دالایی لاما، شصت سال در تبعید
abcnews
«ما هفت میلیارد انسان، به لحاظ احساسی و ذهنی و جسمی، مثل هم هستیم.» این حرفی است که دالایی لاما در مصاحبهای نود دقیقهای با مجلهی تایم میگوید. او میگوید: «همهی ما میخواهیم زندگی لذتبخشی داشته باشیم.» زندگی خود او حالا به نقطهی عطف دیگری رسیده است. دالایی لاما را تجسم زندهی «بودای مهر» میدانند، تجسد دوبارهی آن کسی که عصارهی عطوفت همهی بوداها را در وجود خود فراهم آورده (چِنرِزیگ) و خود در مسیر بودا شدن بوده، اما رسیدن به نیروانا را رها کرد تا به نوع بشر خدمت کند. عنوان «چنرزیگ» در آغاز صرفاً به معنی «سرآمدِ راهبان بودایی» در تبت بود، سرزمینی دورافتاده (با وسعتی دوبرابر ایالت تگزاس در آمریکا) که پشت کوههای هیمالیا پنهان شده است. اما از سدهی هفدهم به این سو، اقتدار سیاسی این قلمرو مرموز نیز در اختیار دالایی لاما قرار گرفت. با تسخیر تبت از سوی مائو تسهتونگ، این وضعیت دگرگون شد و حاکمیت دالایی لامای کنونی پایان یافت. ۱۷ مارس ۱۹۵۹، دالایی لامای چهاردهم ناگزیر شد به هند بگریزد.
در شش دههای که از آن زمان میگذرد، رهبرِ ناپیداترین مردمان دنیا به آشناترین چهرهی دینی مبدل شده است که نزدیک به ۵۰۰ میلیون نفر در سراسر دنیا از پیروان آن به شمار میروند. اما اشتهار دالایی لاما از مرزهای دین خود او فراتر میرود: بسیاری از روالهایی که مورد تأیید آیین بوداییاند، مانند ذهنآگاهی و مراقبه، در زندگی میلیونها نفر دیگر در گوشه و کنار دنیا حضور دارند. افزون بر اینها، این فرزند یک کشاورز فرومرتبه، که در کودکی عنوان «خدا-شاه» به او داده شد، از زمانی که به تبعید رفته با استقبال گستردهی غربیها مواجه بوده است. دالایی لاما در سال ۱۹۸۹ برندهی جایزهی صلح نوبل شد، مارتین اسکورسیزی با فیلمی که بر اساس زندگی او در سال ۱۹۹۷ ساخته به معرفی او پرداخته، و مسئلهی خودگردانی تبت و حق حاکمیت تبتیها هم در ذهن غربیها همچنان زنده مانده است.
با این حال، سالخوردگی سفر را دشوارتر کرده، نفوذ سیاسی چین افزایش یافته، و اثرگذاری دالایی لاما رو به کاهش گذاشته است. امروزه حزب کمونیست چین، که دالایی لاما را از تبت بیرون رانده بود، در حال تلاش برای به خدمت گرفتن آموزههای بودایی، و همچنین اعمال نفوذ در روند تعیین جانشین دالایی لاما است. حزبی که رسماً بیدین بوده نشان داده است که میتواند خود را با دین سازگار کند، همچنان که با سرمایهداری سازگار کرده، و ادعا میکند این دین در ناسیونالیسمی که پکن در دورهی رهبری شی جین پینگ پی گرفته جایگاه خود را دارد. ژانویهی امسال، دولت چین اعلام کرد که در پنج سال آینده آیین بودایی را «چینیسازی» میکند و برنامهای چندین میلیون دلاری را برای ترسیم تصویر متفاوتی از این دین به عنوان یکی از ادیان چین باستان به اجرا میگذارد.
