ثبت «آرزوهای دختران ایران» جلوی دوربین
از راست به چپ: سوسن طهماسبی، نازیلا فتحی، ناهید مطیع، شادی مختاری
مستندِ «دختران»، به کارگردانی فری ملکمدنی، به رؤیاها و آرزوهای دختران نوجوانِ ۹ مدرسه در سراسر ایران و موانعِ رسیدن به آنها میپردازد. این مستند هفتهی گذشته در مدرسهی مطالعات بینالملل دانشگاه آمریکایی در واشنگتن دیسی به نمایش درآمد.
«دوست دارم بزرگ شدم یک مزون لباس داشته باشم. بعد هر ماه ۲۸ درصد از درآمدم را به خیریههای کمک به کودکان مبتلا به سرطان بدهم.»
«میخواهم بزرگ شدم یک شرکت تکنولوژی به اسم "کلیک" تأسیس کنم که رقیب "گوگل" و "مایکروسافت" بشود.»
«میخواهم ورزشکار حرفهای بشوم.»
بعد یکی بعد از دیگری صورتهای دختران نوجوانی که یا میخواهند پزشک شوند، از جراح مغز و اعصاب گرفته تا چشم پزشک و یا آموزگار.
یکی هم در آن میان میخواهد وقتی بزرگ شد، «عروس» شود.
دختری هم میخواهد «پلیس گشت ارشاد» شود تا با زور و قدرت «بیحجابها را باحجاب کند.»
دختر نوجوان دیگری میخواهد نویسنده شود. شخصیت اصلی رماناش را هم خلق کرده و اسم او را «الیزابت مونرو» گذاشته و از حالا نگران است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کتاب او مجوز ندهد و داستان را سانسور کند.
دختر نوجوانی هم به تلخی آرزو دارد کمی از این «خشم درونی همیشگی» او کاسته شود.
دیگری آرزویی برای خودش ندارد. آرزو دارد بتوانند خانهای بخرند و مادرش از «عقدهی اجارهنشینی» راحت شود و پول هزینهی دوا و درمان مادر را داشته باشند.
این جملاتْ بعضی از آرزوهای دختران نوجوان ۹ مدرسه در سراسر ایران (از یزد تا بندر ترکمن) است که رو به دوربین به فری ملکمدنی، که کارگردان این فیلم مستند است، میگویند. دخترانی که بین ۱۲ تا ۱۶ سال سن دارند، گاه خجالتیاند و معذب، پر از شور زندگی و نوجوانیاند و آرزوها و خیالبافیها.
فری ملکمدنی، در ابتدا اصلاً قصد نداشت از این پروژه فیلمی بسازد. میخواست به سراغ دختران نوجوان ایرانی در مدارسی از گوشهوکنار ایران برود، به هر یک از آنها یک دوربین دیجیتال کوچک بدهد، شیوهی کار با دوربین را به آنها آموزش دهد و از دختران بخواهد با این دوربین عکسی دربارهی رؤیا و آرزوی خود و موانعِ رسیدن به این آرزو را ثبت کنند و او نمایشگاهی برگزار کند و عکسهای دختران را به تماشا بگذارد.
ملکمدنی اما در مراسم پخش مستند و نمایش ۴۰ عکس برگزیده از عکسهای دختران که روز جمعه (۲۸ سپتامبر) در مدرسهی مطالعات بینالملل دانشگاه آمریکایی (American University) در واشنگتن دیسی برگزار شد، گفت که آنقدر حرفهای دخترها، حرکات و سکناتشان در برابر دوربین جالب بود که فکر کرد حیف است این فیلمها را تنها در آرشیو شخصی خود نگاه دارد. خیلی زود تصمیم گرفت از روند تهیهی این عکسها به دست دختران هم فیلم مستندی بسازد: «دختران».
ملکمدنی که در آخر مستند مینویسد وقتی خودش نوجوان بود آرزو داشت نمایندهی مجلس شود، از دختران میپرسد هیچکدام دوست ندارند نماینده مجلس شوند؟ یا فرماندار؟ یا نمایندهی شورای شهر و روستای محل زندگی خود؟ جواب همهی آنها منفی است. چرا؟
«کسی برای نظر زنها اهمیت قائل نمیشود.»
