تاریخ انتشار: 
1398/09/10

به جای سرزنش و پرسش، فقط به روایت زن خشونت‌دیده گوش کنیم

مریم حسین‌خواه

newyorker

باورم نمی‌شه همچین زنی که یک دنیا رو حریفه، بیاد بگه بهم خشونت شده ... به فلانی اصلاً نمی‌خوره آدم خشنی باشه، باید صبر کنیم و ببینیم ماجرا چیه ... اینم از زن قوی و مستقل و فمینیست ما، آدمی که نتونه از خودش محافظت کنه بی‌خود می‌کنه درباره‌ی خشونت علیه زنان می‌نویسه و حرف می‌زنه ... چرا این همه مدت صداش درنیومده پس؟

این‌ها، جمله‌های آشنایی است که بسیاری وقت‌ها اولین واکنش‌ها به شنیدن خبر اِعمال خشونت علیه یک زن هستند. اگر آن زن، قوی، مستقل و آگاه و بر خلاف کلیشه‌های ما از زنِ بدبخت و ضعیف و کتک‌خور باشد، این جمله‌های کلیشه‌ای هم بلندتر و بیشتر به گوش می‌رسند.

سؤال اصلی بسیاری از کسانی که ناباورانه با تجربه‌ی یک زن خشونت‌دیده مواجه می‌شوند، همان سؤال آخر است: چرا این همه مدت صداش درنیومده پس؟

نسیم سرابندی‌زاده، هماهنگ‌کننده‌ی سازمان ائتلاف نیویورک علیه خشونت خانگی دلیل اصلی این سکوت‌های طولانی را نحوه‌ی مواجهه‌ی جامعه و اطرافیان با زن خشونت‌دیده می‌داند، مواجهه‌ای که زن خشونت‌دیده را از آن‌چه بر او گذشته شرمگین می‌کند.

مینا، مهندس ۳۰ ساله‌ای که سال‌ها خشونت روانی شوهرش و تحقیرهای او را تحمل کرده بود، تا سال‌ها پس از طلاقش، نمی‌توانست از این خشونت حرف بزند. او به یاد می‌آورد که در روزهای پس از جدایی در اتاق روان‌درمانگرش مدام به دنبال پاسخی برای این پرسش بود که چرا و چطور آن شرایط آزاردهنده را تحمل کرده و بیرون از آن اتاق، حتی خجالت می‌کشید با نزدیک‌ترین دوستانش هم درباره‌ی این موضوع حرف بزند.

نسیم سرابندی‌زاده در پاسخ به این که چرا زنان، و به‌ویژه، زنانی که ساختار خشونت را می‌شناسند و می‌دانند فرد خشونت‌دیده مقصر نیست، از اِعمال خشونت علیه خود شرمگین هستند، می‌گوید: «زمان زیادی لازم است تا فردی که مورد خشونت قرار گرفته به این نتیجه برسد. به‌خصوص اگر زنی قدرتمند باشد، مدام فکر می‌کند که چطور برای من هم این اتفاق افتاد. در حالی‌که مهم است به یاد داشته باشیم که هر زنی ممکن است تحت خشونت قرار بگیرد و این مسئله ارتباط مستقیمی با تحصیلات، شغل و طبقه‌ی اجتماعی آن زن ندارد.»

 

همه فکر می‌کنند خودت هم مقصر بودی

این شرم‌زدگی شاید ریشه در سرزنشی دارد که اغلب از سوی جامعه به فرد خشونت‌دیده تحمیل می‌شود. به گفته‌ی نسیم سرابندی‌زاده سرزنش و مقصر دانستن فرد خشونت‌دیده در بسیاری از جوامع و حتی در جوامع پیشرفته نهادینه شده است. به همین علت بود که در جنبش #من‌هم، حرکتی که از سال ۲۰۱۷ برای روایت کردن تجربه‌ی زنان از خشونت‌ها و آزارهای جنسی شروع شد، هشتگ Believesurvivors برای باور کردن داستان بازماندگان خشونت راه‌ انداخته شد.

سرزنش‌هایی همچون «چرا خودش را در این موقعیت قرار داده؟ چرا وارد آن محل شده؟ چرا محیط کار را ترک نکرده؟ چرا شغلش را رها نکرده؟» را بارها شنیده‌ایم. دلایل زیادی وجود دارد که مثلاً چرا فردی که در محل کار دچار آزار جنسی می‌شود، شغلش را رها نمی‌کند. از دلایل اقتصادی گرفته تا این که جایگاه شغلی‌اش خوب است و منتظر ارتقای شغلی است؛ هرکدام این‌ها ممکن است دلیلی برای ترک نکردن محل کار باشد.

