«اندیشهی دور و دراز» محمدعلی فروغی؛ در حسرت یونیکورن ایرانی
wikimedia commons
محمدعلی فروغی، سیاستمدار و ادیب معروف، حدود یکصد سال قبل (در سال ۱۳۰۶) وقتی بهعنوان سفیر ایران در استانبول ساکن شده بود، رسالهی اندیشهی دور و دراز را نوشت و دربارهی صد سالِ بعدی پیشبینیهایی ارائه کرد که باورش سخت بود اما حالا آن «پیشآمد احوال نوع بشر» به واقعیت پیوسته است.
فروغی که در آن زمان تجربیات بسیاری در سیاست و فرهنگ داشت و از سرآمدانِ روزگار خویش بود، مینویسد: «نمیبینید همین گرامافون به چه سرعت تکمیل میشود؟ سی چهل سال پیش که تازه اختراع شده بود بوق و شیپور داشت و صندوقی بزرگ و دستوپاگیر بود. امروز به جایی رسیده که میتوان در جیب گذاشت ... چه مانعی دارد همچنانکه امروز نغمات را در گرامافون ضبط میکنند رسالات و مؤلفات را هم ثبت نمایند و به صورت طومار سینما یا اوراق کتاب درآورند و هر کس میخواهد کتابی مطالعه کند بهجای اینکه به چشم میخواند به گوش بشنود؟»
این سیاستمدار برجسته که زمانی معلم مدرسههای دارالفنون و مروی بود و فیزیک نیز درس میداد، پیشبینی میکند که
«بهوسیلهی تلفن بیسیم که هر روز ما را از اخبار و وقایع آگاه میکند بهزودی از خواندن روزنامه مستغنی خواهیم شد. آیا بیست سال قبل هیچ حدس میزدید چنین روزی میآید؟ ... فکر میکنم بعد از آنکه تلفن بیسیم کامل و سهل و ارزان شد چنانکه همهکس بتواند داشته باشد و یقیناً چنین خواهد شد آنوقت لزوم نخواهد داشت متعلمین برای استماع درس معلمین در جای مخصوص که مدرسه یا محل کنفرانس نامیده میشود جمع شوند و برای این مقصود از شهر به شهر و دیار به دیار روند. در خانهی خود میمانند و در موقع معین با تلفن بیانِ معلم را میشنوند. به این طریق اولاً توفیر وقت و صرفهی مال بسیار از رفتوآمد معلمین و متعلمین به خانه و مدرسه و تهیهی لوازم مدارس از عمارت و میز و نیمکت و غیرها حاصل میشود. ثانیاً صحت و سلامت مزاج متعلمین بهتر خواهد بود، چه عدهی بسیار در یک عمارت جمع نشده و هوای کثیف استنشاق ننموده و امراض به یکدیگر سرایت نمیدهند و از بسی مفاسد دیگر مادی و معنوی و مزاجی و اخلاقی مصون میمانند.»
او حتی از این حد هم فراتر میرود و مینویسد:
«از عکس تلگرافی یعنی انتقال صورت اشکال بهوسیلهی قوهی تلگراف بیسیم که الان اختراع شده و مشغول تکمیل آن میباشند نیز غافل نباید بود که در آن صورت معلم نه تنها با تلفن بیاناتِ خود را به متعلمین میشنواند بلکه حرکات و اشارات خود و تصاویر و اشکال را که باید ببینند میتواند به ایشان بنماید، و نیز متوجه باید بود که روزبهروز وسایل دیگر برای تعلیم و تعلم پیدا میشود مانند سینماتوگراف که هماکنون یکی از اسباب نشر معلومات میان عامه است و عنقریب همین سینما را بهوسیلهی قوهی تلگراف بیسیم خواهند توانست به خانهها برسانند.»