از پاکستان تا میانمار، پول چینیها به مکانهای باستانیِ بودائیان دوباره رونق بخشیده و مطالعات بودایی را تشویق و ترویج میکند. دولت چین سه میلیارد دلار برای تبدیل لومبینی در نپال (زادگاه بودا) به یک مرکز مجلل برای سفر دینداران هزینه کرده، و خودنمایانه در حال احداث یک فرودگاه، چندین هتل، یک همایشگاه، چندین معبد، و یک دانشگاه در این شهر است. چین از سال ۲۰۰۶ به این سو میزبان «مجمع جهانی بودائیان» بوده و راهبان بودایی سراسر دنیا را برای شرکت در آن دعوت میکند.
البته، مشهورترین بودایی دنیا در میان آنان نیست. دولت چین همچنان دالایی لاما را دشمن خطرناک خود میبیند و هر کشوری را که پذیرای او شود فوراً مؤاخذه میکند. به نظر میرسد چنین رویکردی کارآمد هم بوده است. دالایی لاما که زمانی مهمان پرافتخارِ پایتختها در سراسر دنیا بود، از سال ۲۰۱۶ با هیچیک از رهبران دنیا دیدار نداشته است. حتی هند، که به دالایی لاما و صد هزار تبتی دیگر پناهندگی داده، نمایندگان بلندپایهای برای شرکت در مراسم این اقلیت برای گرامیداشت شصت سال زندگی دالایی لاما در تبعید نمیفرستد، و دلیل آن را «دورهی بسیار حساس» کنونی در روابط دوجانبه با چین اعلام کرده است. تمام رؤسای جمهور آمریکا از زمان جورج بوش پدر قرار دیداری با دالایی لاما داشتهاند، تا دوران دونالد ترامپ که هماکنون در حال مذاکره با چین بر سر اصلاح اقتصاد دولتیِ این کشور است.
با این حال، دالایی لاما امید خود به بازگشت به زادگاهاش را هنوز حفظ کرده است. با وجود دوستان سرشناس و نامآوری که داشته، همچنان آدمی است که درد دوری از وطناش را دارد و رهبری که است که از ملت خود جدا افتاده است. او که در سال ۲۰۱۱ از «مسئولیت سیاسی» در جامعهی تبعیدیان تبتی کناره گرفته، به مجلهی تایم میگوید فقط میخواهد «فرصت دیدار از برخی مکانهای مقدس در چین» را پیدا کند. او میگوید: «صادقانه بگویم، فقط میخواهم به بودائیان چین خدمت کنم.»
با این همه، حزب کمونیست چین هنوز دالایی لاما را «گرگی در لباس راهبان» و، به تعبیر مسئولان چینی، یک «جداییخواه» خطرناک میبیند. دالایی لاما از سال ۱۹۷۴ درخواستها برای استقلال تبت را رد کرده ــ با این واقعیت ژئوپولیتیک کنار آمده است که هر توافقی در این باره باید شامل باقی ماندن تبت در جمهوری خلق چین باشد. او، در عوض، از افزایش استقلال داخلی و آزادی دینی و فرهنگی تبتیها حمایت میکند. اما این هم اثرگذاریِ آنچنانی ندارد. گرِی تاتل، استاد مطالعات تبت در دوران مدرن در دانشگاه کلمبیا میگوید: «دشوار میشود احتمال بازگشت [دالایی لاما] را در این مرحله تصور کرد. همهی برگهای بازی در دست چین است.»
