نقش اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی در سوریه
fdd
جمهوری اسلامی به عنوان تنها حکومت اسلامی پایدار منطقه منافع ژئوپولیتیک خاصی برای خود تعریف کرده است که لزوماً با منافع ملی ایران سازگار نیست. دخالت جمهوری اسلامی در سوریه، چه از نظر ژئوپولیتیک و چه از نظر اقتصادی و اجتماعی، جالب است زیرا میتوانیم از خلال آن نگاه فرامرزیِ حکومتی اسلامگرا را بررسی کنیم. در این باره با ژوزف داهر، نویسندهی آثاری همچون «سوریه بعد از قیام» (۲۰۱۹) و «اقتصاد سیاسی حزب الله» (۲۰۱۶)، گفتوگو کردهایم.
گفته میشود سطح مبادلات تجاری بین ایران و سوریه پیش از جنگ داخلی در آن کشور به ۵ میلیارد دلار رسیده بود. ممکن است برای ما توضیح دهید که منافع اقتصادی ایران در سوریه قبل از بحران چه بود؟
تبادل تجاری بین دو کشور تا قبل از وقوع اعتراضات سال ۲۰۱۱ نسبتاً ضعیف و به طور عمده تحققنیافته بود، تخمین زده میشود که سطح این روابط در سال ۲۰۱۰ حدود ۳۰۰ میلیون دلار بود.
دلیل اولی که ایران در سوریه دخالت کرد منافع ژئوپولیتیکاش بود. ایران متحد اصلیِ رژیم اسد و شخص بشار اسد بوده و مشخصاً اعلام کرده است که براندازی حکومت اسد خط قرمزش است. دمشق برای پشتیبانی از حزبالله، نمایندهی ایران در لبنان که نقش مهمی در دستیابی به امنیت ارضی در مقابل اسرائیل و آمریکا دارد، حیاتی است. رژیم اسد از مسیرهای این پشتیبانی حمایت میکند و برای مقامات تهران تصور اینکه ممکن است سوریهی بدون اسد دیگر چنین امکانی را برای ایران فراهم نکند، خوشایند نیست. تهران همچنین احساس کرد که در صورت موفقیت قیام، یکی از کلیدیترین متحدان خود را در منطقه از دست خواهد داد. این نه تنها شکستی برای یکی از دوستان نزدیک تهران میبود بلکه موفقیتی میشد برای رقبای منطقهای، بهویژه حکومتهای سلطنتی خلیج فارس. به طور کلی، استراتژی ایران دستیابی به موقعیت بهتر چانهزنی با قدرتهای بزرگ از طریق «دردسرسازی» است ــ به این ترتیب که از توانایی خود برای ایجاد مشکل در جاهای دیگر بهره میبرد. ایران میکوشد که تهدیدات آمریکا را اینگونه پاسخ دهد که «اگر ما را بزنید ما هم معامله به مثل میکنیم»، چه در عراق، چه در سوریه یا لبنان، شاید در یمن و اکنون حتی شاید از طریق حماس با رهبری جدیدش.
انگیزهی اولیهی قدرتهای امپریالیستی بینالمللی و منطقهای از دخالت در سوریه ملاحظات ژئوپولیتیک بود و نه اهداف اقتصادی. سوریه در کانون بازیهای ژئوپلیتیک فراوانی در منطقه قرار داشت و براندازی حکومتش میتوانست توازن بین نیروهای درگیر را به نحو چشمگیری تغییر دهد.
موقعیتهای ممکن برای روسها و ایرانیها نیز بستگی به تضعیف امپریالیسم آمریکایی در منطقه داشت، بهویژه پس از شکست این کشور در عراق، بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، و تظاهراتی که در اواخر سال ۲۰۱۰ و اوایل سال ۲۰۱۱ در آن کشور رخ داد.
با وجود این، آن اهداف ژئوپلیتیکِ اولیه مانع از آن نمیشود که امروز حکومت ایران به دنبال منافع اقتصادی نباشد و در برخی از بخشهای سوریه سرمایهگذاری نکند، بهویژه آنکه هزینهی انسانی و مادی جنگ (تخمینها بین ۳۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار از سال ۲۰۱۱ تا کنون است) برای تهران بسیار سنگین بوده است.
