تاریخ انتشار: 
1396/06/02

شاهنامه، ابزار تبلیغاتی در دوران جنگ

نور سوبرز - خان

«کتابخانه‌ی بریتانیا»، در نمایشگاهی با عنوان «تبلیغات سیاسی: قدرت و ترغیب»، آثاری را به معرض دید می‌گذارد که نوع متفاوتی از تبلیغات سیاسی را عرضه می‌کنند. از جمله‌ی این آثار مجموعه‌ای از کارت پستال‌های متعلق به دوران جنگ جهانی دوم است که بر اساس یکی از داستان‌های «شاهنامه» ترسیم شدهاند.

 


(ضحاک نشسته بر تخت، با مارهایی که از دو شانه‌ی او روییده اند. نسخه ای از شاهنامه، منسوب به منطقه‌ی مازندران، دوره ی تیموری، تاریخ ۸۵۰/۱۴۴۶)

 

شاهنامه ی فردوسی (۹۴۰-۱۰۲۴) منظومه‌ای در 55 هزار بیت، مجموعه ای است از داستان های کلاسیک که سرگذشت ایران را از سرآغازهای افسانه ای و پیش از تاریخ تا پایان امپراتوری ساسانیان (۶۵۰ میلادی) بازگو می کند. این داستان ها شامل افسانه های عاشقانه ی خسرو و شیرین، بیژن و منیژه، و همچنین ماجراهای یلِ پهلوان رستم و رویارویی غم انگیز او با پسرش سهراب می‌شود که به نمادهای فرهنگ ایرانی تبدیل شده اند. فردوسی به خاطر نحوه ی نوشتن این اشعار حماسی در زمانی که زبان عربی به زبان اصلی مذهب، فرهنگ، و قدرت تبدیل شده بود، به عنوان ناجی زبان فارسی شناخته شده است.

(چپ: در لحظه ای  که اهریمن-گوبلز، در لباس آشپزِ ضحاک-هیتلر دو مار با صورت های موسولینی و توجو از دو شانه‌ی او می رویاند. راست: ضحاک-هیتلر در حال اعدام عده ای بی گناه و اِعمال حکومت وحشت بر مردم)

 

در کارتپستال هایی که در نمایشگاه مذکور به معرض دید گذاشته شده اند از اسطوره ی ضحاکِ ستمگر به جهت تبلیغاتِ ضدآلمانی استفاده شده است،  به گونه‌ای که با حساسیت‌ های فرهنگی ایرانیان هماهنگ تر باشد. مجتبی مینوی (۱۹۰۳-۱۹۷۶)، محقق ایرانی، در دوران جنگ جهانی دوم در بخش فارسی بی بی سی سردبیر روزنامه‌ی روزگار نو، یک نشریه‌ی طرفدار متفقین، بود. زمانی که نظر او را برای نحوه ی تبلیغاتِ موفق در ایران جویا شدند، او پیشنهاد کرد که از داستان ها و تصاویر شاهنامه برای جلب توجه ایرانیان استفاده کنند. با پیشنهاد مینوی موافقت شد، و کیمون ایوان مارنگو (۱۹۰۴-۱۹۸۸)، مشهور به «کِم» و خالق زبردست کارتون های تبلیغاتی برای کشور بریتانیا در دوران جنگ، در سال ۱۹۴۲ این تصاویر را آفرید.

ضحاکِ ستمگر، که با چهره‌ی هیتلر در این کارت پستال ها ظاهر می شود، تصویر ی از یک حاکم ظالم و سفاک است که دوران درخشان حکومت جمشید را به انتها می رساند. در تفسیری از داستان فردوسی، ضحاک را نمادِ مهاجمان عرب می دانند که پایان امپراتوری ساسانی و به عبارتی تمدن پارسی را به بار آوردند. پس از این که ضحاک سنگدلی خود را کاملاً نمایان می کند، اهریمن (ابلیس یا شیطان) مارهایی بر شانه های او می رویاند که روزانه از مغز انسان هایی که از بین جوانان ایرانی انتخاب می شوند، تغذیه می کنند. پس از سال ها حکومتِ وحشت، ضحاک سقوط خود را در رؤیایی می بیند که در آن سه اسب سوارِ رزمنده به او نزدیک می شوند؛ یکی از آنها فریدون است که از صورتش فَر (تلألؤ شاهنشاهی و عدالت) می تراود. بعد از این رؤیا، آهنگری به نام کاوه به بارگاه ضحاک می آید و از او درخواست آزادی پسرش را می کند که جزء جوانانی است که برای خوراک دادن به مارهای شانه های ضحاک به بند کشیده شده‌اند. ضحاک، با تظاهر به دل رحمی در مقابل بارگاهِ موبدان، پسرِ کاوه را آزاد می کند، اما بعد از كاوه می خواهد تا گواهی دادگریِ او را امضا کند. کاوه از گواهی دادنِ دروغ به عدالتِ یک حاکمِ ستمگر سر باز می‌زند و گواهی‌نامه را پاره می کند. سپس پیش بند چرم آهنگری اش را بر سر نیزه بلند کرده، شورشی مردمی را آغاز می کند، و به دنبال یافتن فریدون می رود، پادشاهی که در آینده ایران  را از بی عدالتی و خشونتِ ضحاک خواهد رهاند. در انتهای داستان، فریدون ضحاک را از سلطنت برکنار می کند اما او را نمی‌کشد؛ او را بر روی کوه دماوند به بند می کشد تا مارهای شانه هایش او را تا ابد شکنجه کنند.

(چپ: رؤیای ضحاک-هیتلر، که در آن سه اسب سوار رزمنده ظاهر شده، باعث نابودی او می شوند – در اینجا سه اسب سوار در هیأت چرچیل، استالین، و روزولت نقش زده  شده اند. راست: کاوه، نماد آزادی برای ملت ایران، در برابر ضحاک-هیتلر ایستاده و پیش بند آهنگری اش را به عنوان پرچم شورش بالا می برد.)

(چپ: ورود رزمندگان موعود، به سرکردگی چرچیل با سیگار برگش، به دنبال او استالین با پیپ خود، و روزولت با سیگار و چوب سیگار معروفش. کاوه، نماد آزادی ملی ایران با درفش خود پیشوای این سه نفر است، گویای این که غلبه ی متفقین برای مردم ایران به معنای پیروزی است نه اشغال کشورشان. راست: ضحاک-هیتلر توسط ملت نجات یافته ی ایران به کوه دماوند میخ کوب می شود، سه رهبر غربی با ترحم به این صحنه خیره شده اند، در حالی که مارهایی به شکل موسولینی و توجو هیدکی  جان‌باخته به نظر می رسند.)

 

برگردان: ترانه اشرف


نور سوبرز – خان از پژوهشگران «کتاب‌خانه‌ی بریتانیا» در بخش «مطالعات آسیایی و آفریقایی» است. آن‌چه برگردانِ این نوشته‌ی اوست:

Nur Sobers-Khan, ‘The Shahnameh as Propaganda for World War II,’ British Library, 31 May 2013.