*
«لهامو توندوپ» دو ساله بود که به عنوان دالایی لامای چهاردهم شناسایی شد، وقتی هیئتی متشکل از لاماهای ارشد (راهبان بلندپایه در میان بودائیان تبتی)، با دنبال کردن مجموعهای از غیبگوییها و پیشگوییها، به دهکدهی او در شمال شرق تبت رسید. به نظر میرسید این کودک نوپای بسیار هشیار اشیای متعلق به دالایی لامای سیزدهم را میشناسد، و همین لاماها را واداشت تا او را به عنوان «وارث آسمانی» معرفی کنند. در 4 سالگی، او را با یک تخت روان زرین به لهاسا، پایتخت تبت، بردند و در کاخ پرشکوه پوتالا مستقر کرده و از نظرها دور کردند. به دنبال آن، روال روزانهی آموزشهای معنوی از جانب آموزگاران دینیِ بلندپایه آغاز شد. دالایی لاما، لبخندزنان، به خاطر میآورد: «مربی من گاهی ترکهای دستاش میگرفت تا مرا تهدید کند. ترکه زردرنگ بود، چون برای تنبیه یک مرد مقدس، یعنی دالایی لاما، درست شده بود. اما میدانستم اگر آن ترکه را به کار بگیرند، باز هم فرقی به حال من ندارد ــ فقط درد مقدس میکشم!»
کودکی دالایی لاما در تنهایی گذشت. پدر و مادرش را به ندرت میدید، و ارتباطی با همسنوسالان خودش نداشت، بجز برادر بزرگترش لوبسانگ سامدِن که سرپرست خانواده به حساب میآمد. با وجود تمرکز آموزگاراناش بر موضوعات معنوی، یا شاید به همین دلیل، مجذوب علم و فناوری شد. از بام کاخ پوتالا، با تلسکوپی جریان زندگی در خیابانهای لهاسا را تماشا میکرد. پروژکتور و دوربینی را که در اختیار داشت به هم میریخت و دوباره سر هم میکرد تا با طرز کارشان آشنا شود. هاینریش هارِر، کوهنورد اتریشی که آموزگار دالایی لاما شد (یکی از شش اروپایی که در آن زمان اجازهی اقامت در لهاسا داشتند)، نوشته بود: «او با قدرت درک و فهم، و سماجت و سختکوشیاش دائم شگفتزدهام میکرد.» امروز، دالایی لاما با افتخار خودش را به عنوان «نیمی راهب بودایی و نیمی دانشمند» معرفی میکند.
دالایی لاما قرار بود تازه در زادروز هجده سالگیاش سِمت سیاسی خود را بپذیرد، و تا آن زمان یک حکومت نیابتی در مصدر کار میماند. اما ورود سپاهیان مائو برای تسخیر تبت در سال ۱۹۵۰ باعث شد حکومت تبت اقتدار سیاسی کامل را در همان ۱۵ سالگی به دالایی لاما واگذار کند. دالایی لاما، بدون تجربهی سیاسی و بدون شناختی از دنیای بیرون، وادار به مذاکره با ارتش متجاوز شد و در همان حال برای آرام نگه داشتن مردم پرشور اما بیسازوبرگ خود تلاش میکرد.
در ۹ سال آینده، پس از آغاز اشغال تبت، اوضاع وخیمتر شد. اعلامیههای چینیها که بودا را «مرتجع» معرفی میکردند ۲.۷ میلیون بوداییِ باورمند را به خشم میآورد. در مارس ۱۹۵۹، شایعاتی مبنی بر احتمال ربودن یا به قتل رساندن دالایی لاما منتشر شد، و همین زمینه را برای قیام مردمیِ محکوم به شکستی را فراهم میآورد که به نظر میرسید به خونریزی گسترده منجر خواهد شد. دالایی لاما اینطور به خاطر میآورد: «درست روبهروی پوتالا، آن طرف رودخانه، یگان توپخانهی چینیها مستقر شده بود. قبلاً روی تمام تسلیحات را پوشانده بودند، اما حوالی پانزدهم یا شانزدهم [مارس]، همهی پوششها را کنار زدند. آنوقت بود که فهمیدیم قضیه خیلی جدی است. صبح روز هفدهم، تصمیم گرفتم جان به در ببرم.»