در فوریهی سال ۲۰۱۸، سرلشگر رحیم صفوی، مشاور ارشد آیتالله خامنهای در امور نظامی، اعلام کرد که ایران هزینههای سرمایهگذاری در جنگ سوریه را با بهرهبرداری از منابع طبیعی این کشور بازپس خواهد گرفت و به این ترتیب تمایل اقتصادی ایران برای بهرهگیری از غنائم جنگی در سوریه را عیان کرد. اما این امر تا کنون چندان تحقق نیافته و روسیه بیشتر بهره برده است.
در آغاز بحران سوریه چه توافقات تجاریای بین دو کشور صورت گرفت؟ مفاد آنها چه بود؟ این قراردادها چه تأثیری بر اقتصاد سوریه میگذارد؟
اولین وام، که ۱ میلیارد دلار بود، در ژانویهی ۲۰۱۳ و در پی سقوط ۵۰ درصدی درآمد رژیم اسد نسبت به دوران پیش از جنگ واریز شد. رژیم اسد این وام را به خرید مواد غذایی وارداتی و سرپا نگهداشتن حسابهای رسمی سوریه در خارج اختصاص داد. قرارداد بین بانک تجاری سوریه و بانک صادرات ایران نوشته شد. هر دوی این سازمانها دولتی و تحت تحریم آمریکا هستند. وام هنگفتتر بعدی به مبلغ ۳/۶ میلیارد دلار در اوت ۲۰۱۳ واریز شد. این مبلغ بیشتر به خرید نفت خام و فرآوردههایش اختصاص یافت زیرا رژیم سوریه کنترل تقریباً تمام میدانهای نفتیاش در شرق کشور را از دست داده بود. به گفتهی آژانس بینالمللی انرژی، در سال ۲۰۱۳ میانگین واردات نفت سوریه از ایران 30 هزار بشکه در روز بود.
در ژوئن ۲۰۱۵ جمهوری اسلامی ایران خط اعتباری دیگری به مبلغ ۱ میلیارد دلار برای رژیم سوریه باز کرد که صرف مخارج واردات و مقابله با سقوط شدید ارزش پول سوریه شد.
در ژانویهی ۲۰۱۷ جمهوری اسلامی ایران خط اعتباری یک میلیارد دلاری دیگری به رژیم اسد داد. این وام جدید برای واردات هزینه شد. نیمی برای ذخائر نفتی و نیم دیگر به واردات صنعتی و کشاورزی اختصاص یافت که باید همگی از ایران و از طریق شرکتهای ایرانی خریداری میشدند.
مجموع کمکهای اقتصادی ایران طی چهار وام مهم بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ به طور رسمی مبلغی حدود 7/6 میلیارد دلار بوده است. این خط اعتباری به دمشق امکان داد تا ذخائر رسمی خود را سرپا نگه دارد و سرمایهی لازم برای واردات محصولات و کالاهایی از جمله نفت و مواد صنعتی و کشاورزی را داشته باشد.
اما باید توجه داشت که کمک ایران بسیار فراتر از این بوده است. این خطوط اعتباری هزینههای سختافزارهای جنگ و مهمات، حقوق شبهنظامیان مدافع رژیم یا صندوق ذخائر اضطراری یا انتقالی را که در گذشته از سقوط پوند سوریه جلوگیری کرده بودند شامل نمیشود. علاوه بر این، فقط انتقال نفت ایران برای اسد از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ ارزشی معادل 10/3 میلیارد دلار داشته است. در ژوئن ۲۰۱۹ صادرات نفت ایران به سوریه پس از توقفی شش ماهه به دنبال وضع تحریمهای آمریکا بر صادرکنندگان نفت به این کشور، دوباره به سطح سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ میرسد.
