتولیک بود. در سال ۱۹۶۸ اعتراضات خصلت دانشجویی داشتند و در سال ۱۹۷۰ این کارگران بودند که دست به اعتصاب و اعتراض زدند. هرچند کارگران، روشنفکران و دانشجویان و کلیسای کاتولیک در این سه برهه دست به اعتراض زدند، هیچ‌یک از این گروه‌ها به حمایت از دیگری برنخاستند و حکومت کمونیست توانست با سیاست مشت آهنین‌ خود این اعتراضات را سرکوب کند. شکست این حرکات اعتراضی مخالفان حکومت را بر آن داشت که از اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ به اتحاد و همبستگی و ارتباط با یکدیگر بیش از پیش بیندیشند. مهم‌ترین رخداد در این زمینه تشکیل گروهی مدنی به نام کمیتهی حمایت از کارگران بود که بعد از سرکوب اعتراضات کارگری در سال ۱۹۷۰ تشکیل شد. این تشکل عمدتاً از سوی روشنفکران لهستانی به وجود آمد و هدف آن رسیدگی به خانواده‌های کارگران زندانی و آسیب‌دیده بود. سازمان‌های مشابه دیگری نیز در این دوره‌ی زمانی ایجاد شدند. چنان‌که در نمودار مشخص است، در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ هم بر تعداد تشکل‌های جامعه‌‌ی مدنی افزوده‌ شد و هم پیوند‌های بین این سازمان‌ها با وجود اعضای مشترک گسترش یافت. نتیجه‌ی این رشد و پیچیده‌‌شدن شبکه‌های جامعه‌‌ی مدنی این بود که سرکوب دولتی در این دوره نتوانست بر اعتراضات فائق شود و اعتراضات سال ۱۹۸۰ گسترش یافتند و تبدیل به یک جنبش ملی در لهستان برای استقلال جامعه‌‌ی مدنی شدند.

چرا اعتراضات مخالفان در سال ۱۹۸۰ برخلاف اعتراضات دوره‌های پیشین کارآمدتر و مؤثرتر بود؟ پنج دلیل اصلی را می‌توان برای این تأثیرگذاری کارساز شمرد:

۱- گسترش اطلاعات: شبکه‌های مخالف می‌توانستند با وجود سانسور دولتی به‌موقع در سطح لهستان آگاهی‌رسانی کنند.

۲- تهیه‌ی منابع مادی: این شبکه‌ها با جمع‌آوری اعانه و منابع مادی مورد نیاز برای اعتراض و اعتصاب، توانستند اعتراض‌ها را گسترده و پایا کنند.

۳- تقسیم هزینه‌ی اعتراض: این شبکه‌ها باعث شدند بار و مخاطره‌ی اعتراض و فعالیت‌های مخالفت‌آمیز علیه دولت بین گروه‌های مختلف تقسیم شود و به دوش یک گروه واحد نیفتد.

۴- ایجاد همبستگی سراسری: شبکه‌های مخالف با به‌اشتراک‌گذاشتن اطلاعات، منابع و مخاطرات خود موجب افزایش همبستگی اجتماعی شده و احتمال به‌وجودآمدن هویت جمعی را افزایش دادند.

۵- تشکیل عرصه‌ی عمومی متحد و مستقل از دولت: وقتی‌که این شبکه‌ها گسترش و قدرت یافتند و در کنار هم بیش‌ازپیش موضع مخالفت‌آمیز نسبت به دولت گرفتند، یک عرصه‌ی عمومی مستقل از دولت نیز شکل گرفت که گفتمان جدید به وجود آورد.

تمامی این عوامل باعث می‌شود که این شبکه‌ها ظرفیت اجتماعی در مقابله با قوه‌ی سرکوب را افزایش دهند.

تداوم حرکت‌های اعتراضی جمعی در رژیم‌های اقتدارگرا همواره با خطر فشار و سرکوب دولتی مواجه است. نحوه‌ی رشد تشکل‌های مخالفان در لهستان و خصوصاً شکل‌گیری پیوند‌ها و اتصالات مشترک بین این تشکل‌ها، موجب تداوم و تأثیرگذاری‌شان شد. تشکل‌های مختلف با وجود تفاوت‌ها دارای یک سری اعضای مشترک بودند که ارتباط میانشان را تسهیل می‌کردند. هیچ جنبش اجتماعی و اعتراضی‌ای نمی‌تواند تماماً یکدست باشد. طبیعتاً گروه‌های مختلف با هویت‌های مختلف دست به ایجاد تشکل‌ها و سازمان‌هایی برای دنبالکردن اهداف خود بر اساس هویت و ایدئولوژی خاص خود می‌زنند. بااین‌حال، متصلشدن این گروه‌ها با یکدیگر از مجرای اعضای مشترک را می‌توان یکی از عوامل مهم برای مقاومت مدنی در برابر سرکوب دانست.

مادامی‌که مخالفان فعالیت‌های خود را به‌صورت جزایری پراکنده و مجزا انجام می‌دهند و با یکدیگر ارتباط و پیوندی اندام‌واره ندارند، قوای قهریه‌ی دولتی نیز با سهولت بیشتر می‌تواند دست به سرکوب مخالفان بزند. چنان‌که در مقالهی دوم این مجموعه اشاره شد، یکی از وظایف مهم رهبری جنبش، وصل‌کردن است. اتصال تشکل‌های مختلف با یکدیگر یکی از لازمه‌های اصلی تداوم و کارآمدی فعالیت‌های مدنی و مستقل از دولت است.

اتصالات میان‌سازمانی در سال‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱


شبکه‌ها و وقایع اعتراضی در خلال سال‌های ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۰


 

شبکه‌ها و وقایع اعتراضی در خلال سال‌های ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۱


 

 

تلخیص و گزارش: محمدعلی کدیور


مری‌جین اوسا استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کارولینای جنوبی است. این گزارش که پیش‌تر در وبسایت دانشکده منتشر شده است، مختصری است از دو منبع زیر:

Maryjane Osa (2003) Solidarity and Contention: Networks of Polish Oppositions. 18, University of Minnesota Press.

Maryjane Osa (2003) “Networks in Opposition: Linking Organizations through Activists in the Polish People’s Republic” in Mario Diani & Doug McAdam (eds.) Social Movements and Networks: Relational Approaches to Collective Action. Oxford University Press, 77–104.