*
سفر دو هفتهای به سمت هند بسیار مخاطرهبار بود: در گذر از سرزمینهایی که از ناهموارترین گذرگاههای دنیا به شمار میروند، سپاهیان چینی سراسر راه در تعقیب دالایی لاما و همراهان او بودند. دالایی لاما به شکل ناشناس و سوار بر دزو (حیوانی حاصل آمیزش غژگاو و مادهگاو) به هند رسید. هر بنایی که دالایی لاما در طول راه در آنجا خوابیده بود بیدرنگ به عنوان نیایشگاه مورد تقدیس قرار گرفت، اما سرزمینی که او پس پشت نهاده بود با اقدامات فاجعهبار مائو، «پرش بزرگ به سوی آینده» و «انقلاب فرهنگی»اش، ویران شد. صدها هزار نفر جان باختند. بنا به برخی برآوردها، ۹۹.۹ درصد از ۶۴۰۰ صومعهی آن سرزمین نابود شد.
از سال ۲۰۰۹، بیش از ۱۵۰ تبتی ــ راهبها، راهبهها، و شهروندان عادی ــ خودشان را به نشانهی اعتراض به آتش کشیدهاند. اغلب افرادی که به خودسوزی اقدام میکنند با آخرین نفسهایشان نام دالایی لاما را به زبان میآورند.
تمایل تبت به این که جداافتاده و دور از دسترس بماند کمک چندانی به وضعیت آن نکرده بود. آن قلمرو هیچ متحد کارآمدی نداشت، حکومت لهاسا اقدامی برای ایجاد روابط دیپلماتیک با هیچ کشوری نکرده بود، و هیچ گامی برای پیوستن به نهادهای بینالمللی برنداشته بود. درخواستهای مصرانه و عاجزانهی دالایی لاما را راحت میشد ندیده گرفت. تبت در جریان جنگ جهانی دوم سرسختانه بیطرف مانده بود، و حالا هم که آمریکا در باتلاق نبرد تازهای در شبهجزیرهی کره گرفتار شده بود. دالایی لاما به خاطر میآورد: «پاندیت نهرو [اولین نخستوزیر هند] به من میگفت: آمریکا برای آزاد کردن تبت با چینیها وارد جنگ نمیشود، و دیر یا زود مجبور خواهی شد با حکومت چین وارد مذاکره شوی.»
تبتیهایی که در آغاز به دنبال دالایی لاما راهی هند شدند با چمدانهای آماده زندگی میکردند و به فکر خانه و کاشانه ساختن نبودند: به خیالشان، هر لحظه امکان داشت موعد بازگشت باشکوهشان فرا برسد. آن لحظه هرگز فرا نرسید. چهار دهه گفتوگو بین دولت چین و رهبران تبتیهای تبعیدی به جایی نرسیده است. مذاکرات آشتیجویانه در دههی ۱۹۷۰ بین فرستادگان دالایی لاما و دنگ شیائوپینگ، رهبر اصلاحطلب چین، آغاز شد و در دوران جانشین او، جیانگ زِمین، ادامه پیدا کرد. گفتوگوها مقید به این شرط شده بود که استقلال تبت مورد مذاکره قرار نگیرد. با این حال، همین روند فرسایشی هم در سال ۱۹۹۴ به حال تعلیق در آمد و در حال حاضر، با وجود ازسرگیری کوتاهمدت گفتوگوها در دههی ۲۰۰۰، متوقف مانده است.
در همین حال، تبت در کنترل کامل پکن مانده است. «کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل» از «وخیمتر شدن پرشتاب» اوضاع در منطقه ابراز تأسف کرده است. در ماه مه سال گذشته، تاشی وانگچوک، بازرگان تبتی، صرفاً به دلیل تبلیغ زبان تبتی به پنج سال حبس محکوم شد. در ماه دسامبر، دولت چین بخشنامهای برای توقف آموزش زبان و فرهنگ تبتی در صومعهها صادر کرد. لهاسا، که زمانی به «مأوای خدایان» مشهور بود، مثل همهی شهرهای دیگر چین به جنگلی از نئون و سیمان تبدیل شده است. دولت آمریکا تبت را به عنوان بخشی از خاک چین به رسمیت میشناسد. با این حال، مایک پنس، معاون رئیسجمهور آمریکا، در ماه ژوئیه گفته بود که مردم تبت «از طرف دولت چین وحشیانه سرکوب شدهاند.»