فروغی در این رساله تصویر امروزین تلفنهای دیجیتال و اینترنت و بازار شبکههای نمایش فیلم را پیش روی خواننده قرار میدهد و مینویسد:
«اینقدر مسلم است که وسایل امروزیِ ما دائماً مکمل و ساده و سهل میشود. پس فکر کنید که چون اسباب تلفن بیسیم و عکس تلگرافی چنانکه اشاره کردم مکمل و ارزان و آسان شود همهکس همواره آن را همراه خواهد داشت و مردم هر آن از هر مسافتی میتوانند یکدیگر را ببینند و گفتوگو کنند و محتاج نخواهند بود به هم نزدیک شوند ... هر کس ... هر کس را میل دارد با عکس تلگرافی میبیند یا با تلفنِ بیسیم با او سخن میگوید و وقایع و موزیک و کنفرانس و خطابه و درس و هر چه طالب است میشنود، سینما و تئاتر و امثال آن را تماشا میکند و در همهی این احوال در خانه با زن و فرزند خویش آسوده نشسته یا خوابیده یا مشغول گردش است. ... هر چند پیشبینی کردن مشکل است، گمان میکنم تا آخر مائه ]قرن[ بیستم اگر انجام نگرفته باشد در بیستویکم البته صورت میپذیرد ... در آن دوره انسان بدون واسطهی آلات و ادوات از مسافات بعید و وراء حجب خواهد دید و خواهد شنید و تبادل افکار و ادراک مطالب خواهد کرد.»
فروغی در مقدمهی این رساله که در قالب گفتوگویی بین چند زن و مرد شکل گرفته میگوید این اندیشهها «تازه به ذهنِ قاصرِ من نیامده و زیاده از ده سال پیش برای بعضی دوستان نقل کرده بودم» و «اندیشههای دور و دراز دیگر نیز دارم که اگر مجالِ حالی دست دهد به نگارش درآورده جزوهی دوم این رساله قرار خواهم داد.»
پیشگوییِ یکصد سال قبل یکی از تأثیرگذارترین سیاستمداران و ادبای ایرانیِ قرن گذشته کمکم به واقعیت نزدیک شد. هفتاد سال بعد از آن پیشبینی و نزدیک به پنجاه سال پس از مرگ وی در دههی هفتاد خورشیدی آن آرزوهای دور و دراز یک به یک در دسترس ایرانیان نیز قرار گرفت، پیش از آنکه قرن بیستویکم از راه برسد. با آغاز قرن بیستویکم همانطور که فروغی پیشبینی کرده بود، رؤیاهایش رنگ واقعیت گرفت. ابتدا اینترنت به ایران رسید و ایرانیان خیلی زود همگام یا با فاصلهای اندک با بقیهی جهان وارد دنیای تازه شدند. در اوایل دههی هفتاد خورشیدی، ایران ابتدا از طریق «مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات» به شبکهی جهانیِ اینترنت پیوست. بعد از آن دامنهی «دات آیآر» برای ایران ثبت شد و وبسایتهای ایرانی دامنهی اختصاصیِ خود را پیدا کردند و شرکت «ندا رایانه» بهعنوان اولین مؤسسه، برای نخستین بار خدمات اینترنتیِ «دایال آپ» را ارائه کرد که صدای آن در هنگام برقراری ارتباط هنوز در خاطرهها زنده است.
در دنیای پیش از اینترنت راه و جاده سهم عمدهای در توسعه داشت اما از آن پس اینترنت نقش همان راه و جاده را در دسترسی به امکانات بر عهده گرفت. دیگر مهم نبود که در شهر یا روستا زندگی میکنی و برای هر کاری باید زمان زیادی بگذاری. آموزش، کار، تفریح، خرید و فروش و ... با فناوریهای جدید به آسانی در دسترس قرار گرفت. کافی بود کامپیوترت به این شاهراه وصل شود تا کار خود را انجام دهی، خرید و فروش کنی، با همکار، دوست و خویشاوند در هر کجای دنیا گپ بزنی، درس بخوانی، فیلم ببینی و ... .
ورود اینترنت به ایران
در سال ۱۳۷۴ وقتی هنوز اینترنت در ایران تازهوارد بود، مجلس ایران شرکت امور ارتباطات دیتا را زیر نظر شرکت مخابرات تشکیل داد و مسئولیت توسعهی خدمات دیتا را به صورت انحصاری به این شرکت واگذار کرد. در آن زمان هنوز از تلفن همراه هوشمند خبری نبود. تا پایان سال ۱۳۷۹ ایران تنها ۴۱۸ هزار کاربر اینترنت داشت اما در دههی هشتاد خورشیدی استفاده از اینترنت به سرعت گسترش یافت.