 قربانی دانستن فرد خشونت‌‌‌دیده، برای آنها این مسئله را تداعی می‌کند که ضعیف بوده‌اند و به نحوی در تحمیل این خشونت نقش داشته‌اند. برای همین است که در جنبش مبارزه با خشونت علیه زنان و کمپین «من‌هم» تلاش می‌کنند که زنان را نه قربانی خشونت بلکه بازمانده یا نجات‌یافته بخوانند

سرابندی‌زاده می‌گوید مهم است که ما به عنوان فردی که قرار نیست حکم قضایی صادر کنیم و دربارهی فرد خشونتگر تصمیم بگیریم، روایت‌های زنان از خشونت علیه خود را باور کنیم، به آنها شک نکنیم، فرد خشونت‌دیده را مقصر ندانیم و وقتی با یک زن خشونت‌‌دیده مواجه می‌شویم، به جای این که بپرسیم «چی شد که مورد خشونت قرار گرفتی؟» بپرسیم که «بر او چه رفته است؟»

اهمیت این امر را وقتی درمی‌یابیم که بدانیم اگر فرد خشونت‌دیده قبلاً دیده باشد که در اطرافش یا در گروه‌های دوستانش فرد خشونت‌دیده سرزنش شده و حرفش را باور نکرده‌اند، صحبت از خشونت برای او هم دشوار می‌شود زیرا فکر می‌کند که با او هم چنین برخورد خواهند کرد.

زهرا، زن خانه‌داری که همه حسرتِ زندگی ظاهراً آرام و خوشش را می‌خورند، می‌گوید: «هروقت خواستم به خانواده‌ام بگم که توی چه جهنمی زندگی می‌کنم، یادم افتاد که وقتی زن همسایه‌مان کتک می‌خورد، همه‌شان می‌گفتن ببین چه کار کرده که شوهرش داره این‌طوری کتکش می‌زنه، دیونه نیست که الکی بیفته به جون زنش.»

سرزنش زنان خشونت‌دیده به فرد آزارگر مجوز می‌دهد که از این حربه استفاده کند و بگوید:

«فکر کردی اگر بروی و ماجرا را تعریف کنی، کسی باور می‌کند؟ همه فکر می‌کنند خودت هم مقصر بودی.»

 

نمی‌خواستم برایم دلسوزی کنند

حتی اگر جامعه و اطرافیان فرد خشونت‌دیده، آن‌چه را که بر او گذشته به تمامی باور کنند و سرزنشی هم در کار نباشد، قربانی شمردن این افراد می‌تواند مانع دیگری در برابر افشای خشونت و صحبت کردن از آن باشد. همان طور که نسیم سرابندی‌زاده توضیح می‌‌دهد، قربانی دانستن فرد خشونت‌‌‌دیده، برای آنها این مسئله را تداعی می‌کند که ضعیف بوده‌اند و به نحوی در تحمیل این خشونت نقش داشته‌اند. برای همین است که در جنبش مبارزه با خشونت علیه زنان و کمپین «من‌هم» تلاش می‌کنند که زنان را نه قربانی خشونت بلکه بازمانده یا نجات‌یافته بخوانند و حتی برای پناهگاه‌های زنان خشونت‌دیده هم نام‌هایی بدون بار منفی مثل «خانه‌ی امید» برمی‌گزینند.

تلاش برای «عبور کردن» از خشونتی که به جسم یا روان فرد صدمه زده، دلیل دیگری برای سکوت‌های طولانی در برابر خشونت است. بسیاری از زنان خشونت‌دیده، پس از رها کردن خود از وضعیت خشونت‌باری که در آن گرفتار شده بودند، سعی می‌کنند که کل ماجرا را از یاد ببرند و درباره‌ی آن صحبت نکنند.

نسیم سرابندی‌زاده با اشاره به این که در بسیاری از جوامع هنوز نمی‌دانند که ضربه‌ی روانی را نباید نادیده گرفت، می‌گوید: «به‌جای این که ضربه‌ی روانیِ ناشی از تحمل خشونت را مخفی کنیم یا از پنجره به بیرون پرتابش کنیم باید با آن روبرو شویم. خیلی از زن‌هایی که حتی به مسئله‌ی خشونت آگاهی دارند سعی می‌کنند که ضربه‌ی روانیِ ناشی از تجربه‌ی خشونت را مخفی کنند و درباره‌اش صحبت نکنند و به‌اصطلاح از آن بگذرند. اما این درست نیست و ممکن است که سال‌ها بعد بر اثر محرکی این ضربه‌ی روانی تکرار شود. ممکن است وارد رابطه‌ی مشکل‌داری شوند و این ضربه‌ی روانی دوباره احساس شود یا این که با افسردگی و اضطراب مواجه شوند و ضربه‌ی روانی به این شکل خودش را نشان دهد.»

او با تأکید بر این که افرادی با تجربه‌ی اعمال خشونتِ شدید و ضربه‌ی روانی ناشی از آن، حتماً نیاز به کمک حرفه‌ای روان‌درمانگران دارند، اضافه می‌کند که حمایت اطرافیان فرد خشونت‌دیده هم تأثیر زیادی بر کاهش تأثیرات این ضربه‌ی روانی دارد و خیلی مهم است که فرد خشونت‌دیده، حلقه‌ی حمایتی‌ای را در خانواده و دوستانش داشته باشد که حرف‌هایش را بشنوند، باورش کنند و به او اطمینان دهند که در کنارش خواهند بود.


در همین رابطه:

خشونت در خانه: تحمل یا طلاق؟

چرا زنان مستقل و تحصیل‌کرده هم در رابطه‌ی خشونت‌آمیز می‌مانند؟

چگونه #من‌هم به جنبشی جهانی بدل شد

چرا زنان پس از تعرض جنسی‌ سکوت می‌کنند

جایی که زنان وکیل هم قربانی خشونت خانگی‌اند

«لایحه‌ی تأمین امنیت زنان» به چه سرنوشتی دچار می‌شود؟

قتل‌های ناموسی؛ «چت می‌کرد، او را کشتم!»