«زنها با ما همراه نیستند و از زنهای دیگر حمایتی نمیکنند.»
«دوست دارم زندگی راحت داشته باشم. نمایندگی مجلس دردسرش زیاده و نمیشه زندگی راحت داشت.»
کارگردان از دختران میپرسد که بهنظرشان چه موانعی بر سر راه آنهاست و ممکن است مانع از این شود که به آرزوی خود برسند؟ پاسخهای دختران به این سؤال نمایی است از مجموعهی تبعیضها، نابرابریها و محدودیتهایی که سالهاست به زنان و دختران ایرانی تحمیل شده است: «پدر و برادرانمان درکمان نمیکنند و ما را محدود میکنند»، «اصلاً کلاس دو یا شنا در منطقهی ما برای دختران نیست که بتوانم این ورزشها را یاد بگیرم»، «خانوادهام گفتند لباس شنا، لباس مناسبی نیست و مجبور شدم خیال شناگر حرفهای شدن را رها کنم»، «در ایران که به زنان اجازهی خوانندگی نمیدهند»، «مردم پشت سر زنها حرف میزنند، به همین خاطر خانوادهام نگراناند و نمیگذارند دنبال آرزویم بروم.»
مجموع بیش از ۲هزار عکسی که دختران این ۹ مدرسه ثبت کردند، در اختیار یک هیئت داوری قرار گرفت. داوران از میان عکسها ۴۰ عکس برگزیده را انتخاب کردند که در محوطهی اصلی ساختمان مدرسهی روابط بینالملل دانشگاه آمریکایی در واشنگتن دیسی به نمایش گذاشته شده بود.
عکسهایی بهغایت تأثیرگذار، شخصی و راوی خیالها، رؤیاها، و موانع بر سر راه دختران نوجوان:
بارقهی نورِ اندکی که از لای در و جهان بیرون به داخل سیاهی خانه تابیده و فاطمه ۱۶ساله اسم عکساش را «امید» گذاشته؛
یا دستان عسل ۱۴ ساله که روی نقشهی جهان به دور گوشهای از نقشه حلقه زده و آرزوی «جهان بدون جنگ» دارد.
نگین ۱۳ساله عکسی از خودش با روپوش و مقنعه مدرسه گرفته که کفشهای اسکیت به پا دارد، در حیاط مدرسه اسکیتبازی میکند و آرزو دارد که بتواند بیرون هم آزادانه اسکیتسواری کند.
سارا ۱۵ساله عکسی از خودش در حال نواختن ویولن جلوی ساختمان مسجدی گرفته و آرزو دارد مدرک دکتری خود در نوازندگی را بگیرد و یک ویولننواز حرفهای شود.
فری ملکمدنی در بخش پرسش و پاسخِ این نشست گفت مهمترین چیزی که در این تجربه کسب کرد این بود که «چیزی در زیر پوست جامعه تغییر کرده است.»
چیزی که برای آن واژهی دقیقی هم ندارد، اما در این سفر به گوشهوکنار کشور و ساعتها گفتوگو با دختران نوجوان و خانوادههای بعضی از آنها لمس کرده است. او میگوید بهنظرش آشنایی نوجوانان با حقوحقوق خود بیشتر از هر زمان دیگری است و اقشار مختلف مردم بیش از هر زمانی لزوم تحصیل زنان را درک میکنند.
تماشاگران این مستند هم خیلی زود متوجه نکتهای میشوند: آگاهی این دختران نوجوان از شرایط خود و تبعیضها و محدودیتها غافلگیرکننده است و بهرغم محدودیتهای فراوان، میدانند که باید حرفشان را حتی با کمی خودسانسوری بزنند.