غیر از تاکسی اینترنتیِ تپسی که تنها پس از واگذاریِ بخشی از سهامش به وابستگان حکومت (خصولتیها) توانست وارد بورس شود، ترکیب سهامدارانِ دیگر استارتآپها باب میل حکومت نیست و به همین علت از ورود آنها به بورس جلوگیری میشود.
همزمان با افزایش استفاده از اینترنت، جمهوری اسلامی هم فیلترینگ را پایه گذاشت. در سال ۱۳۸۰ علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، با صدور ابلاغیهی «سیاستهای کلیِ شبکههای اطلاعرسانی رایانهای» با هدف «صیانت از امنیت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و جلوگیری از پیامدها و جنبههای منفی شبکههای اطلاعرسانی»، عملاً قانونگذاری در زمینهی فیلترینگ را آغاز کرد. کمیتهای سه نفره با حضور نمایندگان وزارت اطلاعات، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صدا و سیما تشکیل شد و این کمیته فهرست ۱۱۱ هزار وبسایت ممنوع را تهیه کرد و به شرکتهای ارائهدهندهی خدمات اینترنتی داد تا این وبسایتها را مسدود کنند. در همان سال به دستور قوهی قضائیه تعدادی از وبسایتها فیلتر شدند. این روند کمابیش ادامه داشت تا آنکه در نیمهی دههی هشتاد خورشیدی فیسبوک بهعنوان یکی از شبکههای اجتماعی کاربران زیادی پیدا کرد. اما انتخابات سال ۱۳۸۸ و اعتراضات پس از آن، دامنهی استفادهی کاربران از فیسبوک را چنان گسترش داد که حکومت دست به کار شد و آن را فیلتر کرد.
حالا دیگر دولت مثل راهزنی در بین راه نشسته بود و نمیگذاشت به سادگی از طریق اینترنت به جهان دسترسی داشته باشی، مگر اینکه فیلترشکن یا بادیگاردی را به خدمت بگیری تا تو را لنگان لنگان به شاهراه جهانیِ اینترنت متصل کند. حکومت که در اواخر دههی هفتاد خورشیدی مطبوعات را فلهای توقیف کرده بود، در دههی هشتاد بنای مسدود کردن اینترنت را گذاشت تا هر آنچه باب میلش نیست به دست ایرانیان نرسد. گرچه مطبوعات توقیفشده به تاریخ پیوستند اما به مدد فیلترشکنها، ایرانیان همچنان روزنهای به جهان دارند.
در اواخر دههی هشتاد خورشیدی، دنیا انقلاب فناوری را از سر میگذراند. با ظهور تلفنهای هوشمند و افزایش سرعت اینترنت دروازههای کهن فرو ریخت و بازار دیجیتال تجربهی منحصربهفردی را در اختیار جهانیان گذاشت. در دههی هشتاد خورشیدی بازار کسبوکارهای اینترنتی و دیجیتال وارد زندگیِ روزمره شد و تجربهی ساکنان زمین از همهچیز به سرعت دگرگون شد. در همین زمان، جوانان ایرانی نیز همگام با همسالانِ خود در دنیا فعالیتهای خود را شروع کردند. در اوایل دههی نود خورشیدی چنان شوقی و ذوقی جوانانِ پرشور و تحصیلکردهی ایرانی را فرا گرفته بود که هر کسی در هر سویی میکوشید تا در این بازار نوظهور سری در میان سرها در آورد. باور عمومی این بود که در پایان قرن چهاردهم خورشیدی، ایران از جمله کشورهایی خواهد بود که دستکم چند کسبوکار میلیارد دلاری یا یونیکورن خواهد داشت.