بسیاری از چینیها دولت این کشور را متهم میکنند که آزادی فرهنگی و دینیشان را نقض میکند. برخی از تبتیها در اعتراض به این رفتار به اقداماتی در نهایتِ استیصال دست میزنند. از سال ۲۰۰۹، بیش از ۱۵۰ تبتی ــ راهبها، راهبهها، و شهروندان عادی ــ خودشان را به نشانهی اعتراض به آتش کشیدهاند. اغلب افرادی که به خودسوزی اقدام میکنند با آخرین نفسهایشان نام دالایی لاما را به زبان میآورند. دالایی لاما، با وجود اصرارش به خشونتپرهیزی، به دلیل خودداری از محکوم کردن این اقدامها مورد انتقاد قرار گرفته است. او میگوید: «این موقعیت بسیار دشواری است. اگر [از آنها] انتقاد کنم، خانوادههایشان ممکن است دلگیر شوند.» با این حال، در ادامه میگوید که ازخودگذشتگیِ آنها «هیچ تأثیری نمیگذارد و مشکلات بیشتری ایجاد میکند.»
دولت چین اتهامات مربوط به نقض حقوق بشر در تبت را به شدت رد میکند، اصرار دارد که به حقوق دینی و فرهنگی اهالی تبت احترام میگذارد، و این نکته را برجسته میکند که توسعه و آبادانی در این سرزمینِ سابقاً جداافتاده و کمبضاعت تا چه اندازه سطح زندگی را افزایش داده است. بنا به آمار و ارقام رسمی، چین از دههی ۱۹۸۰ به این سو بیش از ۴۵۰ میلیون دلار برای نوسازی صومعهها و مکانهای دینی مهم در منطقهی تبت هزینه کرده، و ۲۹۰ میلیون دلار دیگر برای ادامهی این روند تا سال ۲۰۲۳ تخصیص داده است. دومین اقتصاد بزرگ دنیا همچنین با اجرای پروژههای زیربنایی به ارزش ۹۷ میلیارد دلار در این منطقه اعلام موافقت کرده است، پروژههایی شامل احداث فرودگاههای جدید و بزرگراههایی که از دل مرتفعترین رشتهکوه دنیا میگذرند، و قرار است به افزایش رفاه شش میلیون اعضای اقلیت تبتی منجر شوند.
این حجم سرمایهگذاری تبتیهای آواره در تبعید را بر سر یک دوراهی قرار داده است. اکثر آنها در هند، در چارچوب مقررات مخصوص «مهمانان»، زندگی میکنند: تمهیداتی که به آنها اجازهی کار و تحصیل داده اما، و این اهمیت حیاتی دارد که، اجازهی خرید املاک را به آنها نمیدهد. بسیاری از آنها به عنوان کارگران کنار جادهای به کارهای پرمشقت مشغولاند، یا زیورآلات ارزانقیمت برای فروختن به گردشگران درست میکنند. به همین دلیل، در حال حاضر شمار گستردهای از جوانان تبتی بازگشت به چین را انتخاب میکنند، و مفتون میهنی میشوند که هرگز ندیدهاند. دورجی کیی، مدیر «سازمان مردمنهاد لها» در دارامسالا [مرکز دولتِ در تبعیدِ تبت]، که از تبعیدیان تبتی حمایت میکند، میگوید: «اگر به دنبال آیندهی امن و مطمئن برای بچههایتان باشید، یا به تبت بر میگردید و یا به کشور دیگری میروید که بتوانید آنجا تابعیت بگیرید.» بسیاری از بازگشتگان، به نسبت همتایانشان در تبت، از تحصیلات بهتر و تجربهی زیستهی بیشتری برخوردارند. توپتن دورجی، مسئول «دهکدهی کودکان تبتی»، شبکهای متشکل از پنج یتیمخانه و هشت مدرسه که به وضعیت 52 هزار تبتی نوجوان در هند رسیدگی کرده، میگوید: «بعضی از آنها وضع خوبی دارند. اما اگر درگیر مسائل سیاسی شوند، به دردسر میافتند.» دالایی لاما در مصاحبه با مجلهی تایم میگوید از نظر او اشکالی ندارد که «تبتیهای تبعیدی بازگشت به چین را انتخاب کنند.»