کمکها/دخالتهای اقتصادی دولت ایران در سوریه چه تأثیری بر جامعه داشته است؟ چگونه انقلاب سوریه را تحت تأثیر قرار داده است؟
رویکرد جغرافیایی ایران در سرمایهگذاریهای مالی نشان میدهد که امنیت و حضور خود در سوریه را نوعی داراییِ استراتژیک میداند. در شرق سوریه و در امتداد درهی فرات، ایران توافقاتی با رهبران قبیلههای محلی مانند نواف البشیر از قبیلهی الباقره داشته است تا منافع خود را تضمین کند. شبهنظامیان مرتبط با ایران در این مناطق ــ چه خارجی، چه سوری و چه بومی ــ در استخدام هزاران جوان محلی در ردههای خود موفق بودهاند و به این ترتیب ارتباطات مهمی بین سپاه پاسداران و جوامع محلی ایجاد کردهاند. ایران میکوشد با نزدیکتر شدن به جمعیت بومی و از طریق فعالیتهای انساندوستانه، خیریه و مدنی برای خود مشروعیت بخرد. این فعالیتها عمدتاً بر عهدهی مرکز فرهنگی ایران و سازمان جهاد البنا است.
دمشق برای پشتیبانی از حزبالله، نمایندهی ایران در لبنان که نقش مهمی در دستیابی به امنیت ارضی در مقابل اسرائیل و آمریکا دارد، حیاتی است
افزون بر این، ایران نفوذ خود را مبتنی بر حمایت از معاش محلی کرده است. برای مثال، مقادیر زیادی علوفه با قیمت پایین فراهم کرده است تا از بخش مهم دامداری پشتیبانی کند. ایران همچنین مراکز درمانی و مدارس را ایجاد و احیاء کرده و با تأمین برق سعی در جلب رضایت جمعیت محلی داشته است. در جنوب و شرق حلب، جایی که سپاه پاسداران شبهنظامیان پرنفوذی را به وجود آورده است، ایران به متحدان محلیاش کمک میکند تا در تجارتهای بومی مانند حمل و نقل و دادوستد نفت سرمایهگذاری کنند. ایران سعی میکند تا از این طریق شبکههای محلی برای خود تشکیل دهد.
به بیان کلیتر، ایران تلاش میکند تا با بهرهگیری از ناتوانی رژیم سوریه در جلب همکاری مقامات ارشد محلی، آنها را به خدمت خود درآورد و بازیگران محلی و اعضای برجستهای را به شبکههای متنوع خود وارد کند.
نفوذ فزایندهی ایران در سوریه و منطقه را سپاه پاسداران جمهوری اسلامی که نیرویی نظامی-سیاسی و نوعی دولت پنهان است، رهبری میکند. سپاه بخش عمدهای از اقتصاد ملی ایران را در کنترل دارد و جلوهی مسلحِ توسعهطلبیِ ایران است که در عراق، سوریه و لبنان مشاهده میشود.
در میدان عمل نیز نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی از ابتدای قیام به رژیم سوریه کمک و مشاوره دادهاند. تهران کمکهای نظامیِ حیاتی برای اسد فراهم کرده و شبهنظامیان طرفدار رژیم را در سطح ملی تشکیل داده است. فرمانده سابق سپاه قدس، قاسم سلیمانی، نقشی مستقیم در پیدایش شبهنظامیان محلی، موسوم به شبکهی نیروهای دفاع ملی، داشته است که این مثالی از اقدامات تهران در سطح محلی برای حمایت از نیروهای رژیم اسد است.
در عین حال، نفوذ فرهنگی، مذهبی و سیاسی ایران در نقاط مختلف کشور، بهویژه در مناطق ساحلی، دمشق، حومهی حلب و دیرالزور به مقدار چشمگیری افزایش یافته است. سازمانهای متصل به جمهوری اسلامی ایران چند برابر شدهاند و فعالیتهای درمانی، تحصیلی و اجتماعی ارائه میدهند. علاوه بر این، حوزههای علمیه و اماکن مذهبی نیز تشکیل شدهاند. تأسیس این سازمانها اهداف مختلفی دارد که ایجاد پایگاه مردمی برای جمهوری اسلامی و جلب هوادار را دربرمیگیرد. ایران همچنین شعبات برخی از شرکتها و مؤسسات خود را در مناطق دوردست و محرومتر کشور مانند حومهی حلب و دیرالزور برپا کرده است.