موانع رشد و توسعهی بازار دیجیتال
در آن زمان، رقابت سختی میان جوانانِ آگاه به زیستبوم فناوریِ جهانی، به دور از حضور سیاستمداران و حکومت، در گرفته بود. باور همگانی این بود که در کنار سرعت رشد اینترنت، بازار دیجیتال و کسبوکارهای مرتبط روزبهروز گسترش خواهد یافت. اما این خوشبینی زیاد دوام نیاورد و بهتدریج سر و کلهی حکومتی پیدا شد که پیش از آن از امکانات و ابزار اینترنت و کمّ و کیف آن در بازار چندان اطلاعی نداشت. جمهوری اسلامی که طعم شکست را در چند پروژهی سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوریِ سال ۱۳۸۸ چشیده بود، طرح اینترنت ملی (اینترانت) را در دستور کار قرار داد تا جزیرهای برای خود بسازد و حصاری دور خود بکشد. به همین علت محدودیت استفاده از وبسایتها و شبکههای اجتماعیِ پرطرفدار جهانی را افزایش داد. پس از بروز بحرانهای اجتماعی در سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ این محدودیتها بیشتر شد. حکومت اسلامی چنان قفلی بر اینترنت گذاشت که بهتدریج فعالان و مهندسان جوان و پیشرو راه مهاجرت را در پیش گرفتند.
سرعت اینترنت بهشدت کاهش یافت و حکومت در چند مرحله ضربات شدیدی به روند رو به رشد بازار دیجیتال وارد کرد. به مرور زمان، محدودیتها بیشتر شد و بهاستثنای معدود پروژههای بزرگی که در اوایل دههی نود خورشیدی آغاز شده بود، کارهای تازهای شروع نشد یا چندان دوام نیاورد و توسعه نیافت.
بهتدریج حکومت و نهادهای حکومتیِ سهمخواه پروژههای قدیمیتر بازار دیجیتال شدند و پروژههای جدید هم زیر نظر همین نهادها قرار گرفت. در پی فیلتر کردن شبکههای اجتماعیِ پرطرفدار و پیامرسانهای جهانی، حکومت تلاش کرد تا با تزریق پول، و حمایت بیچون و چرا پیامرسانهای داخلی را راه بیندازد. در این دوره دولت و نهادهای وابسته به حکومت به رقیب جدیِ بخش خصوصی تبدیل شدند.
همزمان، حکومت مقررات سفت و سختی، از جمله طرح محدود کردن اینترنت با عنوان «صیانت از فضای مجازی»، را هم بر این بازار نوپا تحمیل کرد و کم کم خوشبینی و تب تند اوایل دههی نود خورشیدی، فروکش کرد. ذوق و شوق جوانان کم شد و افزایش محدودیت اینترنت جوانانِ فعال در این حوزه را به سمت خروج از این بازار هل داد. دیگر اینترنت مناسبی بهعنوان بستر کار وجود نداشت، سرمایهی قابل اعتنایی برای توسعهی کار پیدا نمیشد و تحریم نیز از گسترش کسبوکارها جلوگیری میکرد.
حمید محمدی، از بنیانگذاران «دیجی کالا»، میگوید:
«مسیر جذب سرمایهی خارجی هم به دلیل تحریم و هم به دلیل بعضی سیاستهای محدودکننده بسته است. همچنین به دلیل شرایط اقتصادی، تأمین مالی از منابع دیگر مانند بانک و ... هم سخت است و محصول این وضعیت میشود بازماندن و در جا زدن. اینها مشکلات کلی است اما به طور مشخص از یکی دو سال گذشته با پدیدهی بیانگیزگی و ناامیدیِ نیروی انسانی در این حوزه مواجه شدهایم. در نتیجه نرخ مهاجرتِ متخصصان و تحصیلکردگان بهشدت در حال افزایش است و از سطح کارشناسی به سطح مدیران و از سطح مدیران به سطح بنیانگذاران و صاحبان کسبوکارهای بزرگ رسیده است. هر چه این مسیر به سمت افراد کلیدیتر این اکوسیستم پیش برود احتمال زمینگیر شدن اکوسیستم افزایش مییابد.»
نیما نامداری، مدیر عامل استارتآپ کارنامه، هم با اشاره به چالشهای رشد و توسعهی اکوسیستم استارتآپی در ایران میگوید: «فضای استارتآپیِ کشور از زیرساختِ اینترنت گرفته تا نیروی انسانی، با چالشهای زیادی درگیر است. توسعهی خدمات در این حوزه به دلیل محدودیتهای اینترنت با مشکل روبهروست و نیروی انسانیِ این حوزه، چه بنیانگذاران و چه کارکنان آن، تصمیم به مهاجرت و عدمریسک فعالیت در کشور گرفتهاند. در این شرایط، با وضعیت نابسامان سیاسی و اقتصادی کشور، عملاً سرمایهگذاران ریسک ورود و حضور در اکوسیستم استارتآپی را نمیپذیرند.»