بهرغم افسانهی «افقِ ازدسترفته»، سرزمین تبت هیچگاه یک آرمانشهر معنوی و بهشتگونه نبوده است. اشراف و نجبا در هفت طبقه دقیقاً درجهبندی میشدند، در حالی که دالایی لاما خود به تنهایی به بالاترین طبقه تعلق داشت. تعداد اندکی از مردم عادی به امکانات آموزشی، از هر نوع، دسترسی داشتند. استفاده از معالجات مدرن، به ویژه عمل جراحی، ممنوع به شمار میرفت و این به معنی آن بود که بیماریهای کمخطر اثرات مرگبار میگذاشتند. امید به زندگی ۳۶ سال بود. حتی از وسایل نقلیه هم معمولاً، با توجه به کمبود شدید راههای قابل تردد، استفاده نمیشد. دالایی لاما اذعان کرده که تبت «خیلی خیلی عقبافتاده» بوده، و اصرار دارد که او به دنبال اصلاح اوضاع بوده است. اما در عین حال تأکید میکند که زندگی سنتی در تبت، در مقایسه با وضعیت فعلی، در هماهنگی بیشتری با طبیعت جریان داشت.
بعد از قطب شمال و قطب جنوب، منطقهی تبت دربردارندهی بزرگترین ذخیرهی آب شیرین در دنیا است، و همین نکته برخی از متخصصان محیط زیست را بر آن داشته تا فلات منجمد این منطقه را «قطب سوم» بنامند، و این منطقهای است که به دلیل برنامههای توسعهی بیقیدوبندی که دولت چین به راه انداخته به ویژه در معرض خطر قرار دارد. دالایی لاما میگوید: «گرمایش جهانی هیچ استثنایی قائل نمیشود ــ فقط این قاره یا آن قاره، این کشور یا آن کشور.» او در جواب این سؤال که چه کسی مسئول برطرف کردن این بحران است، نه به کشور چین بلکه به کشور آمریکا اشاره میکند: «آمریکا، به عنوان یکی از رهبران دنیای آزاد، باید توجه بیشتری به مسائل و مشکلات جهانی نشان بدهد.»
*
دالایی لاما ساعت شش عصر دست از کار میکشد، ساعت چهار صبح از خواب بر میخیزد، و اولین ساعات روز را به مراقبه میپردازد. او میگوید: «تمدن غربی، از جمله آمریکا، گرایش خیلی شدیدی به زندگی مادی دارد. این فرهنگی است که احساس اضطراب و نگرانی و رقابت و حسادتِ بیش از اندازه ایجاد میکند. به همین دلیل، من وظیفهی اولام را تلاش برای گسترش آگاهی از ارزشهای درونی انسان میدانم.» دالایی لاما میگوید، از همان دوران کودکستان، باید به بچهها آموزش دهند که چهطور مراقب احساساتشان باشند: «چه دیندار باشیم و چه نباشیم، به عنوان انسان باید دربارهی سازوکار احساساتمان بیشتر بدانیم، تا بتوانیم احساسات مخرب را مهار کنیم، تا آرامتر شویم و آرامش درونی بیشتری داشته باشیم.»