از سال ۲۰۱۲ شیعیان سوریه نیز از لحاظ سازمانی، آن هم با مداخلات ایران، حزبالله، و شیعیان عراق سازمان یافتهاند. برای مثال، میتوان به تشکیل جمعیت جوانان در حمص و دمشق، و تأسیس قدرت مذهبی محلی اشاره کرد که این دومی موسوم به شورای عالی اسلام جعفری در سوریه است و در سال ۲۰۱۲ با الهام از شورای عالی اسلام شیعه در لبنان تأسیس شد. شورای عالی اسلام جعفری در سوریه به سرپرستی سید محمدعلی المیسکی نگرش سیاسیِ خمینیوار دارد و نزدیک به شبهنظامیان طرفدار ایران است.
تأثیر ایران بر جامعهی سوریه حتی قبل از تشکیل شبهنظامیان شیعهی تندرو مورد حمایت ایران در خیابانهای دمشق دیده میشد. این تأثیر، بهویژه در مراسمی مثل روز عاشورا یا جشنهای مهم انقلاب اسلامیِ ایران که توسط عوامل دولت ایران یا سازمانهای فرهنگی و مذهبی مورد حمایت ایران در شهرهایی مانند حلب و دمشق برگزار میشد، به چشم میخورد. این رویدادها همگی حاکی از تأثیر فزایندهی سیاسی و فرهنگی ایران بوده است.
به طور کلی، ایران توانست با بهرهگیری از قیام سوریها، شبکهی منطقهای سازمانهای شبهنظامی خود را به ترتیب زیر گسترش دهد:
-عصائب اهل حق، نمایندهی شیعی ایران در عراق که مبارز به سوریه میفرستاد.
-کتائب سیدالشهدا، سازمانی حمایتشده از سوی ایران که در عراق مستقر است و در ابتدا هدف اصلی خود را دفاع از تمامی حرمهای شیعیان در دنیا اعلام کرد اما پس از مدتی فعالیت خود را به عراق و سوریه محدود کرد.
-جنبش حزبالله النجباء که تأسیس لواء عمار بن یاسر را اعلام کرد، گروه شبهنظامیِ شیعهی عراقی که نامش را از بقعهی عمار بن یاسر در رقه گرفته است، شهری که توسط نیروهای جهادی سنّی ویران شده بود.
-سازمان بدر که در ابتدا شاخهی نظامی شورای عالی انقلاب اسلامی عراق بود و بعدها به شورای عالی اسلامی عراق تغییر نام داد. این سازمان مجرای اصلی سپاه پاسداران برای تشکیل نمایندگیهایش در عراق بود.
حکومت سوریه برای بقا در تمامی سطوح سیاسی، نظامی و اقتصادی محتاج کمک ایران و روسیه بود. این بازیگران با سرمایهگذاری عظیم سعی در دفاع از منافع (عمدتاً ژئوپلیتیک) خود داشتهاند. اما در نهایت درگیری عمیقشان در این بحران سبب شد تا به مرور زمان دریابند که با مخاطرات بیشتری از آنچه در ابتدا میپنداشتند مواجهاند. کمکهای این بازیگران سبب شد تا دانش سرکوب به رژیم اسد نیز منتقل شود و ظرفیت لازم را برای سرکوب اعتراضات مسلح مردمی پیدا کند.
از این منظر، ایران و دیگر کشورهای خارجی نقش سرکوبگر و مخربی در بحران سوریه ایفا کردند.
به باور حکومت ایران، سوریه خط مقدم دفاع در برابر تلاش مشترک دشمنان منطقهای و بینالمللی برای تغییر نظام در سوریه در گام اول و منزوی ساختن و ساقط کردن جمهوری اسلامی ایران در گام بعدی بوده است.