راهکارهای جدید جنبش زنان در ایران
تظاهرات زنان در اعتراض به حجاب اجباری، ۱۳۵۸
آخرین باری که زنان ایران در روز «هشت مارس» به خیابانها آمدند ۱۷ اسفند ۱۳۸۵ بود: خیابان بهارستان، مقابل ساختمان مجلس؛ تجمعی که در نهایت با ضرب و شتم و بازداشت شرکتکنندگان آن تمام شد. پس از آن، با تشدید فضای امنیتی، تا ۱۱ سال امکان فراخوان دادن برای تجمع «روز جهانی زن» وجود نداشت.
در تمام این سالها، افزون بر ممنوعیتِ تجمع و تظاهرات، دیگر فعالیتهای جمعی دربارهی مسائل زنان نیز همچنان با محدودیت و ممنوعیت روبهرو بودند، به گونهای که فعالان زن برای حرکتهایی همچون «کمپین تغییر چهرهی مردانهی مجلس» و«کارزار منع خشونت خانگی» بارها احضار شده و مورد بازجویی و تهدیدهای شدید قرار گرفتند. در چنین شرایطی، بسیاری از فعالیتهای فردی و جمعیِ فعالان و گروههای زنان به صورت چراغخاموش و بدون نمود رسانهای انجام میشد، و بسیاری دیگر نیز به دلیل همین فشارها صدایشان را پایین آورده یا از کار کناره گرفته بودند.
با این همه، هفتهی گذشته گروهی از فعالان حقوق زنان در ایران، برای تجمع در خیابان آزادی تهران فراخوان دادند. این فراخوان در حالی است که این روزها نه تنها از فشارها کاسته نشده، بلکه پس از سرکوب اعتراضات سراسری دیماه، فضای کشور بار دیگر امنیتی شده و با موج جدیدی از بازداشت فعالان مدنی و سیاسی روبهرو بودهایم. با این حال، به نظر میرسد این بار بخشی از جنبش زنان ایران، به جای هراس از فضای امنیتی و آمادهی سرکوب، با تکیه بر جو اعتراض در جامعه و تغییر سطح مطالبات و خواستههای معترضان، تصمیم گرفتهاند تا با شکستن ساختارهای امتحانشده در یک دههی اخیر، بار دیگر به خیابان برگردند.
بازگشت به خیابان، برای همگامی با اعتراضات سراسری
یکی از فعالان حقوق زنان که فراخوان تجمع هشت مارس امسال را دادهاند، با اشاره به این که جنبشهای اجتماعی در دورههای اوج و فرودشان شیوههای مختلفی را میآزمایند، به آسو میگوید: «این سالها، از ۸۵ تا الان، سالهای پر نشیب و فرازی بود. ما کمپینهای مختلفی را پشت سر گذاشتیم، بحثهای نظری فراوان کردیم. به میان مردم رفتیم، و گروههای مختلف رسمی و غیررسمی تشکیل دادیم، و حالا همگام با دیگر مردم که به بازپسگیری خیابان اقدام کردهاند، آمادهایم و آمدهایم تا حق خود را از خیابانهای شهرمان طلب کنیم.»
«همگامی» با مردم معترضی که در دیماه گذشته در دهها شهر ایران به خیابان آمده بودند، از سوی دیگر نویسندگان این فراخوان نیز به عنوان یکی از انگیزههای برگزاری تجمع هشت مارس امسال عنوان شده است. یکی از آنها میگوید: «امسال، افزایش نارضایتی مردم در جامعه و اعتراضات پیاپی آنها منجر به خیزش دیماه شد، و این اعتراضها هنوز هم ادامه دارد. در حقیقت، امسال مردم خیابان را بار دیگر از حاکمیت پس گرفتهاند، و هنوز خیابان در دستان قدرتمند مردمِ معترض است. جنبش زنان هم جزئی از مردم است و باید همراه با آنها در تصاحب هرچه بیشتر خیابانها به نفع مردم مشارکت داشته باشد. این اولین نکتهای بود که باعث انتشار چنین فراخوانی شد، و به نظرم دیگر جنبشهای اجتماعی هم باید در این امر مهم مشارکت فعال داشته باشند.»