در این برنامه قبل از اکران فیلم دختران، در میزگردی به بررسی وضعیت زنان ایران و جنبش زنان ایران پرداخته شد. سوسن طهماسبی، فعال جنبش زنان و رئیس سازمان «FEMENA» که در کار ترویج صلح و حقوق بشر است، نازیلا فتحی، خبرنگار که پیش از این خبرنگار ویژهی نیویورک تایمز در تهران بود و ناهید مطیع، جامعهشناس و استاد دانشگاه سخنرانان این نشست بودند. شادی مختاری، استاد اسلام سیاسی، سیاست و حقوقبشر در خاورمیانه گردانندگی این جلسه را برعهده داشت.
ناهید مطیع در سخنرانی خود بخشی از پژوهش خود دربارهی «کنشگری سایبری و فعالان حقوق زن» را ارائه کرد. حرف او این بود که «کنشگری سایبری» بهرغم حسنهایی که دارد، مشکلاتی را هم به بار آورده است. از جمله اینکه بهرغم آنکه کنشگران در هر سوی جهان بیشتر با یکدیگر مرتبط شدهاند، اما بیشتر از هر زمان نسبت به تفاوتها و اختلاف نظرها میان خود حساس و متوجهاند و این حساس شدن بر اختلافها، در عمل تعامل را میان کنشگران مدنی حقوق زن دشوارتر کرده است.
مطیع با تأکید بر اینکه چنین فضایی در جهان مجازی در عمل بیشتر بر دوگانهسازی «ما» و «آنها» دامن زده و فضا را بیشتر دوقطبی و درگیر «درست» و «غلط» کرده است، گفت که پژوهش او نشان داده که در عمل این وضعیت باعث شده افراد کمتر از گذشته در معرض افکار و آرای گوناگون قرار بگیرند. مطیع در تهیهی این پژوهش مجموعاً ۶ هزار نظرِ فعالان جنبش زنان در زیر نوشتههای یکدیگر در فضای مجازی را بررسی کرده است.
سوسن طهماسبی در صحبتهای خود با تأکید بر اینکه جنبش زنان ایران آهسته و پیوسته پیگیری مطالبات مدنی خود را ادامه داده است، از دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد به عنوان دورانی یاد کرد که بهرغم سرکوبهای بسیار، جنبش زنان ایران بیشتر از هر زمان دیگری سازمانیافته و در کنار یکدیگر به فعالیت پرداخت.
سوسن طهماسبی تأکید داشت که تحریمهای اقتصادی، زنان ایران را فقیرتر و آسیبپذیرتر از پیش خواهد کرد و عواقب ناشی از آن حرکتهای زنان ایران را نیز متوقف و با دشواری بیشتری همراه خواهد کرد.
نازیلا فتحی نیز با روایت تجربهی خود از مواجهه با معلم پرورشی در دوران مدرسه و تلاش آنها برای شستوشوی مغزی دختران نوجوان، گفت که زنان ایران بهرغم اینکه در چهل سال جمهوری اسلامی، در تحقق مطالبات حقوقی موفقیت چندانی نداشتهاند، اما از منظر فرهنگی بسیار پیشرفت کردند. به نظر او شکاف میان زنان مذهبی و زنان سکولار در ایران امروز کمتر شده و آنها بیش از گذشته بر سر پیگیری مطالبات زنان به یکدیگر نزدیک شده و به نوعی همدلی رسیدهاند.
سارا، ۱۵ ساله: «در ۱۵ سال آینده مدرک دکتری خود در رشته موسیقی را بگیرم و روی صحنهها ویولن بنوازم.»
رژان، ۱۳ ساله: «دلم میخواهد یک بازیکن خوب فوتبال بشوم.»
فریبا، ۱۴ ساله: «بیرون زدن از سایهها و به سوی نور و موفقیت»
نگین، ۱۳ ساله: «دلم میخواهم یک اسکیتباز حرفهای بشوم.»
عسل، ۱۴ ساله: «آرزو دارم جهانی بدون جنگ را ببینم، جهانی پر از دوستی.»
سارا، ۱۴ساله: «دلم میخواهد یک آشپز حرفهای باشم و در ایتالیا به مدرسه آشپزی بروم.»
نوشین، ۱۴ ساله: «نابرابری میان زن و مرد»