کسبوکارهای اقتصاد دیجیتال در ایران با شش چالش بزرگ مواجهاند: تحریم، قیمتگذاری دستوری، تأمین مالی، نیروی انسانی ماهر، محدودیت اینترنت و بیاعتمادیِ حاکمیت به کسبوکارهای دیجیتال.
به گفتهی نامداری، «در حال حاضر استارتآپهای بزرگ کشور درگیر محدودیت سقف رشد هستند و به آنها اجازه داده نمیشود که بیشتر از حدی بزرگتر شوند و امکان حضور و رقابت در بازارهای خارجی را داشته باشند. در این شرایط، استارتآپهای کمتری شکل میگیرند و بالتبع سرمایهگذاریِ کمتری هم در این حوزهها خواهیم داشت.»
اکنون امارات و ترکیه هر کدام چند استارتآپ میلیارد دلاری یا یونیکورن دارند اما به گفتهی حمید محمدی، «شاید ده سال پیش وضعیت ضریب نفوذ تجارت الکترونیکی در ایران خیلی با ترکیه و امارات فاصله نداشت ولی در چند سال گذشته به دلایل مختلف از جمله کمبود سرمایه، سیاستگذاریِ غلط، فشار تحریمها، مسیر بستهی سرمایهگذاریِ خارجی و در مجموع بسته بودن درهای کشور نتوانست در مسیر درست گام بردارد.»
برادران محمدی، بنیانگذاران دیجی کالا، از هجده سال قبل کارِ خود را آغاز کردند و اکنون دیجی کالا یکی از بزرگترین پلتفرمهای خرید و فروش کالا در ایران به شمار میرود. سعید محمدی با اشاره به موانع تحریم در توسعهی کسبوکار تجارت الکترونیک میگوید: «تحریمها موضوعی جدی است. متأسفانه در حال حاضر نمیتوانیم با یک برند ایرانی در بازاری مثل عراق، ترکیه، امارات و ... فعالیت کنیم. نمیتوانیم از سرمایهی برندمان برای حضور در آن بازار استفاده کنیم و باید دوباره برند جدیدی را ایجاد کنیم آن هم با واسطه و به صورت مخفیانه که واقعاً خوشایند نیست و دوست نداریم به این صورت فعالیت کنیم.»
خسته کردن میهمانان ناخوانده
در پی فروش تاکسی اینترنتیِ تپسی و بالا گرفتن بحث فروش دیجی کالا بهعنوان بزرگترین استارتآپ ایرانی که ارزش آن بین ۳۰ تا ۴۰ هزار میلیارد تومان برآورد شده، این پرسش مطرح شده است که چرا مدیران و سهامداران استارتآپها تصمیم به فروش سهامِ خود گرفتهاند؟ پاسخ تقریباً ساده است. اول اینکه به استارتآپها اجازه داده نمیشود که وارد بازار بورس ایران شوند تا قیمت واقعیشان مشخص شود. غیر از تاکسی اینترنتیِ تپسی که تنها پس از واگذاریِ بخشی از سهامش به وابستگان حکومت (خصولتیها) توانست وارد بورس شود، ترکیب سهامدارانِ دیگر استارتآپها باب میل حکومت نیست و به همین علت از ورود آنها به بورس جلوگیری میشود.
به عقیدهی نیما نامداری، «استارتآپها میهمانِ ناخواندهی اقتصاد کشور هستند و حاکمیت هنوز نتوانسته با این شرکتها کنار بیاید و به آنها اعتماد کند؛ ضمناً ابزارهای متعارفی را که برای کنترل کسبوکارهای دیگر دارد، خیلی نمیتواند در کنترل این کسبوکارها بهکار بگیرد؛ چون نه مجوزهای انحصاری دارند که بشود به لغو مجوز تهدیدشان کرد و نه وام بانکی میگیرند که بتوان بهعنوان بدهکار بانکی آنها را محاکمه کرد و نه ساختمان و ماشینآلات زیادی دارند که بتوان با انواع مجوزهای شهرداری، محیط زیست، گمرک و ... مانع رشدشان شد. تنها راهی که میماند خسته کردن آنهاست.»