تظاهرات زنان در اعتراض به حجاب اجباری، ۱۳۵۸
این حرکت، از سوی دیگر فعالان جنبش زنان نیز حمایت شد و، علاوه بر پشتیبانی فعالان حقوق زنان در خارج از ایران، در داخل کشور نیز گروهی دیگر از فعالان زن با انتشار بیانیهای دیگر، همبستگی خود را با این فراخوان اعلام کردند. فعالان حقوق زنانی که این بیانیهی دوم را منتشر کردهاند، به آسو گفتند: «ما الان با تکثر مطالبات یا، همانطور که نوشته شده، انباشت مطالبات مواجهایم و قاعدتاً هشت مارس باید روز همبستگی ما باشد. در جنبش زنان، هیچ مطالبه و خواستی بر دیگری برتری ندارد؛ لااقل در جامعهای مثل جامعهی ما که تقریباً هیچکدام از خواستهها جواب نگرفتهاند، نمیتوانیم بگوییم الان معیشت مهمتر است یا حق پوشش یا ازدواج کودکان. برای همین، این بیانیه ضمن تأیید همهی این خواستهها، از انواع حرکتهایی که در راستای احقاق حقوق زنان باشد حمایت میکند.»
تمرکز بر خواستههای اقتصادی: نیاز روز یا به حاشیه رفتن مسائل زنان؟
علاوه بر این، مطالبات مطرحشده در هردو بیانیه و شیوهی فراخوان این تجمع نیز نشانههایی از آغاز دورهای جدید در جنبش زنان ایران را نمایان میکند. فراخوانِ تجمع تمرکزِ ویژهای بر آسیبهای ناشی از شرایط نابسامان اقتصادی بر زنان و سهم نابرابر زنان از بازار کار دارد – موضوعی که اگرچه پیش از این نیز مطرح بود، کمتر اینگونه پررنگ شده و به عنوان محورِ یک تجمع مطرح شده بود. در حالی که برخی منتقدان این بیانیه چنین دیدگاهی را یادآور موضع گروههای زنان وابسته به احزاب سیاسی چپ در سالهای نخست پس از انقلاب میدانند، و نگرانِ به حاشیه رفتن مسائل اصلی زنان هستند، فعالان زنی که فراخوان این تجمع را دادهاند افزایش فشارهای اقتصادی از یک سو و تأثیرات ناشی از اعتراضات دیماه را دلیل این توجه عنوان کردهاند.
یکی از فراخواندهندگان این تجمع میگوید: «مسئلهی اشتغال زنان همواره از مواردی بود که مد نظر فعالان حقوق زنان قرار داشت، اما شرایط فعلیِ جامعه و افزایش فشار اقتصادی، بیکاری، و فقرِ زنان را بیش از پیش در نظر مردم پررنگتر کرده است. همچنین، با افزایش تلاش دولت روحانی در جهت خصوصیسازی، تبعات آن همهی مردم و در صدر آنان زنان را قربانی خود ساخته است، و این مسئله هم اهمیت موضوع اشتغال و معیشت زنان را بیش از پیش برجسته کرده است.»
این فعال حقوق زنان در بیان تأثیر اعتراضات سراسری دیماه بر طرح مطالبات اقتصادی در فراخوان تجمع زنان میگوید: «این روزها تجمعات زیادی از کارگرانی که به شرایط کاری معترضاند، مالباختگان، معلمان، بازنشستگان، و یا حتی بیکاران در سطح خیابانهای ایران در جریان است. جنبش زنان با مطرح کردن موضوع اشتغال زنان میتواند باعث اتحادی بین این نیروها شود، و همهی زنان و حتی مردانی که عدالتخواه هستند میتوانند حول این موضوع با یکدیگر اعلام همبستگی کنند. از طرف دیگر، خیزش مردم در دیماه امسال نشان داد که مردم در سراسر کشور از شرایط موجود ناراضیاند و برای تغییر حاضر به پرداخت هزینه هستند. در واقع، امروز کشور در شرایطی است که نیاز جنبشهای اجتماعی به اتحاد با یکدیگر و همچنین اتحاد مردم با یکدیگر به شدت ملموس است.»
