ظهور اسلام سیاسی و پیامدهای آن
nytimes
اگرچه دین اسلام همیشه با امر سیاسی نسبتی داشته است اما بیشک خطا نیست اگر بگوییم این نسبت در قرن نوزدهم و بیستم دچار تحولی اساسی شد. در جهان سنیمذهب شکل سیاسیِ مسلط خلافت بود، و در جهان تشیع در دوران غیبت کبریٰ سلطنتِ تابعِ شریعت حاکم بود. هر چند شیعهی اولیه چندان سیاسی نبود و بیشتر گرایشی اَخباری داشت اما به تدریج تشیع دوازدهامامی نیز صاحب نظریهای سیاسی شد. مکاتب دیگر در جهان اسلام مثل شیعهی اسماعیلی نیز به شکلهای مختلفی ظهور سیاسی داشتند. اما تمام این تجلیات سیاسی در برابر تمدن مدرن رنگ باخت. مسلمانان ــ تقریباً مثل اکثر ملل غیراروپایی جهان ــ عمدتاً از طریق تجربهی استعمار و شکست سیاسی و نظامی مدرنیته را لمس کردند. شاید به این دلیل است که به اشتباه این فکر به تدریج در بخشی از جهان اسلام و همچنین در میان ملل غیرمسلمانِ تحتِ استعمار حاکم شد که مدرنیته و استعمار دو روی یک سکه هستند. ایدهای که بعدها به صورتی ضمنی و مستتر در نظریات انتقادی پسااستعماری نیز منعکس شد و صورتی دانشپژوهانه به خود گرفت.
اسلامگرایی که نوعی دولتسازی مدرن بر اساس شریعت و عقاید اسلامی است، یکی از پاسخهای ممکن به شرایط جدیدی بود که مسلمانان با آن در قرن نوزدهم و بیستم مواجه شدند. مدرنیته و استعمار را نمیتوان علّت ظهور اسلام سیاسی دانست اما بیشک عصر جدید بافتاری بود که اسلام سیاسی درون آن رشد کرد. بدون مدرنیته اسلام سیاسی به مفهومی که از قرن نوزدهم به تدریج به وجود آمد، ممکن نبود. بنابراین، بسیار مهم است بدانیم که اسلام سیاسی از نسبت سنتی اسلام و امر سیاسی عبور میکند و مجدداً این نسبت را از نو تعریف میکند.
اسلامگرایان با ادعای اصلاحطلبی وارد عرصه شدند، از سید جمالالدین اسدآبادی تا سید ابوالاعلی مودودی و سید قطب و همچنین علی شریعتی و روح الله خمینی. با همه تفاوتهایی که میان آنها وجود دارد اما وجه اشتراک همهی آنها این است: بازسازی سیاسی اسلام و آمادهسازی آن برای به دست گرفتن حکومت. اسدآبادی پیشگام چنین «اصلاحطلبانی» است، اگرچه هنوز اندیشهی سیاسیِ روشنی ندارد. اما نزد مودودی، سیدقطب، شریعتی و دیگران «اسلام سیاسی» و خواست حکومت اسلامی روشنتر میشود. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و استقرار یک «جمهوری اسلامی» بیشک نقطهی عطفی در تاریخ اسلام سیاسی است. میتوان نسبت این انقلاب و اسلامگرایی را با نسبت انقلاب اکتبر در روسیهی تزاری و مارکسیسم در سطح اروپا و جهان مقایسه کرد. از این رو علی شریعتی اهمیتی بسیار دارد زیرا یگانه ایدئولوگ اسلامگرایی بود که مفاد اندیشهاش نهایتاً در قالب حکومتی اسلامی پیاده شد. بنیانگذاران نظری و عملی جمهوری اسلامی از اندیشههای مودودی، شریعتی، و سید قطب تأثیر گرفتند، و از سویی دیگر بر کل عالم اسلام تأثیر گذاشتند و میگذارند. از این حیث رابطهی متقابل جمهوری اسلامی با کشورهای دیگر مثل عراق، سوریه و یا ترکیه موضوعی جالب و در خور بررسی است. تجربهی حکومت اسلامی در ایران برای اسلامگرایان رشکبرانگیز است و برای مخالفان اسلام سیاسی هشداردهنده. تاریخ اسلام سیاسی هنوز به پایان نرسیده است. با آغاز بحران سوریه و ظهور داعش دور جدیدی از تروریسم اسلامی و کشمکشهای منطقهای و جهانی آغاز شد. این مسائل و رویدادها ما را بر آن میدارد که از ریشههای این جریان فکری بپرسیم و پیامدهای آن را بررسی کنیم.