دالایی لاما در دههی نهم زندگی به سر میبرد و به کمک دستیاراناش راه میرود، اما همچنان به کاوش در آگاهی انسانی و تشکیک در عرفهای دیرینه ادامه میدهد. در سلسله سخنرانیهایی به مناسبت سال نوی تبتی در ماه فوریهی گذشته در مورد هر موضوعی اظهار نظر کرده، از هوش مصنوعی (که به گفتهی او هرگز قادر به هماوردی با ذهن انسان نیست) تا اطاعت کورکورانه از جزمیات مذهبی. میگوید: «بودا خودش به ما گفته: به آموزههای من نه مؤمنانه بلکه از راه تحقیق و تفحص و آزمون و تجربه باور بیاورید. پس اگر آموزهای خلاف عقل بوده باشد، نباید آن را بپذیریم.»
این نکته شامل حال نهاد «دالایی لاما» نیز میشود. دالایی لامای چهاردهم میگوید نهادی که او تجسم آن به شمار میرود امروزه ماهیتاً «فئودالی» به نظر میرسد. به عقیدهی او، سوای مرجعیت معنوی، نباید هیچگونه اقتدار سیاسی به جانشیناش اعطا شود. او میگوید: «نهاد دالایی لاما یکوقتی به وجود آمد و این سنت آغاز شد، و این به آن معنا است که حتماً یکوقتی هم فرا میرسد که دیگر مناسبتی نداشته باشد. تمام. هیچ اشکالی ندارد. من نگران این ماجرا نیستم. به نظرم، کمونیستهای چینی در این باره بیشتر ابراز نگرانی میکنند.» و به واقع، همینطور هم هست. چین، در تلاش برای وارد کردن ضربهای کاری به جامعهی تبتیهای تبعیدی، در نظر دارد رهبریِ آیین بودایی تبتی را به جمع وفادارانِ حزبی وارد کند. وقتی دالایی لاما، در سال ۱۹۹۵، یک کودک تبتی را به عنوان تجسد «پانچن لاما»ی قبلی معرفی کرد (دومین مقام بلندپایه، بعد از «دالایی لاما»، در آیین بودایی تبتی)، چین آن پسربچه را تحت «حضانت حمایتی» قرار داد و چهرهای سازشپذیرتر را به جای او منصوب کرد. محل نگهداری کسی که دالایی لاما انتخاب کرده بود همچنان نامعلوم است.
به این ترتیب، احتمال فراوان دارد که بعد از جان سپردن دالایی لاما، تجسد پانزدهم را حزب کمونیست بیدین چین انتخاب کند. تاتل میگوید: «کاملاً پیدا است که دولت چین در حال آماده شدن برای این کار است، که کار بیمعنایی است.» در آن صورت، بودائیان تبتی ناچار میشوند بین دالایی لامای حزب کمونیست و برگزیدهی تبتیهای تبعیدی دست به انتخاب بزنند. دالایی لامای کنونی، دست کم در این باره، موضع کاملاً روشنی دارد. به گفتهی او، هرگونه تصمیمگیری دربارهی دالایی لامای بعدی باید «در اختیار مردم تبت» باشد.
بیتردید، تمایل دولت چین به انتخاب دالایی لاما از این نکته ناشی میشود که ۲۲۴ میلیون بودایی ــ جمعیتی سه برابر اعضای حزب کمونیست ــ در این کشور زندگی میکنند. حزب کمونیست مشتاق مشروعیت بخشیدن به قدرت خود ورای همهی نهادهای دیگر است، و تصور میکند که با پیوند زدن اقتدار خود با نهاد «دالایی لاما» به این هدف دست خواهد یافت. در عین حال، حکومت پکن علناً امیدوار است که چنین اتفاقی به شکل نمادین به منزلهی میخ آخر بر تابوتِ خودگردانیِ تبت عمل کند و به این ترتیب روند جذب تبت در جمهوری خلق چین، که هفت دهه پیش آغاز شد، به پایان برسد.
برگردان: پیام یزدانجو
چارلی کمپل متخصص امور آسیای شرقی در مجلهی تایم است. آنچه خواندید برگردان گزیده ای از مقالهی زیر از اوست:
Charlie Campbell, ‘The Dalai Lama Has Been the Face of Buddhism for 60 Years. China Wants to Change That’, 7 March 2019.