نامداری با برشمردن مشکلات متعدد داخلی و بیمیلیِ مدیران دولتیِ ناخشنود از فعالیت جوانان، از تهدیدها و درخواستهای گاه به گاه بهعنوان مشکل دیگری یاد میکند که به «از دست دادن نیروهای باکیفیت» انجامیده است: «استارتآپهای موفق ایرانی بهجای آنکه تلاش کنند بازارهای منطقه را بگیرند و به اولین یونیکورنهای خاورمیانه بدل شوند، شاهد مهاجرت نیروهای خود به استارتآپهای کوچک و متوسط منطقه یا اروپا هستند. به گمان من اگر تحریمها رفع میشد و شرایط کشور مشابه سالهای ۹۴ تا ۹۶ باقی میماند، ما امروز در ایران حداقل هشت یونیکورن داشتیم که همگی فراتر از ایران فعالیت میکردند. اما همهی این امیدها هم بر باد رفت.»
دخالت نابهجای حکومتی که اینترنت و صنعت دیجیتال را نوعی تهدید تلقی میکند، باعث بیاعتمادی شده است، در حالی که اعتماد اولین شرط در صنعت دیجیتال است و به اشتراک گذاشتن دادهها فقط بر اساس اعتماد صورت میگیرد.
به نظر کارشناسان، کسبوکارهای اقتصاد دیجیتال در ایران با شش چالش بزرگ مواجهاند: تحریم، قیمتگذاری دستوری، تأمین مالی، نیروی انسانی ماهر، محدودیت اینترنت و بیاعتمادیِ حاکمیت به کسبوکارهای دیجیتال.
بنابراین عجیب نیست که امروز هیجان ده سال قبل در ایران فرو نشسته و آرزوی ایجاد یونیکورن یا شرکتهایی با ارزش بیش از یک میلیارد دلار تقریباً بر باد رفته است. همسایگان ایران، مثل ترکیه یا امارات، چند یونیکورن دارند اما ایران که زمانی دستکم رقیبی همسطح آنها بود، از گردونهی رقابت جا مانده است.
اینترنت و صنعت دیجیتال، ایرانیان را با دنیای متفاوتی آشنا کرد و «اندیشهی دور و دراز» محمدعلی فروغی به طرز شگفتآوری به واقعیت پیوست. اما طولی نکشید که حکومت کنترل این حوزه را در دست گرفت و محدودیتهای حکومتی همهی فرصتها را از بین برد. فروغی در پایان رسالهاش مینویسد: «صاحبخانه گفت ... اما بدانید که یک حسرتِ بزرگ هم به دل ما گذاشتید، گفتم متأسفام و چنین منظوری نداشتم. بفرمایید آن حسرت کدام است؟ گفت اینکه چنین عوالم و مقامات برای بشر در امکان است و ما از آن محرومایم.»
منابع:
- اندیشهی دور و دراز، محمدعلی فروغی، جزء اول، ۱۳۰۶ هجری شمسی، استانبول – آمدی مطبه سی
- سفری در بزرگراه اطلاعاتی جهان و دیدار با ایران، برمک بهرهمند، پیام امروز، شمارهی ۱۴، مهر ۱۳۷۵
- ماجرای پرفراز و نشیب ظهور و دوام اینترنت در ایران، هانیه کلهر، زومیت، ۲۷ شهریور ۱۴۰۱
- خستگی استارتآپی، نیما نامداری، روزنامهی دنیای اقتصاد، دوم اردیبهشت ۱۴۰۳
- شش چالش اقتصاد دیجیتال، نیما نامداری، تجارت فردا، ششم آبان ۱۴۰۲
- بنیان بدبینی، ریشههای بدبینی سیاستمداران به بنگاههای نوآور (گفتوگوی سید فرشاد فاطمی با حمید محمدی و سعید محمدی)، تجارت فردا، ۱۹ اسفند ۱۴۰۲
- چرا در ایران یونیکورن نداریم، فردای اقتصاد، ۱۳خرداد ۱۴۰۲