یکی دیگر از فعالان زن حامی این تجمع نیز به دلایل دیگری برای تمرکز این بیانیه بر مسائل اقتصادی اشاره میکند: شرایط سخت زنانی که پشت درهای بستهی استخدامی میمانند و به بازار کار غیررسمی رانده میشوند، زنانی که با سقف شیشهای مواجهاند و امکان ارتقای شغلی چندانی ندارند، و زنانی که امنیت شغلی متزلزلی دارند و هر آن ممکن است به خاطر پوشش و رفتار خود امرار معیشتشان با مشکل مواجه شوند. او میگوید «شرایط وخیم اقتصادی» بیشترین آسیبها را به زنان زده، و آنچه باید مورد پرسش واقع شود این است که چرا جنبش زنان تا کنون به «خواستهای تا این حد عمیق و جدی و فراگیر» به اندازهی کافی اعتنا نکرده است.
فعالان زن منتشرکنندهی بیانیهی دوم نیز از این جهت با فعالانی که فراخوان تجمع را دادهاند همنظرند و میگویند: «مسائل اقتصادی، موضوع اشتغال، بالا رفتن نرخ بیکاری، و خالی شدن جیب کارگران و اقشار کمدرآمد بحث مهمی است، و اعتراضات دیماه نیز به دلیل فقیرتر شدن مستمر مردم بود. زنان که نیمی از جامعهی ما را تشکیل میدهند هم با همین معضلات درگیر هستند، و به نظر میرسد مثل زنان آمریکا در قرون قبل، باز هم زنان باید برای مسئلهی نان و وضعیت معیشتیشان تجمع کنند.»
اعتراض به حجاب اجباری، کوتاه اما امیدوارکننده
علاوه بر پررنگ بودن توجه به مشکلات معیشتی و اقتصادی، اعتراض به حجاب اجباری از نکات مهم در هردو بیانیه است، هرچند برخی این انتقاد را مطرح کردهاند که، پس از حرکتهای دختران خیابان انقلاب و بازداشت و سرکوب آنها از سوی پلیس، فعالان داخل کشور توجه لازم و کافی را به این مسئله نداشتهاند، و به نظر میرسد حجاب همچنان در فهرست اولویتهای جنبش زنان ایران قرار نگرفته است. البته، نباید فراموش کرد که مخالفت با حجاب اجباری همچنان یکی از خط قرمزهای حکومت است که میتواند هزینهی سنگینی را به مخالفانش تحمیل کند. با این حال، به غیر از یک اشارهی کوتاه به «لغو پوشش اجباری» در فهرست خواستههای «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز»، این نخستین بار است که در دو بیانیهی صادرشده از سوی فعالان حقوق زنان در داخل ایران، به حجاب اجباری، اعتراض شده است.
تظاهرات زنان در اعتراض به حجاب اجباری، ۱۳۵۸
در فراخوان تجمع آمده است: «هر بار به بهانهای حق مالکیت بر بدنهایشان نادیده گرفته میشود؛ گاه با حجاب اجباری، گاه با ایجاد محدودیت و ممنوعیت در دسترسی رایگان به وسایل پیشگیری از بارداری، و ...» بیانیهی دوم نیز در جایی آورده است: «از حذف و به حاشیه راندن خود در فضاهای عمومی بگوییم یا از این حق بدیهی که باید بتوانیم خود پوششمان را انتخاب کنیم؟»، و در جایی دیگر یادآور شده که ما زنان «در همین خیابانها به جرم بدحجابی بازداشت شدیم، در همین خیابانها روی سکوها ایستادیم، و با استخوان خردشده به زندان رفتیم ...»
اعتراضها به حجاب اجباری در بیانیههای امسال اگرچه کوتاه و محتاطانه است، این امید را ایجاد میکند که فعالان جنبش زنان نیز همگام با زنان کوچه و خیابان و «دختران خیابان انقلاب»، تابوی حجاب را بشکنند و از خط قرمزی که حکومت دور مسئلهی حجاب اجباری کشیده رد شوند.
فراخوانهای بدون اسم و با تکیه بر مطالبات
تفاوت دیگر فراخوانهای امسال در شیوهی اعلام آنها است. این بار برخلاف تمامی تجمعهای پیشین زنان، که همواره از سوی افراد و گروههای شناختهشده در جنبش زنان و با ذکر اسم آنها در پایین فراخوان تجمع، منتشر میشد، بیانیهی اول از سوی «زنان و مردان برابریخواه» و بیانیهی دوم از سوی «جمعی از فعالان حقوق زنان» منتشر شده است. البته، بازنشر و همرسانی این بیانیهها از سوی فعالانِ شناخته شدهی جنبش زنان تا حدی خاستگاه آن را مشخص کرده، و فشارهای امنیتی و نگرانی از بازداشتهای زودهنگام هم این حرکت را قابل فهم میکنند. اما به نظر میرسد این بار، با تغییر شکل حرکتهای اعتراضی در سراسر ایران، که بیشتر از متکی بودن به اسم و رسم افراد و گروههای شناختهشده، بر مطالبات معترضان تأکید میکنند، جنبش زنان نیز تغییر شیوه داده است.
این تغییر شاید کمی پیشتر و از حرکت موسوم به «دختران خیابان انقلاب» شروع شده باشد: زنانی که در اعتراض به حجاب اجباری، در شلوغترین خیابانهای شهر بر روی سکوهای بلند میرفتند و روسریشان را بر سر چوب میزدند، زنانی که پیش از این اسم هیچکدامشان را نشنیده بودیم و به نمایندگی یا با حمایت هیچ گروه سیاسی و مدنیای بر روی سکوی اعتراض نرفته بودند، اما خواستهشان شفاف و مشخص بود و توانستند در کمتر از چند هفته زنان و حتی مردان دیگری را نیز با خود همراه کنند و مسئلهی نخواستن حجاب (و نه فقط «بدحجابی» و عقب راندن مرزهای حجاب تحمیلی از سوی حکومت) را به مسئلهای تبدیل کنند که در تریبونهای رسمی و مطبوعات داخل کشور نیز بازتاب یافت و مقامات بلندپایه را مجبور به واکنش کرد.
استفادهی گسترده از شبکههای اجتماعی اینترنتی – به جای رسانههای عمومی و مطبوعات (که همواره درهایشان به روی فعالان مستقل زن بسته بوده) یا وبسایتهای خبری و وبسایتهای گروههای زنان که قبلتر از جمله شیوههای اطلاعرسانی در جنبش زنان بود – نیز از دیگر نشانههایی است که گام گذاشتن به دورانی جدید را نشان میدهد. اگرچه یکی از مهمترین دلایل روی آوردن به این شیوهی جدید نگرانیِ امنیتیِ فراخواندهندگان و کوتاه بودن دستشان از رسانههای دیگر است، امکانات موجود در این شیوه برای انتقال سریع پیام و مرتبط کردن حامیان آن به یکدیگر میتواند برگ برندهی استفادهکنندگان از آن باشد.
در مجموع، تمامی این تغییرات – از فراخوان دوباره برای تجمعهای خیابانی در دوران فشار و سرکوب گرفته تا نزدیک کردن مطالبات جنبش زنان به خواستههای معترضان در خیابان، و شکستن تابوهایی همچون اعتراض به حجاب اجباری و شیوههای جدید فراخوان و اطلاعرسانی دربارهی آن – همگی نشانههایی از پوستاندازی جنبش زنان و تغییر راهکارهای آن دارد، تغییراتی که البته همچنان نیازمند شناخت و هماهنگیِ بیشتر با تحولات عظیمتری است که در بطن جامعه در حال رخ دادن و عمیقتر شدن است و مشهودترین نماد آن «دختران خیابان انقلاب» هستند.